ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در نگارشهاى تاریخى موجود، سه مشکل عمده مطرح مىباشد:
1 ـ ارزش علمى منابع گزارش دهنده رویدادها.
2 ـ اختلاف فاحش منابع در نحوه گزارش یک رویداد.
3 ـ امکان تحریف و غرض ورزى در گزارش یک رویداد تاریخى.
هم عصر نبودن یک تاریخ نگار با رویدادهاى گزارش شده، مستند نبودن گزارش و بىدقتى و محیط نبودن مورّخ به آنچه گزارش مىدهد، درصد اعتماد به گزارشهاى او را پایین مىآورد. با توجه به جدى بودن تحریف در گزارش رویدادهاى تاریخى و دست کارى اسناد تاریخى نمىتوانیم براى هر رویداد گزارش شده، دست به تحلیل و تفسیر بزنیم، مگر اینکه مرحله تحقیق و تفحّص و بررسى به طور کامل انجام گیرد واز صحّت ثبت وقایع مطمئن گردیم. در صورتى که گمان داشتن به بخشى از حقیقت نیز مىتواند یک مفسّر را به انحراف بکشاند و او را از فهم و تفسیر صحیح واقعیتها دور نگه دارد.
بدین ترتیب با زیر سؤال رفتن تاریخ نقلى و عدم امکان تحقیق در رویدادهاى گزارش شده، باید از هر گونه تفسیر و تحلیل تاریخى خوددارى کرد. به همین خاطر بحثهاى استقرایى مستند به تاریخ نقلى در باب فلسفه تاریخ نیز مفید نخواهد بود.
در قرآن کریم از واژه تاریخ استفاده نشده است، ولى سورههاى بسیار طولانى، چون: اعراف، هود، یوسف، نمل، قصص، طه و محمد به سرگذشت امتها، شخصیتها و نهضتها اختصاص داده شده است.
سنّتهاى الهى جارى در جوامع بشرى در جاى جاى سورههاى قرآنى مطرح گشته و مورد بهره بردارى قرار گرفته است. همچنین تحلیلهاى تاریخى براى حوادث و جریانهاى گوناگون عرضه شده است و تاریخ بشریت و آفرینش انسان و کلیه جریانات مربوط به انسان مورد بررسى قرار داده شده است.
قرآن کریم تابلویى بسیار تابناک و گویا از عصر صدر اسلام براى مطالعه کنندگان و پژوهشگران ترسیم نموده است.
آینده بشریت را در این جهان به طور دقیق عرضه نموده و انسان را رویاروى گذشته و آیندهاش قرار داده است. در نگارش جریانها و پدیدههاى تاریخى نهایت دقت و ظرافت را به کار گرفته، و از تکرار و تأکید و تغییر واژهها نگارشهاى گوناگون و بسیار ظریف به مخاطبان خود ارایه داده است.
کلیدها و واژه هایى که یک پژوهشگر را دنبال خود مىکشاند تا به مطالب تاریخى قرآن دسترسى پیدا کند از قرار ذیل مىباشند:
1 ـ کلیه افعال که با صیغه ماضى به کار برده شده است، نشانگر حوادث سپرى شده و رویدادهاى گذشته مىباشد که در سرتاسر قرآن کریم به چشم مىخورد.
2 ـ کلیه اقوام و ملتهاى گذشته و نامهاى اشخاص یاگروههاى موجود قبل از نزول قرآن کریم، در حوزه تاریخ قرآنى قابل مطالعه و بررسى مىباشد.
3 ـ کلیه آیاتى که در صدر اسلام و در عصر نزول قرآن از حوادث و رویدادهاى آن عصر تابلویى ترسیم نموده باشد در حال حاضر به عنوان یک منبع تاریخى قابل اعتماد قرار مىگیرند.
بنابراین؛ در قرآن کریم آیات بسیار زیادى به تاریخ اختصاص داده شده است.
واژههایى که به طور ویژه مفهوم تاریخ را در بردارند و مورد توجه قرار گرفتهاند، گوناگون و حایز اهمیت بوده و باید مورد مطالعه جدّى قرار گیرند.
از باب نمونه به واژه هایى که در آیات ذیل آمده است، نظر خواننده را جلب مىنمایم:
«و إن من اُمّة الّاخلافیها نذیر»(5)
و امّتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشدار دهندهاى بوده است.
«تلک اُمّة قد خَلَتْ لها ما کسبتْ»(6)
آن امتى است که در گذشته است و براى اوست آنچه را که انجام داده است.
«و ما محمدّ الّارسولٌ قد خلت من قبله الرسل»(7)
و محمد نیست جز پیامبرى که پیامبرانى پیش از او بودهاند.
