وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

کار تیمی و قاطر پیر

کار تیمی و قاطر پیر


باران بشدت می بارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند ، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد . از حسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد .

کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد . راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد  .پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که: بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه .

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون . تا رانندهه شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید .

با هم به کنار جاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سر دیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : یالا ، پل فردریک ، هری تام ، فردریک تام ، هری پل …. یالا سعیتون رو بکنین … آهان فقط یک کم دیگه ، یه کم دیگه …. خوبه تونستین .

راننده با ناباوری دید که قاطر پیر موفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه . با خوشحالی زائدالوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد : هنوز هم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ، نکنه یه جادوئی در کاره ؟

کشاورز پاسخ داد : ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه ، آخه میدونی قاطر من کوره .