وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

پیرمرد باهوش

پیرمرد باهوش


یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می­رفت تا اینکه مدرسه­ ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و درحالی که بلند بلند با هم حرف می­ زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می­ کردند و سر و صداى عجیبی راه انداختند.

این کار هر روز تکرار می­ شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ­ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: بچه­ ها شما خیلی بامزه هستید و من از اینکه می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم.

من هم که به سن شما بودم همین کار را می­ کردم. حالا می­ خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 1000 تومن به هر کدام از شما می­ دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.

بچه­ ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا اینکه چند روز بعد پیر مرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه­ ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی ­تونم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم، از نظر شما اشکالی نداره؟

بچه­ ها گفتند: 100 تومن؟ اگه فکر می­کنی ما به خاطر روزی فقط 100 تومن حاضریم این همه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کورخوندی، ما نیستیم.

و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.