«ما المسیح ابن مریم الّارسول قد خلتْ من قبله الرسل»(8)
مسیح پسر مریم، نیست جز پیامبرى که پیش از او هم پیامبرانى بوده اند.
«کذلک أرسلناک فى اُمّةٍ قَد خلتْ من قبلها اُمم»(9)
بدینسان تو را به میان اُمتى فرستادیم که پیش از آنها امتهایى رفته بودند.
«و حقّ علیهم القولُ فى اُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الانس»(10)
حکم عذاب در حق ایشان تحقق یافت در میان امت هایى از جن و انس که پیش از ایشان بوده اند.
«أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى»(11)
آیا به من وعده مىدهید که از گور بیرون آورده خواهم شد و حال آنکه نسلهاى بسیارى پیش از من بوده اند و زنده نشده اند؟!
«و اذکر أخا عادٍ اذ أنذر قومه بالأحقاف و قد خلت النذر من بین یدیه و من خلفه»(12)
و از برادر عادیان (هود) یاد کن که قومش را در احقاف هشدار داد و پیشاپیش وى و پس از وى هشدار دهندگانى به میان آمده بودند.
«قد خلتْ من قبلهم المثلات»(13)
حال آنکه پیش از آنها عقوبتهاى الهى برقرار بوده است.
«سنّت الله التى قد خلتْ فى عباده»(14)
این سنّت الهى است که در میان بندگانش جارى بوده است.
«لایؤمنون به وقد خلتْ سنة الأولین»(15)
به آن ایمان نمىآورند در حالیکه سنت پیشینیان نیز چنین گذشته است.
«سنّة الله التى قد خلتْ من قبلُ و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا»(16)
این سنت الهى است که پیش از این نیز جارى بوده است و هرگز در سنت الهى تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.
«أم حسبتم أن تدخلوا الجنّة و لمّا یأتکم مثل الذین خَلوا من قبلکم»(17)
آیا گمان کردهاید به بهشت مىروید حال آنکه نظیر آنچه بر سر پیشینیان شما آمده بر سر شما نیامده است؟
«فهل ینتظرون الّا مثل أیّام الذین خَلوا من قبلهم»(18)
پس آیا انتظارى جز مانند روزگار کسانى که پیش از آنان گذشتهاند مىکشند؟
«و لقد أنْزلنا الیکم آیاتٍ مبیّنات و مثلاً من الذین خَلَوا من قبلکم»(19)
و به راستى براى شما آیاتى روشنگر نازل کردیم و مثلى از کسانیکه پیش از شما آمدند و رفتند.
«سُنّة الله فى الذین خَلَوا من قبل»(20)
این سنت الهى است که در حق پیشینیان معمول بوده است.
در این آیات واژه خلا و مشتقات آن به کار برده شده و به جز صیغه فعل ماضى واژههاى قبل، اولین نیز آمده است که در قلمرو؛ أمّتها، أقوام، شخصیتها، افراد، ایّام، مثلها، عبرتها و سنّتها بکار رفته است و گویا به تمام عناصر و حوادث تشکیل دهنده تاریخ و گذشته انسان توجه شده است.
«تلک القرى نقصّ علیک من أنبائها»(21)
آن شهرهایى هستند که از اخبارش (و رویدادهایش) بر تو مىخوانیم (و بازگو مىکنیم).
«کذلک نقصّ علیک من انباء ما قد سبق»(22)
بدینسان بر تو از اخبار و (رویدادهاى) آنچه گذشته است مىخوانیم.
«و کلاًّ نقصّ علیک من أنباء الرسل ما نثبّت به فؤادک»(23)
و یکایک از اخبار پیامران بر تو مىخوانیم،همانچه به آن دل تو را استوار مىداریم.
«ذلک من أنباء القرى نقصّه علیک منها قائم و حصید»(24)
و آن است از اخبار آن شهرها که بر تو مىخوانیم، که برخى از آنها هنوز پا برجا ماندهاند و برخى بر باد رفتهاند.
«ما کنت تعلمها انت و لاقومک من قبل هذا»(25)
و پیش از این نه تو و نه قوم تو آنرا نمىدانستند.
«تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک»(26)
آن از اخبار غیب است که بر تو وحى مىکنیم.
«نحن نقصّ علیک نبأ هم بالحق»(27)
ما داستانشان را براستى و درستى ـ بر اساس حق ـ بر تو مىخوانیم.
«و اتل علیهم نبأ ابنىْ آدم بالحق»(28)
و بر آنان داستان دو فرزند آدم را به راستى و درستى بخوان.
«و اتلُ علیهم نبأ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها»(29)
و بر آنان بخوان خبر (و داستان) کسى که به او آیات خود را بخشیده بودیم سپس از آن آیات فاصله گرفته و درآمد.
