ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
رحمت عام الهى
باید دانست که نعمت بهرهمندى از موهبتهاى دنیا - به عنوان رحمت عام الهى - شامل همه موجودات مىشود و کافران وظالمان به حکم این که مخلوقات خداوند رحمان هستند، از این نعمت بهرهمندند و عمل و عقیده زشت وپلید آنان، مانع از رحمت عام نمىشود.آری رحمت خاص الهى - که کسب آن نیازمند تحصیل مقدماتى از سوى بندگان است - شامل حال آنان نمىشود. نوع نعمتهایى که ظالمان از آن برخوردارند، از نوع رحمتهاى عام الهى مىباشد که مواهب دنیوى است.
امتحان و آزمایش
مسئله دیگر اینکه یکی از سنتهای الهی، امتحان و آزمایش انسانها و تکامل اختیاری آنها است و این در زمانی است که راه خیر و شر باز باشد و انسانها بتوانند با اختیار خود انتخاب کنند. حال اگر قرار باشد که هر ظالم و ستمگری با انجام ظلم و ستم در دنیا مجازات شود، هیچ کس مرتکب آن نمی شود و کمال انسانها اختیاری نخواهد بود. صحنه زندگی و نعمتهای آن، آزمایشی است برای انسانهای ظالم و ستمگر که چگونه نعمتهای الهی را پایمال میکنند و در راه ظلم و ستم بهره میگیرند، نیز برای انسانهای مومن که چگونه از آن بهره میگیرند، و آیا در مقابل ستمگران ایستادگی میکنند، یا تن به ستم میدهند؟ خداوند سرنوشت انسانها را تغییر نمیدهد تا انسانها خود آن را تغییر دهند . پس باید انسانهای مظلوم، خود برای رفع ظلم تلاش و مبارزه کنند.چنانچه لحظهای که انسان قصد ظلم میکرد به هلاکت میرسید، صبر و مقاومت در برابر ناملایمات و مبارزه با آن معنی نداشت و مومن در آزمون سخت مبارزه با ستم قرار نمی گرفت. از این راه کمالی برای کسی فراهم نمیشد.بسیاری از افراد از طریق تلاش و مقاومت در برابر مشکلات و مبارزه با ظلم، مشمول رحمت ویژه خداوند میشوند و خدا آنان را از مواهب و الطاف خاص خویش برخوردار میسازد. «امهال» و «استدراج»
سنتی است که خداوند در زندگی ظالمان مقرر نموده و بر اساس این سنتها، وجود آنان در دنیا و باقی نهادن آنها ضروری است. همچنین رفاه پی در پی و مهلت دادن برای گناه کیفر اعمال آنان است که کیفر اخروی را نیز به دنبال دارد.استدراج، یعنی امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازیر کردن نعمتهای دنیا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر کیفر و ظلم خود بیفزایند و استحقاق عذاب الهی را بیابند.پارهاى از آیات بر این سنت دلالت دارد: «فلما نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذاهم مبلسون فقطع دابرالقوم الذین ظلموا؛ همین که آنچه را به یادشان آورده بودیم به فراموشى سپردند، درهاى همه چیز را بر آنان گشودیم و چون به آنچه یافته بودند شادمان شدند، ناگهان آنها را بگرفتیم و یکباره درمانده و نومید شدند و گروهى که ستم مىکردندریشهکن شدند».(3)نیز فرمود: «ولولا ان یکون الناس امّة واحدة لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضّة و معارج علیها یظهرون ولبیوتهم ابوابا و سررا علیها یتکؤون و زخرفا و ان کل ذلک لمّا متاع الحیاة الدنیا والاخرة عند ربک للمتقین؛ اگر همه مردم در انکار خداوند امتى واحد نمیشدند (همه کافر میشدند) قطعا براى خانههاى آنان که به خداى رحمان کفر مىورزیدند، سقفها ونردبانهایى از نقره که با آنها بالا روند قرار مىدادیم و براى خانههایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهاى دیگر نیز قرارمىدادیم. همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است». (4)امهال و استدراج سه منشأ و دلیل دارد:
