یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
داستان کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی علیه پیامبر اسلام را که فراموش نکرده اید. همه معترضان می شکستند، می سوزاندند، پاره می کردند، فحش می دادند، تحریم می کردند، فریاد می زدند و بر سر و سینه می کوبیدند. اما یک جانباز در تهران کاری کرد که باید تمام قد ایستاد در مقابل این همه شعور و شرف و انسانیت ... در آن رونقی بازار زدن و شکستن و خرد کردن و تحریم کردن، یک جانباز در تهران رفت روبروی سفارت دانمارک یک سکو گذاشت. بعد رفت بالای آن.
او هنر نقاشی و رنگ و بومش را هم با خودش برده بود. او می توانست پرچم آتش گرفته دانمارک را نقاشی کند یا هر نقاشی لبریز از خشم و نفرت را.
اما او همه هنرش را ریخت روی بوم و زیباترین تصویر را از حضرت مریم ترسیم کرد.
او با مهربانی تمام، ظرفیت یک مسلمان را به رخ همه کشید. او ثابت کرد اعتراض فقط در شکستن و آتش زدن نیست. خلق زیبایی می تواند نماد یک اعتراض باشد.