وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

فرو نشاندن شهوت

فرو نشاندن شهوت

گوید : در بغداد آهنگرى را دیدم که دست در میان آتش مى کرد و آهن تفتیده به دست مى گرفت و آن را کار مى فرمود .

گفتم : این چه حالت است ؟

گفت : قحط سالى بود ، زنى صاحب جمال به نزد من آمد و گفت : مرا طعام ده که کودکان یتیم دارم.

گفتم : ندهم تا که با من راست نگردى .

آن زن برفت و دیگر روز باز آمد . همان سخن گفت و همان جواب شنید .

روز سیم آمد و گفت : اى مرد ! کار از دست برفت ، بدانچه گفتى تن در دادم ، اما به خلوتى باید که کسى ما را نبیند .

آن زن را در خانه بردم و در خانه بستم و خواستم که قصد وى کنم .

گفت : اى مرد ! نه ، شرط کرده ایم که خلوتى باید که کسى ما را نبیند .

گفتم : که مى بیند ؟

گفت : خداى مى بیند که پادشاه به حق است و چهار گواه عدل : دو که بر من موکلند و دو که بر تو .

سخن آن زن در من اثر کرد ، دست از وى بداشتم و وى طعام دادم .

آن زن روى به آسمان کرد و گفت : خداوندا ، چنانکه این مرد آتش شهوت بر خود سرد گردانید ، آتش دنیا و آخرت را بر وى سرد گردان . پس آنچه مى بینى به برکت دعاى آن زن است .