«و لقد جاءک من نبأ المرسلین»(30)
تحقیقا از داستان پیام رسانان (فرستاده شدگان خدا) به سوى تو گزارش هایى آمده است.
«ألم یأتهم نبأ الذین من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود»(31)
آیا داستان گذشتگانى پیش از آنان «یعنى قوم نوح و عاد وثمود» براى آنان نیامده است و از آن آگاه نگشتهاند؟
«ألم یأتکم نبأ الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود»(32)
مگر داستان (و خبر) آنانکه پیش از شما بودهاند: «قوم نوح و عاد و ثمود» به شما نرسیده است؟
«و اتل علیهم نبأ ابراهیم.»(33)
و بر آنان بخوان و تلاوت کن، خبر و داستان ابراهیم را.
«نتلوا علیک من نبأ موسى و فرعون بالحق لقومٍ یؤمنون»(34)
بر تو مىخوانیم از داستان موسى و فرعون ـ به راستى و درستى ـ براى کسانى که ایمان مىآورند.
«ألم یأتکم نبأ الذین کفروا من قبل فذاقوا و بال امرهم»(35)
مگر براى شما نیامده است، خبر و داستان کسانى که پیش از شما کفر ورزیدند و عاقبت کارشان را چشیدند؟
واژه (نبأ) به تنهایى گزارش یک رویداد و مفهوم یک خبر را مىرساند، که در صورت ارتباط با گذشته مىتواند گویاى یک بحث تاریخى باشد و در قلمروهاى گوناگون به کار برده شده است. مانند: (أنباء القرى)، (أنباء الرسل)، (أنباء الغیب)، (نبأ المرسلین)، (نبأ الذین من قبل) و (نبأ الذین کفروا) که هر کدام گویاى یک جریان تاریخى یا یک رویداد محدود یا گسترده مىباشد. اقوام، تمدنها، پیامبران، افراد، اصناف و گروهها و حاکمان و فرمانروایان در این آیات مطرح مى باشند.
«نحن نقصّ علیک أحسن القصص بما أوحینا الیک هذا القرآن»(36)
ما بر تو بهترین قصهها (و داستانها) را مىخوانیم و گزارش مىدهیم با فرستادن همین قرآن.
«و کُلّا نقصّ علیک من انباء الرسل ما نثبّت به فؤادک»(37)
و یکایک از اخبار و داستانهاى پیامبران را بر تو مىخوانیم همانچه به آن دل تو را استوار مىداریم.
«نحن نقصّ علیک نبأهم بالحقّ»(38)
ما داستان آنان را بر تو مىخوانیم با راستى و درستى.
«فلنقصّنَّ علیهم بعلمٍ و ما کنّا غائبین»(39)
ما بر آنان از روى علم و آگاهى فرو خوانیم و ما غافل از احوال آنان نبودهایم.
«کذلک نقصّ علیک من أنباء ما قدسبق»(40)
بدین سان بر تو از اخبار آنچه گذشته است مىخوانیم.
«و رسلاً قد قصصنا هم علیک من قبل و رسلاً لم نقصصهم علیک»(41)
و پیامبرانى که پیشتر داستان آنان را بر تو خواندهایم و پیامبرانى که داستان آنان را نخواندهایم.
«فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون»(42)
پس بر ایشان این داستان را بخوان باشد که اندیشه کنند.
«لقد کان فى قصصهم عبرة لأولىالالباب ما کان حدیثا یفترى ولکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شىء و هدى و رحمة لقوم یؤمنون»(43)
به راستى که در بیان داستان ایشان مایه عبرتى است براى خردمندان و این قرآن ـ و داستانهایى که در او آمده است ـ سخنى بر ساخته نیست بلکه همخوان با کتابى است که پیشاپیش آن است و روشنگر همه چیز و رهنمود و رحمتى براى اهل ایمان است.
«و لقد أهلکنا القرون من قبلکم لمّا ظلموا»(44)
و به راستى اقوام پیش از شما را آنگاه که ستم پیشه کردند نابود کردیم.
«و کم أهلکنا من القرون من بعد نوح»(45)
و چه بسیار اقوامى را که پس از نوح هلاک کردیم.
«و لقد آتینا موسى الکتاب من بعد ما أهلکنا القرون الأولى»(46)
و به راستى پس از آنکه نسلهاى نخستین را نابود کردیم به موسى کتاب آسمانى را دادیم.
«ألم یرواکم أهلکنا من قبلهم من قرن مکّناهم فى الارض»(47)
آیا ندیدند که پیش از آنان چه بسیار اقوامى که به آنان در روى زمین امکان و اقتدارى داده بودیم که به شما نداده بودیم، نابود کردیم؟!
«ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنا آخرین»(48)
پس از هلاک قوم نوح باز قوم دیگرى ایجاد کردیم.
«ولقد أهلکنا ما حولکم من القرى»(49)
و راستى چه بسیار شهرهایى که پیرامونتان بود نابود کردیم.
«و تلک القرى أهلکناهم لمّا ظلموا و جعلنا لمهلکهم موعدا»(50)
و آن شهرها را چون اهلش ستم ورزیدند هلاک کردیم و براى نابودیشان زمانى و وعدهاى مقرر داشتیم.
«و ما کان ربّک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون»(51)
و پروردگار تو در حالى که اهلش اهل صلح باشند (یا اصلاحگر باشند) ستمگرانه نابود نمىکند.
«و جعلنا بینهم و بین القرى التى بارکنا فیها قرى ظاهرة و قدّرنا فیها السیر»(52)
در بین آنان آبادى هایى که به آنها برکت بخشیده بودیم آبادىهاى بهم پیوسته قرار داده بودیم.
«ذلک من أنباء القرى نقصّه علیک منها قائم و حصید»(53)
اخبار آن شهرهاست که بر تو مىخوانیم برخى از آنها هنوز بر جاى مانده و برخى بر باد رفتهاند.
«و کأین من قریة هى أشدّ قوةٍ من قریتک التى اخرجتک اهلکنا هم فلاناصرلهم»(54)
و چه بسیار شهرها که از شهر تو که تو را آواره کردند ـ نیرومندتر بودند، نابودشان کردیم و یاورى نداشتند.
«و کأین من قریة عتت عن أمر ربّها و رسله»(55)
و چه بسا شهرهایى که مردمانش از فرمان پروردگار و پیامبران او سرپیچیدند.
«وما أهلکنا من قریةٍ إلّا لها منذرون»(56)
و اهل هیچ شهرى را نابود نکردیم مگر آنکه هشدار دهندگانى داشتند.
«و کم من قریةٍ أهلکناها»(57)
و چه بسیار شهرهایى که آنها را هلاک و نابود کردیم.
«فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف»(58)
کسى که پند پروردگارش به او رسیده و دست بردارد گذشتهاش را ایرادى نیست.
«عفاالله عمّا سلف»(59)
خداوند از گذشته ها گذشته است.
«قل للذین کفروا إن ینتهوا یغفرلهم ما قد سلف»(60)
به کافران بگو اگر دست از کفر خود بردارند گذشتههایشان آمرزیده مىشود.
«فجعلنا هم سلفا و مثلاً للآخرین»(61)
و آنان را پیشینه و مایه عبرت واپسیان گرداندیم.
«نزّل علیک الکتاب بالحق مصّدقا لما بین یدیه»(62)
این کتاب را هم خوان با کتب آسمانى پیشین به درستى بر تو نازل کرد.
«و قفّینا على آثار هم بعیسى ابن مریم مصدّقا لما بین یدیه و آتیناه الانجیل فیه هدى و نور و مصّدقا لما بین یدیه»(63)
و به دنبال ایشان عیسى فرزند مریم را فرستادیم که گواهى دهنده بر حقانیت تورات بود که پیشاپیش او بود. و به او انجیل را دادیم که در آن رهنمود و نورى هست و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن نازل شده است.
«و هذا کتاب انزلناه مبارک مصّدق الذى بین یدیه»(64)
و این کتابى است مبارک که فرو فرستاده ایم همخوان با کتابى است که پیشاپیش آن است.
«إنّى رسول الله الیکم مصدّقا لما بین یدىّ من التوریة»(65)
من پیامبر خداوند به سوى شما هستم و تصدیق کننده توراتى که پیشاروى من است.
«أیّام اللّه» به روزهاى تاریخى و سرنوشت ساز که در بردارنده حادثهاى مهم براى برخى جوامع بشرى بوده گفته مىشود. و بهره بردارى از این یادآورى نعمتهاى الهى در طول تاریخ بوده است. نمونه آن را در وظایف الهى تعیین شده براى حضرت موسى علیهالسلام مىبینیم:
«و لقد ارسلنا موسى بآیاتنا أن اَخرج قومک من الظلمات الى النور و ذکّرهم بأیّام اللّه إن فى ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور.»(66)
بدرستى که موسى را بوسیله آیات و نشانههاى خود مأموریت دادیم که قوم خود را از تاریکىها به سوى نور بیرونآور و آنان را به روزهاى خدایى یادآورى کن، تحقیقا در آن یادآورى براى هر انسان بسیار صبر کننده بر بلاها و سپاسگزار آیاتى فراوان وجود دارد.
