وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

ماه شب چهارده

ماه شب چهارده


باز هم رطوبت تنهایی و پوچی، پی خانه احساساتش را تهدید می­ کرد و او می ­ترسید و ترسش از این بود که روزی خانه احساساتش با تمام مصالح شادی و غم و گریه و خنده خراب شود و سر تعظیم در برابر تنهایی و پوچی فرود آورد، اما او زنده بماند.

آری، از این گونه زنده ماندن هراس داشت و بر این باور بود که اگر قرار است قطع نخاع ادراکی شود و یا شعورش جاده نقص بپیماید، مردن بسی گواراتر از زنده ماندن است. می­ گفت که نمی­ خواهد سربار احساسات دیگران باشد، آنهم دیگرانی که خودشان مستاجر خانه­ های احساسات دیگران هستند.

روح متفاوتی داشت و وجه تفاوتش با من و امثال من در این بود که از ماه شب چهارده می ­ترسید. شب­هایی که ماه کامل بود آنقدر می ­ترسید که به پشت بام پناه می ­برد تا خودش را پنهان کند. روزی از او پرسیدم: مگر می ­شود که به پشت بام رفت و از چشمان ماه شب چهارده پنهان شد؟!

گفت: یادت باشد که همیشه بهترین جا برای پنهان شدن جایی است که از همه جا بیشتر در معرض دید است.