وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

سوال و جواب قیامت

سوال و جواب قیامت


آورده ­اند که بهلول بیشتر وقت­ها در قبرستان می ­نشست. روزی برای عبادت به قبرستان رفته بود و هارون به قصد شکار از آن محل عبور می­ نمود، چون به بهلول رسید گفت: بهلول چه می­ کنی؟

بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده ­ام که نه غیبت مردم را می­ نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می­ دهند.

هارون گفت: آیا می ­توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟

بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود.

هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.

آنگاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می­ نمایم و آنچه خورده ­ام و هر چه پوشیده ­ام ذکر می ­نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده­ ای و پوشیده ­ای ذکر نمایی.

هارون قبول نمود.

آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت: بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد.

سپس بهلول گفت: ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است. آنها که درویش بودند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.