وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

من دخترک را همان جا رها کردم

من دخترک را همان جا رها کردم





دو راهب که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیاری به دیار دیگر سفر می­ کردند، سر راه خود دختری را دیدند که در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت که از آن بگذرد. وقتی راهبان نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آنها تقاضای کمک کرد. یکی از راهبان بلادرنگ دختر را برداشت و از رودخانه گذراند.


راهبان به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام راهب دوم که ساعتها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت: دوست عزیز، ما راهبان نباید به زنان نزدیک شویم، تماس با آنها برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست، در صورتیکه تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.


راهب اولی با خونسردی و با حالتی بی­ تفاوت پاسخ داد: من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده­ ای و آن را رها نمی­ کنی.