«آیات الله» نیز با توجه به ذیل آیه فوق مىتواند شامل کلیه آیات الهى که در حوزه تاریخ جوامع بشرى مطرح بوده و نشانه اى از نشانه هاى توحید و قدرت و علم خدا را تشکیل مىدهد، باشد. آیات قرآن کریم در مواردى نیز شامل افعال الهى ویژه جوامع بشرى است و نمى تواند ناظر به جریانات تاریخى آن جوامع باشد.(67)
قرآن کریم؛ تمام پدیدههاى جهان را ـ بدون استثنا ـ خاضع و تابع قوانین مشخص و تخلّفناپذیر مىبیند و مجموعه پدیده هاى طبیعى و بشرى را در حال حرکت به سمت اهدافى والا دیده و نظمى دقیق و شایسته مطالعه براى جهان وپدیده هایش مطرح مىکند.
آنچه براى بشریت حائز اهمیت است؛ شناخت سنّتها و قوانین حاکم بر رفتار افراد و جامعه مىباشد. با توجه به این قانون گرایى (سنت گرایى) لازم است از مسیر سنّتنگارى صحیح به سنّت شناسى برسیم. و بدین ترتیب تمام حوادث تاریخى ـ گذشته و حال و آینده ـ با هم ارتباطى تنگاتنگ پیدا مىکنند و گذشته چراغ راه آینده مىگردد. این قانونمندى را قرآن کریم به شیوه هاى گوناگون و در چند سطح مطرح کرده است.
لطفا به آیات ذیل توجه فرمایید:
«قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذّبین»(68)
پیش از شما سنت هایى جارى شد (و گذشت) پس در زمین سیر کنید و ببینید عاقبت منکران و تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
«سنّت الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالک الکافرون»(69)
سنت خدا که در میان بندگانش جارى بوده است و در آنجا کافران زیانکار شدند.
«سنة الله التى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة الله تبدیلا»(70)
سنت خدا که در باب پیشینیان جارى بوده و هرگز براى سنت خدا جاى گزین (تبدیلى) نمىیابى.
«فهل ینظرون الّا سنّة الأولین فلن تجد لسنّة الله تبدیلاً ولن تجد لسنّة الله تحویلا»(71)
آیا جز سنّت پیشینیان را نظاره مىکنند (و منتظر هستند) پس براى سنت خدا هیچ جاىگزینى و هیچ دگرگونى نمىبینى.
«سنّة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لاتجد سنّتنا تحویلا»(72)
این سنت همان است که در حق پیامبران خویش که پیش از تو فرستاده بودیم برقرار بود و در سنت ما دگرگونى نمى بینى.
«یریدالله لیبیّن لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم»(73)
خداوند مى خواهد شما را روشن کند (و احکام خویش را براى شما روشن سازد) و شما را به سیره و سنتهاى حسنه پیشینیان راهبر شود.
در این مجموعه از آیات قرآن کریم، اصل سنّت گرایى (قانون گرایى) به خوبى مطرح شده و شناساندن و بیان سنّتها به مخاطبین قرآن ـ که انسانها مىباشند ـ به عنوان یک هدف مهم براى خدا در جهت هدایت انسان ترسیم شده است.
حال این سنّتهاى الهى که حاکم بر حیات و جوامع بشرى مىباشند کداماند؟ و چگونه به شناخت دقیق این سنتها مى رسیم؟
در اینجا قرآن کریم به بیان احکام و قوانین اساسى در قلمرو جوامع بشرى پرداخته، و شیوه ارتباط این سنتها و قوانین را به اختیار و اراده انسان نیز توضیح داده است، و اختیارى بودن حرکت انسان را با تخلّف ناپذیرى پدیدهها از قوانین عامّ الهى جمع نموده است و انسان را از دو چالش جبرگرایى و بىبندوبارى بیرون آورده است.
لطفا به آیات ذیل توجه فرمایید:
«ولکل اُمة أجل فإذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعة و لایستقدمون»(74)
و براى هر اُمتى أجلى وجود دارد که پس و پیش نمىشود.
«و لقد بعثنا فى کل أمةٍ رسولاً»(75)
و تحقیقا در هر امتى رسولى و فرستادهاى، برانگیختیم.
«ولکلّ اُمةٍ رسول»(76)
و براى هر امتى رسولى هست.
«و إن من اُمّة الّا خلافیها نذیر»(77)
هیچ امتى وجود ندارد مگر آنکه در آن نذیر و رسانندهاى وجود داشته باشد.
«کذلک زیّنا لکل اُمة عملهم»(78)
اینچنین براى هر امتى رفتارش (کردارش) را زیبا جلوه دادیم.
«تلک اُمة قد خلت لها ماکسبت و لکم ماکسبتم»(79)
همانا آن امتى است که گذشته است (آمده و رفته است) و براى اوست آنچه را که انجام داده است.
