ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خر ملا نصرالدین و جایگاه رفیع
یک روز ملا نصرالدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را به سمت پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد، الاغ از پله پایین نیامد. ملا به خانه آمد تا استراحت کند که دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد.
دوباره به پشت بام رفت و خواست الاغ را ساکت کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی گیرد. برگشت و دید که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی خانه آویزان شده است. بالاخره الاغ از سقف افتاد و مرد.
ملا نصرالدین گفت: لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد، هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد.