وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

یقین، انکار و تردید

یقین، انکار و تردید





روزی بودا در جمع مریدان خود نشسته بود که مردی به حلقه آنان نزدیک شد و از او پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا پاسخ داد: آری، خداوند وجود دارد.


ظهرهنگام و پس از خوردن غذا، مردی دیگر بر جمع آنان گذشت و پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا گفت: نه، خداوند وجود ندارد.


اواخر روز، سومین مرد همان پرسش را به نزد بودا آورد. این بار بودا چنین پاسخ داد: تصمیم با خود توست.


در این هنگام یکی از مریدان شگفت زده عرضه داشت: استاد، امری بسیار عجیب واقع شده است، چگونه شما برای سه پرسش یکسان، پاسخ­ های متفاوت می ­دهید؟


مرد آگاه گفت: چون که این سه، افرادی متفاوت بودند که هر یک با روش خود به طلب خدا آمده بود: یکی با یقین، دیگری با انکار و سومی هم با تردید!


یقین، انکار و تردید

یقین، انکار و تردید


روزی بودا در جمع مریدان خود نشسته بود که مردی به حلقه آنان نزدیک شد و از او پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا پاسخ داد: آری، خداوند وجود دارد.

ظهرهنگام و پس از خوردن غذا، مردی دیگر بر جمع آنان گذشت و پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا گفت: نه، خداوند وجود ندارد.

اواخر روز، سومین مرد همان پرسش را به نزد بودا آورد. این بار بودا چنین پاسخ داد: تصمیم با خود توست.

در این هنگام یکی از مریدان شگفت زده عرضه داشت: استاد، امری بسیار عجیب واقع شده است، چگونه شما برای سه پرسش یکسان، پاسخ­ های متفاوت می ­دهید؟

مرد آگاه گفت: چون که این سه، افرادی متفاوت بودند که هر یک با روش خود به طلب خدا آمده بود: یکی با یقین، دیگری با انکار و سومی هم با تردید!