«لکل اُمّة جعلنا منسکا هم ناسکوه»(80)
براى هر امتى شریعتى و عبادتى را مقرّر داشتهایم که ایشان به آن عمل مىکنند.
این آیات بخشى از احکام عام مربوط به امّتها را به صورت کلان بیان نموده است، در حالىکه مجموعه بسیار مهمّى از سنّتها را قرآن کریم در جاى جاى سورههاى خود با شیوههاى گوناگون معرّفى و تبیین کرده است.
طبقه بندى مخاطبان و بهره وران قرآنى
طبقه اول: تمام مردم و عموم أصناف
کلیه آیات قرآنى که از واژه «ناس»(81)به صورت خطاب (یا ایها الناس) و واژه «عالمین»(82)استفاده نموده، نشاندهنده گستردگى دایره مخاطبان قرآنى بوده و پیامها و معارف قرآنى مطرح شده براى این گروه از مخاطبان، هم جهانى است و هم قابل فهم در سطوح مختلف و با گرایشهاى متفاوت بوده است.
طبقه دوم: کلیه کسانى که یک انگیزه روانى واخلاقى قوى براى دانستن و فراگیرى داشته باشند.
مانند موارد ذیل:
«و ترکنا فیها آیة للذین یخافون العذاب الالیم»(83)
و در آن آیه و نشانهاى گذاشتیم. (البته) براى کسانى که از عذاب الهى ترسان باشند.
«کذلک نصّرف الآیات لقوم یشکرون»(84)
بدین سان آیات را براى سپاسگزاران گوناگون بیان مىنماییم.
«إنّ فى ذلک لآیة للمؤمنین»(85)
تحقیقا در آن آیهاى و نشانه اى براى مؤمنان مىباشد.
«تبصرة و ذکرى لکل عبدٍ منیب»(86)
براى روشنگرى و یادآورى هر بنده اى که اهل انابت و بازگشت به خدا باشد.
طبقه سوم: کلیه کسانى که از ذهنى باز و آماده و آگاه برخوردار بوده و در صدد دانستن و فهمیدن حقایق باشند.
افراد این طبقه نیز در سطوح مختلف مىتوانند قرار بگیرند.
لطفا به آیات ذیل توجه شود:
«لقد کان فى یوسف و اخوته آیات للسائلین»(87)
به درستى که در یوسف و برادرانش آیات و نشانه هایى براى پرسشگران وجود داشته است.
«إنّ فى ذلک لعبرة لاولى الأبصار»(88)
تحقیقا در آن عبرت و پندى است براى کسانى که بینا وصاحب بصیرت باشند.
«إنّ فى ذلک لآیات لمتوسّمین»(89)
تحقیقا (در جریان قوم لوط) براى افراد با فراست و زیرک آیاتى چند وجود دارد.
«قد فصّلنا الآیات لقومٍ یفقهون»(90)
تحقیقا آیات خود را به طور متصّل براى کسانیکه مىفهمند (خوب مىفهمند) بیان نمودیم.
«یفصّل الآیات لقوم یعلمون»(91)
آیات خود را براى کسانى که مىدانند (یا مىخواهند بدانند) به تفصیل بیان نمودیم.
«کذلک نفصّل الآیات لقومٍ یتفکّرون»(92)
بدین سان آیات خودرا براى کسانى که مىاندیشند به تفصیل بیان مىنماییم.
«و لقد ترکنا منها آیة بیّنةً لقوم یعقلون»(93)
تحقیقا از آن پدیده روشنگرى براى خرد ورزان باقى گذاردیم.
«قد بیّنا الآیات لقومٍ یوقنون»(94)
تحقیقا آیات و نشانههاى خود را براى کسانى که یقین مىکنند روشن نمودیم.
مجموعه اهداف یاد شده در قرآن کریم براى مطالعه تاریخ به سه نوع هدف قابل تقسیم مىباشند.
