وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

پدر

پدر





وقتی 4 ساله بودم: بابا هر کاری می ­تونه انجام بده.


وقتی 5 ساله بودم: بابام خیلی چیزها می­دونه.


وقتی 6 ساله بودم: بابام از بابای تو باهوش­تره.


وقتی 8 ساله بودم: بابام هر چیزی رو دقیقا نمی­دونه.


وقتی 10 ساله بودم: در گذشته زمانی که بابام بزرگ می ­شد همه چیز مطمئنا متفاوت بود.


وقتی 12 ساله بودم: خوب طبیعیه پدر در آن مورد چیزی نمی­ دونه، اون برای به خاطر آوردن کودکیش خیلی پیر است.


وقتی 14 ساله بودم: به پدر توجه نکن، او خیلی قدیمی فکر می­کنه.


وقتی 20 ساله بودم: آه خدای من! او خیلی قدیمی فکر می­کنه!


وقتی 25 ساله بودم: پدر کمی درباره آن اطلاع دارد. باید اینطور باشد، چون او تجربه زیادی دارد.


وقتی 35 ساله بودم: بدون مشورت با پدر کوچکترین کاری نمی­ کنم.


وقتی 40 ساله بودم: متعجبم که پدر چگونه این جریان را حل کرد. او خیلی عاقل و دانا بود و دنیایی تجربه داشت.


وقتی 50 ساله بودم: اگر پدر اینجا بود همه چیز را در اختیار او قرار می ­دادم و در این باره با او مشورت می­ کردم. خیلی بد شد که نفهمیدم او چقدر فهمیده بود. می ­توانستم خیلی چیزها از او یاد گیرم.