اول: استدراج نتیجه رفتار کافران و ظالمان است. حالت طبیعى گرایش به دنیا وجمع و تصاحب دنیا است. پس در واقع استدراج دامى است که براى خود پهن کرده و در آن به تدریج گرفتار مىشوند.دوم: برخى از کفار و ظالمان لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست دادهاند: «والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است»(5).اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، به آنها مهلت زندگی داده و پاداش عمل نیک در دنیا داده مىشود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست دادهاند.سوم: مهلت دادن به کافران امتحان محسوب مىشود؛ هم براى کافران و ظالمانى که گرفتار استدراج مىشوند و هم امتحان براى مؤمنانى که نعمتهاى دنیوى کافران را مشاهده مىکنند و شک به دل راه نمىدهند.امهال، یعنی مهلت دادن. خدا برای رعایت مصالحی، در عقوبت اهل باطل شتاب نمیکند؛ بلکه به آنان فرصت و مهلت می دهد.امورى را مىتوان به عنوان حکمت امهال نام برد:اوّل: امهال به همان حکمت استدراج باشد:خداوند مىفرماید: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین؛ کسانى که کفر ورزیدند مپندارند مهلتى که به آنان مىدهیم، برایشان خوب است.فقط مهلتشان مىدهیم تا گناهشان بیشتر شود و عذابى خوارکننده دارند»(6).دوم: فرصت توبه و بازگشت:اگر خداوند در عذاب ظالمان شتاب کند و فرصت توبه و اصلاح به آنان ندهد، اولاً انسانى باقى نمىماند که از عقوبت دنیوى سالم بماند. ثانیا با نبود فرصت توبه، روح ناامیدى بر مردم حاکم مىشد.نکته دیگر: سنت الهى دیگرى نیز بر جوامع و زندگى بشر جارى است که نباید با استدراج اشتباه شود و آن سنت افزایش نعمت به واسطه شکر است.خداوند مىفرماید: «لان شکرتم لازیدنّکم؛ اگر سپاس [نعمتها] را به جاى آورید، به یقین افزونتان دهم».(7)نیز مىفرماید: «ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماءوالارض؛ اگر اهل قریهها ایمان مىآوردند و پرهیزگارى مىکردند، برکاتى از آسمان و زمین بر آنان مىگشودیم»(8).پس چنین نیست که ازدیاد نعمت همواره استدراج باشد. سنتهاى الهى هر یک راه خود را دارد.شاید بتوان در جمع سنتها گفت که حالت اوّلى این است که نعمتها در اثر شکر افزون شود و از انسان گرفته نشود اما در صورت کفران و ناسپاسى و ظلم چنین نیست که نعمت حتما گرفته شود. خداوند در ادامه آیه شکر مىفرماید: «لان کفرتم ان عذابى لشدید؛ اگر ناسپاسى کنید عذاب من بسیار سخت است». این تعبیرنمىرساند که در صورت کفران حتما نعمتها کاسته مىشود؛ بلکه مىگوید عذاب الهى سخت است. ممکن است سنت الهى دیگرى (مانند امهال و استدراج) نعمتها را باقى نگهدارد که در واقع مقدمه عذاب سخت الهى است و یا مهلت داده شده، سبب توبه و بازگشت باشد که باز بقاى نعمت را به دنبال دارد.پینوشتها:
1ـ زلزله(99) آیه 7 و 8.
2ـ فاطر(35) آیه 45
3ـ انعام(6) آیه 44 و 45
4ـ زخرف(43) آیه 35 – 33. براى مطالعه بیشتر ر.ک: اعراف(7) آیات 95، 182 و 183؛ رعد(13) آیه 32؛ قلم(68) آیات 44 و45
5ـ زخرف، آیه 35
6ـ سوره آل عمران(3) آیه 178
7ـ ابراهیم(14) آیه 7
8ـ اعراف، آیه 96. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مائده(5) آیه 66؛ هود(11) آیات 2 و 3؛ نوح(71) آیات 10 – 12؛ جن( ) آیه 16.