الف: اهداف شناختى
ب: اهداف عاطفى
ج: اهداف رفتارى
تفکر، هوشیارى، عبرت گرفتن، فهمیدن، آگاه شدن، روشن شدن و تعقل از نوع اهداف شناختى مىتوانند باشند.(95)
به یقین رسیدن و ایمان داشتن و تقوا پیدا کردن و مصونیت از گناه یافتن و بازگشت به سوى حق داشتن، اهداف عاطفى بشمار مىروند هر چند با پشتوانه اى شناختى و بارى رفتارى مىباشند.(96)
امام سپاسگزارى و قدردانى و استقامت و پایدارى و پیروى از پیامبران و انضباط بر قوانین الهى مىتوانند اهدافى رفتارى باشند.(97)
1 ـ کمترین بهره طرح مسایل تاریخى، ایجاد زمینهاى براى تفکر و طرح سؤال و کاوش و تحقیق مىباشد.(98)
2 ـ عصاره تجربیات یک مجموعه انسانى در اختیار مجموعههاى دیگر قرار مىگیرد تا خردمندان از این تجربیات بیشترین بهره را ببرند.(99)
3 ـ حجاب غفلت و خود فراموشى با توجه به تأثیر شگرف هویت تاریخى زدوده مىشود.(100)
4 ـ توان مقاومت و پایدارى انسان در تنگناهاى زندگى و حیات دنیوى به تدریج رو به رشد مىرود و یأس و ناامیدى زدوده مىشود.(101)
5 ـ ایمان انسان به قدرت و علم بى پایان الهى با توجه به احاطه حق به تمام جریانات تاریخى و دخالت در مسیر تکامل بشرى او به رشد مىباشد.(102)
6 ـ انبیاء الهى محور حرکت مستمر تاریخ بشریت قرار دارند و همگى یک خط واحد و ممتد و ریشهدارى را تشکیل داده و توانایى و پویایى این خط بشریت را به سر منزل مقصود رهنمون مىسازد.(103)
و انسانهاى تاریخ شناس را افرادى پخته و بلندنظر و آینده نگر مىسازد و آنان را بر طى نمودن مسیر تکامل مقتدرتر مىنماید.(104)
اصول و مبانى تاریخنگارى قرآن کریم
قرآن کریم تمام انسانها را به طور جدّى به مطالعه و بررسى تاریخ دعوت نموده است و خود نیز عملاً بیشترین اهتمام را به تاریخشناسى و تاریخ نگارى نشان داده است و براى خود نیز اصول ومبانى منحصر به فردى را قایل شده است. این اصول و مبانى را به ترتیب ذیل یادآورى مىنماییم.
1 ـ تمام گزارشهاى تاریخى قرآن بر اساس معاصرت کامل با جریانات تاریخى مىباشد.(105)
2 ـ گزارشگر حوادث تاریخى در قرآن خود شاهد عینى و مستقیم و بدون واسطه بوده است.(106)
3 ـ احاطه تام به تمام ابعاد هر جریان تاریخى بلکه احاطه تام به تمام جریانها و حوادث، آگاهى از ارتباط و پیوستگى تمام حوادث بهم پیوسته، در اختیار همان گزارشگر حوادث تاریخى قرآن مىباشد.(107)
4 ـ دور بودن از هر گونه تحریف و تزویر در بیان حقایق.(108)
5 ـ دقت فوق العاده در بیان و تصویر جریانات تاریخى.(109)
6 ـ واقعیتگرایى و پرهیز از هر گونه مبالغه گویى و خیال پردازى و افسانه سازى.(110)
7 ـ ژرفنگرى و دقت در تحلیل و ریشه یابى علل و عوامل اصلى جریانهاى تاریخى.(111)
1 ـ توجه کامل به تمام مقاطع بشریّت، رغم تأکید و گزینش در مطرح نمودن برخى مقاطع تاریخ و توجه دادن به بهم پیوستگى جریانهاى تاریخى.
2 ـ بهره بردارى کامل از نگارش یک جریان یا مقطع تاریخى در سطوح مختلف و منحرف نشدن از اهداف تربیتى خود براى نسلهاى حاضر و آینده.
3 ـ برخورد علمى و منطقى در نگارش و تحلیل تاریخى و عدم اعتماد به تعبّد در نگارش مسائل.
4 ـ توجّه به مسائل کلیدى و ریشهاى در هر جریان تاریخى.
5 ـ تکرار، تأکید، تنوع و اجمال و تفصیل به تناسب تنوع اهداف آموزشى و تربیتى.
6 ـ توجه دادن به زوایاى دید گوناگون و خلاصه نشدن در یک بُعد در بررسىهاى خود.
7 ـ در کنار ذکر هر رویدادى به تحلیل پرداخته است.
8 ـ اصول تحلیل و مستندات آن را به خوبى بیان نموده است.
9 ـ به تمام سنتهاى اجتماعى و تاریخى توجه کرده است و آنها را مورد تأکید و بهره بردارى قرار داده است.
10 ـ اهداف آموزشى را با پرورش روح تتبع و تحقیق همراه نموده است.
11 ـ تنوع در مسایل و موضوعات تاریخى را عنایت داشته است.
12 ـ عوامل دور و نزدیک را هنگام ریشهیابى و تحلیلهاى خود مدنظر داشته و آنها را طبقهبندى نموده است.
13 ـ روش علمى خود را در زمینه تحلیل و تحقیق و ارزیابى، مطرح نموده و آن را مورد تطبیق قرار داده است. (کاربردى کردن مسائل نظرى).
