ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پولک گم شده
وقتی که از خواب بیدار شد دید که یکی از پولک هایش نیست . شروع کرد به گریه کردن ، درخت لب حوض گفت : ماهی کوچولو چرا گریه می کنی ؟
ماهی گفت : وقتی که از خواب بیدار شدم ، دیدم که یکی از پولکام نیست .
درخت گفت : ماهی کوچولو گریه نکن ، من یکی از برگ هایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری .
ماهی کوچولو برگ را گرفت و جای پولکش گذاشت و یک دور دور حوض چرخید ولی برگ به پولک هایش نمی آمد ، دوباره شروع کرد به گریه کردن .
پرنده لب حوض گفت : ماهی کوچولو چرا گریه می کنی ؟
ماهی کوچولو ماجرا را برایش تعریف کرد .
پرنده گفت : من یکی از پرهایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری .
ماهی کوچولو پر را گرفت و یک دور ، دور حوض چرخید ولی پر سفید به پولک هایش نمی آمد .
پوپک دختر کوچک خانه برای دادن غذا به ماهی ها به لب حوض آمد و دید ماهی کوچولو در حال گریه کردن است . پوپک از او درخواست کرد که برایش ماجرا را تعریف کند . ماهی کوچولو ماجرا را برای پوپک تعریف کرد .
پوپک یکی از پولک های لباسش را کند تا ماهی کوچولو به جای پولکش بگذارد ، چقدر به پولک هایش می آمد !
فاطمه افتخاری