وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

دو قورباغه در گودال

دو قورباغه در گودال


چند قورباغه از جنگلی عبور می­ کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ­ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند :دیگر چاره ­ای نیست، شما بزودی خواهید مرد.

دو قورباغه حرف­های آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه­ های دیگر دائما به آنها می ­گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی­توانید از گودال خارج شوید و بزودی خواهید مرد.

تا اینکه بالاخره یکی از قورباغه­ ها تسلیم گفته­ های دیگر قورباغه ­ها شد و دست از تلاش برداشت و بی­درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر کماکان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می­کرد.

بقیه قورباغه­ ها فریاد می­ زدند که دست از تلاش بردار. اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می­ کرد و بالاخره توانست از گودال خارج شود. وقتی آن قورباغه از گودال بیرون آمد دیگر قورباغه ­ها از او پرسیدند: مگر تو حرف­های ما را نشنیدی؟

آنوقت معلوم شد که آن قورباغه، ناشنوا بوده و در واقع او در تمام مدت فکر می­ کرده که دیگران او را تشویق می ­کنند.