وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

ویرانه نشین

ویرانه نشین



بیدلی چنان از خود به در شده بود که به ویرانه ای رفته و بر تل خاکی خفته بود .


دلبر به بالینش رفت ، او را خفته دید ، نامه ای نوشت و بر آستین بیدل به خواب رفته بست .


سپیده دم که دلداده از خواب چشم گشود ، نامه ای بر آستین خود بسته دید ، آن را گرفت و خواند .


نازنین غارتگر دل نوشته بود : ای دلداده ای که خود را بیدل می خوانی ، اگر بازرگانی ، برخیز به بازار رو و سیم و زر بگیر و بستان .


اگر پارسائی پرهیزکاری ، برخیز به پرستش خدا بنشین و شب زنده داری کن .


و اگر عاشق پاکبازی ، خواب به چشم خود راه مده و از این خفتن و از عشق بی خبر ماندن شرم کن.