14 ـ به تمام مسایل فلسفه تاریخ پرداخته و کلیدهاى اصلى حرکت تکاملى انسان را در اختیار او قرار داده است و انسان را به سلاح علم و معرفت و کاوش و تحقیق و آینده نگرى و ایدهآل گرایى در عین واقعیت نگرى مسلّح نموده است.
نویسنده: سید منذر حکیم
پینوشتها
1 مدرس حوزه علمیه و پژوهشگر فقه و تاریخ
2ـ آیینهوند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى، 1/37
3ـ طریحى، مجمع البحرین، 2/429
4ـ مطهرى، مرتضى، جامعه و تاریخ: تاریخ چیست؟
5ـ فاطر / 24.
6ـ بقره / 134 و 141.
7ـ آل عمران / 144.
8ـ مائده / 75.
9ـ رعد / 30.
10ـ فصّلت / 25.
11ـ احقاف / 17.
12ـ احقاف / 21.
13ـ رعد / 6.
14ـ غافر / 85.
15ـ حجر / 13.
16ـ فتح 23.
17ـ بقره 214.
18ـ یونس / 102.
19ـ نور / 34.
20ـ احزاب / 38و62.
21ـ اعراف / 101
22ـ طه / 99
23ـ هود / 120
24ـ هود / 100
25ـ هود / 49
26ـ هود / 49
27ـ کهف / 13.
28ـ مائده / 27
29ـ اعراف / 175
30ـ انعام / 34.
31ـ توبه / 70
32ـ ابراهیم / 9
33ـ شعراء / 69
34ـ قصص / 3
35ـ تغابن / 5
36ـ یوسف / 3
37ـ هود / 120
38ـ کهف / 12
39ـ اعراف / 7
40ـ طه / 99
41ـ نساء / 164
42ـ اعراف / 176
43ـ یوسف/ 111
44ـ یونس / 13
45ـ اسراء / 17
46ـ قصص / 43
47ـ انعام / 6 و همین مضمون در آیات: مریم / 74و98، ص/3، ق/36
48ـ مؤمنون / 31
49ـ احقاف/ 27
50ـ کهف / 59
51ـ هود / 117
52ـ سبأ / 18
53ـ هود / 100
54ـ محمد / 13
55ـ طلاق / 8
56ـ شعراء / 208، و همین مضمون در آیه: حجر / 4
57ـ اعراف / 4 و همین مضمون در آیات: انبیاء / 11، حج / 45و48، قصص / 58
58ـ بقره / 275
59ـ مائده / 95
60ـ انفال / 38
61ـ زخرف / 56
62ـ آل عمران / 3 و همین مضمون در آیات: بقره / 97، مائده / 48، یونس / 27، سیأ / 31
63ـ مائده / 46
64ـ انعام/ 92
65ـ صف / 6
66ـ ابراهیم / 5
67ـ مطفقین / 13، انعام / 130، اعراف / 35، کهف / 9، قلم / 15، فرقان / 37، شعرا / 67، قمر / 15
68ـ آل عمران / 137
69ـ غافر / 85
70ـ فتح / 23
71ـ فاطر / 43
72ـ اسراء / 77
73ـ نساء / 26
74ـ اعراف / 34 و همین مضمون در آیات: یونس / 49، حجر / 5
75ـ نحل / 36
76ـ یونس / 47
77ـ فاطر /24
78ـ انعام / 108
79ـ بقره / 134 و 141
80ـ حج / 67
81ـ بقره / 187
82ـ فرقان / 1
83ـ ذاریات / 37
84ـ اعراف / 58
85ـ حجر / 77
86ـ ق / 8
87ـ یوسف / 7
88ـ آل عمران / 13 و در همین مضمون در آیه: حشر / 2
89ـ حجر / 75
90ـ أنعام / 98
91ـ یونس / 5
92ـ یونس / 24
93ـ عنکبوت /35
94ـ بقره / 188 و در همین مضمون در آیه: ذاریات / 20
95ـ یوسف/111، اعراف/176، انعام/55، یونس/24، بقره/266،219،221،242، کهف/17، آلعمران/3، قمر/15
96ـ بقره/187، رعد/2، هود/120، یوسف/11
97ـ
98ـ اعراف / 176
99ـ یوسف /111
100ـ یوسف / 3
101ـ هود/ 120 و طه / 99
102ـ طه / 133
103ـ انبیاء / 34
104ـ هود/120و177، زخرف/56، محمد/13، یوسف/111
105ـ بقره / 255
106ـ احزاب / 52
107ـ انعام / 80
108ـ کهف / 13
109ـ اسراء / 105
110ـ فضلت / 42
111ـ روم / 6-7 و طه / 7
نشریه کتاب روش، پیاپی پیششماره 2 و 3