ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یقین، انکار و تردید
روزی بودا در جمع مریدان خود نشسته بود که مردی به حلقه آنان نزدیک شد و از او پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا پاسخ داد: آری، خداوند وجود دارد.
ظهرهنگام و پس از خوردن غذا، مردی دیگر بر جمع آنان گذشت و پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا گفت: نه، خداوند وجود ندارد.
اواخر روز، سومین مرد همان پرسش را به نزد بودا آورد. این بار بودا چنین پاسخ داد: تصمیم با خود توست.
در این هنگام یکی از مریدان شگفت زده عرضه داشت: استاد، امری بسیار عجیب واقع شده است، چگونه شما برای سه پرسش یکسان، پاسخ های متفاوت می دهید؟
مرد آگاه گفت: چون که این سه، افرادی متفاوت بودند که هر یک با روش خود به طلب خدا آمده بود: یکی با یقین، دیگری با انکار و سومی هم با تردید!
یقین، انکار و تردید
روزی بودا در جمع مریدان خود نشسته بود که مردی به حلقه آنان نزدیک شد و از او پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا پاسخ داد: آری، خداوند وجود دارد.
ظهرهنگام و پس از خوردن غذا، مردی دیگر بر جمع آنان گذشت و پرسید: آیا خداوند وجود دارد؟ بودا گفت: نه، خداوند وجود ندارد.
اواخر روز، سومین مرد همان پرسش را به نزد بودا آورد. این بار بودا چنین پاسخ داد: تصمیم با خود توست.
در این هنگام یکی از مریدان شگفت زده عرضه داشت: استاد، امری بسیار عجیب واقع شده است، چگونه شما برای سه پرسش یکسان، پاسخ های متفاوت می دهید؟
مرد آگاه گفت: چون که این سه، افرادی متفاوت بودند که هر یک با روش خود به طلب خدا آمده بود: یکی با یقین، دیگری با انکار و سومی هم با تردید!