وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

وعده ازدواج

دل بسته نگاهش شدم و هر لحظه به او فکر می کردم اما از زمانی که فهمیدم زن و بچه دارد خودم را عقب کشیدم و گفتم: محال است به چنین ازدواجی تن بدهم. چند هفته گذشت و او هر روز با چشمانش تعقیبم می کرد. ولی توجهی نشان ندادم چون دوست نداشتم زندگی کسی را به بازی بگیرم.یک روز ظهر از شرکت که بیرون آمدم، دختر جوانی صدایم زد و گفت: خواهر یاسر هستم و برادرم خیلی از شما تعریف و تمجید می کند. او قصد دارد همسرش را که بیمار روانی است طلاق بدهد و می خواهد با تو ازدواج کند. برادرم پسر خوبی است و اگر افتخار بدهی تاج سرمان خواهی شد.دختر جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: این پیشنهاد با توجه به حرکات و رفتار منطقی که همکارم از خودش نشان می داد، فکرم را حسابی به خود مشغول کرد و در کمتر از یک هفته رابطه عاطفی بین من و یاسر به وجود آمد. او قول داد تا زمانی که همسرش را طلاق نداده حرفی از ازدواج نزند و با این ترفند به بهانه این که باید بیشتر با هم آشنا شویم گاهی بیرون می رفتیم. متاسفانه یاسر در اثر این رفت و آمدها از من سوءاستفاده کرد و چند هفته از این ماجرا گذشت. در حالی که منتظر بودم تا مرد رویاهایم طبق قراری که گذاشته بودیم به خواستگاری ام بیاید یک روز او گفت: از عهده پرداخت مهریه همسرش بر نمی آید و بهتر است همدیگر را فراموش کنیم.این مسئله از نظر روحی و روانی خیلی برایم گران تمام شد و داشتم دیوانه می شدم تا این که همسر یاسر و برادرانش به در خانه ما آمدند و با داد و فریاد، آبرو و حیثیت مان را جلوی همسایه ها به باد دادند.پدرم از این ماجرا شوکه شده بود و زمانی که فهمید چه حماقتی کرده ام مرا با خود به کلانتری آورد تا از یاسر شکایت کنم.ادامه این ماجرا رااز زبان خواهر یاسر می خوانیم. دختر جوان که پس از دستگیری برادرش به کلانتری آمده بود، گفت: همسر یاسر خیلی خانواده ما را تحقیر می کند و برای شوهرش احترامی قائل نیست. یاسر واقعا قصد داشت او را طلاق بدهد و با این دختر خانم ازدواج کند. اما وقتی که عروس مان فهمید ماجرااز چه قرار است به دست و پا افتاد و حتی به دلیل این که رقیب خودش را از زندگی حذف کند همراه برادرانش به سراغ این دختر جوان و خانواده اش رفت و آبروریزی راه انداخت.

خواهر یاسر افزود: اعتراف می کنم که نباید برای حل مشکل برادرم از این راه وارد می شدم چون ما احساسات و سرنوشت دختری را به بازی گرفتیم و حالا نمی دانیم چه خاکی بر سرمان بریزیم.