وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

رنگ عشق

رنگ عشق


دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت، که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یک نفر را دوست داشت، دلداده­ اش را و با او چنین گفته بود اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس حجله­ گاه تو خواهم شد و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشم های خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را رودخانه­ ها و درختها را آدمیان و پرنده ­ها را و نفرت از روانش رخت بربست.

دلداده به دیدنش آمد و یادآورد وعده دیرینش شد: بیا و با من عروسی کن. ببین که سالهای سال منتظرت مانده ­ام. دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت: این چه بخت شومی است که مرا رها نمی­ کند؟

دلداده ­اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد: قادر به همسری با او نیست. دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشک هایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد گفت: پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی.