وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

رویاهای بی تعبیر!

روزی که با یک شماره تلفن ، عاشق جوان «آزرا سوار» شدم هیچ گاه فکر نمی کردم که روزی این گونه آشفته و سرگردان شوم. حالا هم نه تنها همه اموالم را از دست داده ام بلکه هیچ کدام از رویاهایم به واقعیت نپیوست و ...
زن 32 ساله درحالی که عنوان می کرد شکست در ازدواج، روحم را آزرده بود و به همین خاطر تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: روزی سوار بر خودرو از دانشگاه خارج شدم اما احساس کردم راننده یک دستگاه خودرو آزرا که پشت سر من حرکت می کرد مرا تعقیب می کند او مسیر طولانی را با من همراه شده بود تا این که من به طور ناگهانی در کنار بزرگراه صدمتری توقف کردم در همین هنگام جوان آزرا سوار نیز که پشت سر خودروی من توقف کرده بود به سمت من آمد و شماره تماسی را به من داد.
احساس کردم جوانی با وقار و متین است به همین خاطر چند ساعت افکارم را درگیر خود کرد. چرا که بعد از جدایی از همسرم با کسی رابطه نداشتم و زنی تنها بودم موضوع را با یکی از دوستان نزدیکم درمیان گذاشتم او گفت افراد خیابانی هدفی جز سوء استفاده ندارند اما من بازهم فریب احساساتم را خوردم و عاقلانه فکر نکردم.
چند روز بعد درحالی که تماس با آن شماره تلفن هر لحظه وسوسه ام می کرد همسر سابقم پسرم را با خودش به شهرستان برد، من که تنها شده بودم درمیان شک و تردید با آن شماره تماس گرفتم وقتی خودم را معرفی کردم جوانی که تلفن را پاسخ می داد بلافاصله مرا شناخت او که گویی از مدتی قبل منتظر تلفنم بود خودش را «فرزاد» معرفی کرد و گفت: از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی می کند من هم که شرایط او را مناسب دیدم رابطه ام را با او آغاز کردم.
ارتباط تلفنی و تلگرامی ما ادامه داشت و من همه ریز و درشت زندگی ام را در اختیارش قرار دادم. چند روز بعد او پیشنهاد ملاقات حضوری داد و مرا به یکی از رستوران های مجلل دعوت کرد ظاهر آراسته اش برایم مجذوب تر از روزی بود که او را دیدم آن روز برای آن که راحت تر با یکدیگر در ارتباط باشیم او خودش خطبه عقد را داخل خودرو خواند و من قبول کردم به عقد موقت او در آیم!!!
آن قدر با حرف های عاشقانه او غرق در رویا بودم که با هیچ کس در این باره مشورتی نکردم. او می گفت زندگی برایت فراهم می کنم که همه انگشت به دهان و حیران بمانند! دو هفته بعد با من تماس گرفت و گفت قصد دارد خودروی 206 صفر برایم ثبت نام کند و به این بهانه پنج میلیون تومان از من گرفت تا مابقی را خودش بپردازد او سپس از من خواست تا خودروام را بفروشم چرا که با تحویل خودروی صفر کیلومتر دیگر نیازی به آن نخواهم داشت من هم همراه او به نمایشگاه و ثبت اسناد رفتم و خودروام را فروختم. «فرزاد» 20 میلیون تومان پول خودرو را از من گرفت و مرا به خانه رساند.
اما دیگر او را ندیدم و تلفن هایش را هم دیگر جواب نمی داد. تنها شماره پلاک خودرواش را داشتم که با پیگیری های پلیس مشخص شد خودروی آزرا اجاره ای بوده است و... شایان ذکر است به دستور سرهنگ علایی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) تلاش ماموران انتظامی برای دستگیری مرد شیاد آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی