وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

گروه 99

گروه 99




پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می ­کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود. اما خود نیز علت را نمی­ دانست. روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می ­زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می­ کرد، صدای ترانه­ ای را شنید. به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می ­شد. پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: چرا اینقدر شاد هستی؟


آشپز جواب داد: قربان، من فقط یک آشپز هستم. تلاش می­ کنم تا همسر و بچه ­ام را شاد کنم. ما خانه حصیری تهیه کرده ­ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.


پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست­ وزیر در این مورد صحبت کرد. نخست­ وزیر به پادشاه گفت: قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست. اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوش بینی است. پادشاه با تعجب پرسید: گروه 99 چیست؟


نخست­ وزیر جواب داد: اگر می ­خواهید بدانید که گروه 99 چیست، باید چند کار انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست. پادشاه بر اساس حرفهای نخست­ وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.


آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه ­های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت. آشپز سکه­ های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟


آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد. ولی واقعا 99 سکه بود. او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست. فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست؟ شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق­ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد. اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد.


آشپز بسیار دلشکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند. تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده ­اند. آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی­ خواند. او فقط تا حد توان کار می­ کرد.


پادشاه نمی­ دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست­ وزیر پرسید.


نخست­ وزیر جواب داد: قربان، حالا این آشپز رسما به عضویت گروه 99 درآمد. اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما راضی نیستند. تا آخرین حد توان کار می­ کنند تا بیشتر بدست آورند. آنان می­ خواهند هر چه زودتر یکصد سکه را از آن خود کنند. این علت اصلی نگرانی ­ها و آلام آنان می­ باشد. آنها به همین دلیل شادی و رضایت را از دست می دهند و البته همین افراد اعضای گروه 99 نامیده می ­شوند.