آیا خداوند عادل است؟اگر عادل است، چرا جلوی ظلمها را نمیگیرد؟
خداوند عادل است. عدل یکی از صفات جمال الهی است. قرآن مجید پایه این اعتقاد است که فرمود:" ان الله لا یظلم مثقال ذرة ؛ خدا به اندازة ذرهای ستم نمیکند".[1] و فرمود:"خدا، فرشتگان و صاحبان دانش گواهی میدهند که جزا و خدایی نیت و او قائم به قسم و به پا دارندة عدل است".[2] گذشته از آیات یاد شده عقل نیز بر عدل الهی داوری میکند، زیرا عدل صفت کمال است و ظلم صفت نقص، وعقل بشر حکم میکند که خداوند همة کمالات را دارا بوده و از هر گونه عیب و نقص پاک است. اصولاً ظلم و ستم همواره معلول یکی از عوامل زیر است:
1 ـ فاعل ظلم، زشتی ظلم را نمیداند (ناآگاهی)؛
2 ـ فاعل، زشتی ظلم را می داند، ولی از انجام عدل ناتوان است، یا به ظلم نیازمند است (عجز و نیاز)؛
3 ـ فاعل زشتی ظلم را می داند و برانجام عدل نیز توانا است، ولی چون شخص حکیم نیست، از انجام کارهای ناروا باکی ندارد (جهل و سفاهت). بدیهی است که هیچ یک از عوامل مزبور در خداوند راه ندارد. اگر کسی خدا را دارای یکی از عوامل فوق بداند، خدا را نشناخته، بلکه به جای خدا موجود دیگری را تصور کرده است. استدلال فوق در حدیثی که از پیامبر گرامی(ص) روایت شده آمده است. مرحوم شیخ صدوق روایت میکند:فردی یهودی نزد پیامبر آمد و پرسشهایی را مطرح کرد که از آن جمله، راجع به عدل الهی بود. پیامبر در علت این که خداوند ظلم نمیکند فرمود:چون به زشتی ظلم آگاه است، و نیازی به آن ندارد."[3]خداوند عادل است و به هیچ مخلوقی کمترین ظلمی نمیکند. اما این که خدا چرا در دنیا جلوی ظالمان را نمیگیرد و گاهی یک جنایت کار با حملة نظامی جان هزاران انسان را به خطر میاندازد و آبادیهای زیادی را به ویرانه مبدل میکند، علتش این است که دنیا برای انسان خانة عمل است، نه خانة مجازات. انسان برای این آفریده شد که با استفاده از هدایت الهی و راهنمایی پیامبران و به کارگیری عقل و هوش خود، راه تکامل را پیموده و به خوش بختی و سعادت همیشگی رسیده و از نعمتهای لذت بخش و جاویدان بهشتی بهرهمندشود. اعمال انسان وقتی ثمر بخش است و او را به کمال میرساند که اختیاری باشد، یعنی اگر انسان با اختیار خود، کار خوب را انجام داد، اثر انسانی و تربیتی دارد و به او ثواب داده میشود، ولی اگر بدون اختیار کار خوب را انجامدهد، مثل ماشینی می ماند از آن کار می کشند. وقتی فردی از مال خودش احسان میدهدو به فقرا رسیدگی میکند و مدرسه می سازد و به مسجد کمک مینماید، هم اثر روحی و تربیتی دارد و هم پاداش عظیم از طرف خداوند به چنین شخصی داده میشود، لیکن چنان چه از همین شخص به زور پول گرفته و به مصرف خیریه رساندهشود، اثر روحی و تربیتی ندارد و ثواب احسان داده نمیشود. کسی که با خلوص نیت و با ارادة خود نماز بخواند و روزه بگیرد، به پاداش بهشتی این اعمال میرسد، ولی اگر با نیت ریایی یا سبب اجبار اعمالش را انجامدهد، پاداش و ثوابی نخواهد داشت. در جنایات و گناهان هم اگر خداوند هر گناه کار را بلافاصله بعد از ارتکاب گناه مجازات می گرد دیگر ترک گناه اختیاری نمی شد، بلکه به خاطر ترس از مجازات دنیوی ترک می شد، مثلا اگر به محض گفتن دروغ خار در زبان فرو می رفت و بوی گند همه جا را میگرفت و مشخص میشد طرف دروغ میگوید، کسی دروغ نمی گفت، که این اثر تربیتی نداشت و موجب تکامل انسان نمی شد. انسان مؤمن و با تقوا دست به دزدی نمیزند، چون این عمل را برخلاف مقررات الهی میداند. دزد به زندان افتاده هم دردی نمیکند، اما نه به این خاطر که دزدی حرام است، بلکه از این جهت که در بند است و قدرت بر دزدی ندارد. فرق این دو نفر از لحاظ ایمان و در جات کمال از زمین تا آسمان است. پس این که خداوند در دنیا گناه کاران را بلافاصله مجازات نمیکند، نه از این جهت است که عادل نیست و یا قدرت بر مجازات جانیان ندارد یا بر بندگانش رحم نمیکند، بلکه بدین خاطر است است که بشر باید در دنیا آزاد باشد. و با اختیار خود کارها را انتخابکند و در غیر این صورت به هدف خلقتش که رسیدن به کمال و قرب الهی است، نایل نمیگردد. هدف از خلقت انسان به کمال رسیدن از راه اختیار و انتخاب است خدا در قرآن میفرماید:"من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیکشوند."[4] و فرمود:"ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد و با اختیار خود پذیرا گردد یا ناسپاس." پس رمز عدم مجازات متخلفین در دنیا این است که دنیا سرای تکلیف و عمل است، نه محل ثواب و عقاب. از طرف دیگر خدای مهربان، داد مظلوم را از ظالم خواهد گرفت. این گونه نیت که مجرم مجازات نشود. هنگامی که قیامت بر پا شد، به حساب همه رسیدگی میشودو ظالمان و جانیان چنان مجازات میگردند که تصورش را نمیکردند. قرآن میفرماید:"آنها که ستم کردند، به زودی میدانند که بازگشت شان به کجا است."[5] "ما ترازوهای عدل را در روز قیامت بر پا میکنیم. پس به هیچ کس کمترین ستمی نمیشودو اگر به مقدار یک دانه خردل، کار نیک و بد باشد، ما آن را حاضر میکنیم ."[6]"روزی که ستمکار (از شدت حسرت) دست خود را به دندان میگیرد و میگوید:ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم."[7]از سوی دیگر در دنیا تحقق عدل کامل در مقام پاداش و کیفر امکانپذیر نیست، زیرا سرنوشت پاکان و مجرمان به هم گره خورده و از یکدیگر تفکیکپذیر نیست، نیز دنیا گنجایش پاداش و کیفر برخی را ندارد. چگونه ممکن است کسی را که حق جویان و بی گناهان بی شماری را نابود ساخته، در این جهان کیفر داد، در حالی که جانی یک جان بیشتر ندارد و با یک تیر میمیرد؟!این گونه افراد باید در قیامت و جهان آخرت که مرگ ندارد و پایان نمیپذیرد، مجازاتشوند. در این جا به مسئله دیگری باید توجه داشت و آن این که در زندگی مصائب زیادی دامن انسان را میگیرد که عامل اصلیش خود او است، منتها بسیاری از افراد برای این که خود را تبرئه کنند، و ندانم کاری و تنبلیها و سستیهای خود را نادیده بگیرند و به گردن عوامل دیگر بیندازند، همه اینها را به حساب خدا میگذارند و عدالت خدا را زیر سؤال میبرند، در حال که اگر درست بنگریم، فرد یا جامعه عامل اصلی و مقصر واقعی هستند. گرفتاریهایی که از سوی حکومتهای جبار دامن مردم را میگیرد، معمولاً از این قبیل است، چرا که ظالمان افراد معدودی هستند. این سکوت و تسلیم بی دلیل و گاه همکاری مردم با آنها است که به آنان نیرو و توان می بخشد که بر گُردة مردم سوارشوند و هزار گونه بدبختی برای آن بیافرینند.[8] خدا به مردم دستور داده زیر بار ظلم نروید تا آقا باشید، ولی مردم گوش نمیدهند و به جای شجاعت و اعتراض و قیام، ترس و سستی و تسلیم را پیشه میکنند و ظلم را تحمل میکنند. قرآن مجید خوش بختی و بدبختی جامعهها را به عنوان سنت تغییرناپذیر به دست جامعه میداند:"خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمیکند تا که خودشان تغییری ایجاد کنند."[9] "فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند، آشکار شده است. خدا میخواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند.[10] رسول گرامی اسلام فرمود:"هیچ نکبتی دامن گیر شخص نمیشود مگر به واسطة گناهی که مرتکب شده است."[11] علی(ع) فرمود:"بندة هیچ کس مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است". حضرت در خطبة جهاد میفرماید:"مردمی که از جهاد روی برگردانند، خداوند لباس ذلت بر تن آنان میپوشاند و بلا به آنان هجوم میآورد، حقیر و ذلیل میشوند، عقل و فهم شان تباه میگردد و به خاطر تضیع جهاد، حق آنها پایمال میشود."[12]نتیجه:خدا عادل است و به احدی ظلم نمیکند و دنیا محل عمل است، نه پاداش و جزا در آخرت ظالمان و تضییع کنندگان حقوق مجازات میشوند و حق مظلوم از ظالم گرفته میشود. از طرف دیگر منشأ بسیاری از ستمها خود مردماند که ظلم را میپذیرند و جهاد و مبارزه را رها میکنند. سنت همیشگی خدا این است که فرد و جامعه با توکل به خدا، خود باید تغییر وضعیت بدهند و خود را با وضعیت مطلوب اداره کنند و جلوی جنایات را بگیرند.
[1] نساء (4) آیة 40.
[2] یونس (11) آیه 44.
[3] آیت الله جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص 78.
[4] ذاریات (51) آیه 56.
[5] شعرا (26) آیه 227.
[6] انبیاء (21) آیه 47.
[7] فرقان (25) آیه 27.
[8]آیت الله فاضل مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 2 ص 456.
[9] رعد (13) آیه 11.
[10] روم (30) آیه 41.
[11] محمد تقی فلسفی، کودک، ج 1، ص 15 (اصول کافی، ج 2، ص 269.
[12] نهج البلاغه فیض الاسلام .