وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

نشانه عشق

نشانه عشق


پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه­ تمام" گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می ­زدند.

روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی ­داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟

شیوانا از "ابر نیمه ­تمام" پرسید: چطور فهمیدی که عاشق شده ای؟!

پسر گفت: هر جا می ­روم به یاد او هستم. وقتی می­ بینمش نفسم می­ گیرد و ضربان قلبم تند می شود. در مجموع احساس خوبی نسبت به او دارم و بر این باورم که می ­توانم بقیه عمرم را در کنار او زندگی کنم!

شیوانا گفت: اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نیز مجبور است به پدرش در کار آشپزی کمک کند. آیا تصور می ­کنی می­ توانی با کسی ازدواج کنی که برای بقیـه همکلاسی­ هایت غذا می ­پزد و ظرف های غذای آنها را تمیز می ­کند.

"ابر نیمه­ تمام" کمی در خود فرو رفت و بعد گفت: به این موضوع فکر نکرده بودم. خوب این نقطه ضعف مهمی است که باید در نظر می­ گرفتم.

شیوانا تبسمی کرد و گفت: پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر و التهابی گذرا بیش نیست و بی­ جهت خودت و او را بی ­حیثیت مکن!

دو هفته بعد "ابر نیمه­ تمام" نزد شیوانا آمد و گفت که نمی ­تواند فکر دختر آشپز را از سر بیرون کند. هر جا می ­رود او را می ­بیند و به هر چه فکر می ­کند اول و آخر فکرش به او ختم می­ شود.

شیوانا تبسمی کرد و گفت: اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار، ضخیم و کلفت شده است. به راستی بد نیست که همسر تو فردی چنین زشت و خشن باشد. آیا به زیبایی نه چندان زیاد او فکر کرده ­ای! شاید علت این که تا الان تردید کرده­ ای و قدم پیش نگذاشته­ ای همین کم بودن زیبایی او باشد؟!

پسر کمی در خود فرو رفت و گفت: حق با شماست استاد! این دخترک کمی هم پیر است و چند سال دیگر  شکسته می ­شود. آنوقت من باید با یک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!

شیوانا تبسمی کرد و گفت: پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر است و التهابی گذرا بیش نیست پس بی­ جهت خودت و او را بی ­حیثیت مکن!

پسرک راهش را کشید و رفت.

یکی از شاگردان خطاب به شیوانا گفت که چرا بین عشق دو جوان شک و تردید می ­اندازید و مانع از جفت شدن آنها می ­شوید.

شیوانا تبسمی کرد و پاسخ داد: هوس لازمه جفت شدن دو نفر نیست. عشق لازم است و "ابر نیمه­ تمام" هنوز چیزهای دیگر را بیشتر از دختر آشپز دوست دارد.

یک ماه بعد خبر رسید که "ابر نیمه تمام" بی­ اعتنا به شیوانا و اندرزهای او درس و مشق را رها کرده است و نزد دختر آشپز رفته و او را به همسری خود انتخاب کرده است و چون شغلی نداشته است در کنار پدر همسر خود به عنوان کمک آشپز استخدام شده است.

یکی از شاگردان نزد شیوانا آمد و در مقابل جمع به بدگویی "ابر نیمه­ تمام" پرداخت و گفت: این پسر حرمت استاد و مدرسه را زیر پا گذاشته است و به جای آموختن عشق و معرفت در حضور شما به سراغ آشپزی رفته است، جا دارد او را به خاطر این بی حرمتی به مرام عشق و معرفت از مدرسه بیرون کنید؟!

شیوانا تبسمی کرد و گفت: دیگر کسی حق ندارد به کمک آشپز جدید مدرسه "ابر نیمه­ تمام" بگوید. از این پس نام او "تمام آسمان" است. اگر من از این به بعد در مدرسه نبودم سوالات خود در مورد عشق و معرفت را از "تمام آسمان" بپرسید. همه این درس و معرفت برای این است که به مرحله و درک "تمام آسمان " برسید. او اکنون معنای عملی و واقعی عشق را در رفتار و کردار خود نشان داده است.