ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خداشناسی عامیانه
از بزرگان دین بسیار شنیده ایم که نباید خدا را مانند انسانی فرض کرد که در آسمانها از اون بالا زمین را زیر نظر دارد و زمینی یان را نگاه می کند و از آنجا ما را هدایت و مدیریت می کند. این نوع خداشناسی و اینکه خدا را مانند یک انسان تصور کنیم غلط است. اما راستش را بخواهید من از بچگی که خدا را اینگونه تصور میکردم هنوز هم همین تصور در پس ذهن من وجود دارد و با همین تصور با خدا ارتباط برقرار میکنم و دوست دارم که خدا همینگونه باشد. ذهن است دیگر، کاریش نمیشه کرد. یعنی هر جور دیگه که فکر کردم، حتا کتابهای سنگین و فلسفی خداشناسی خواندم، دیدم تصورات دیگه جفت و جور در نمیاد. هر کدام مشکلات خاص خودش را داشت. اصلاً خدایی که شبیه انسان نباشه به دلم نمی چسبه. انگار روح نداره. نمی تونه احساس منو درک کنه. غریبه و بیگانه است. قابل اعتماد نیست. مهربان و دلسوز و غمخوار آدم نیست. نمیشه براش درد دل کرد. بگذریم.
خلاصه به این نتیجه رسیدم من همون تصور خودم را از خدا داشته باشم دیگران هم هر تصور دیگری که می خواهند داشته باشند، به خودشون مربوطه. من خدا را اینجوری دوست دارم تصور کنم.
خدا مانند یک انسان سالم، زیبا، قوی و دانشمندی است که :
اولاً در همه جا حضور دارد.
ثانیاً به جیک و بوک همه چی وارد است چون خودش همه چیزها را و حتا آدم ها را ساخته است.
سوما آدم خوب و مهربانی است و دلش می خواهد که انسانها را بصورت شاگردان و فرزندان خودش تربیت کند و همه علم هایی را هم که خودش بلد است به آنها یاد بدهد.
چهارمن روش آموزش و پرورش او فقط با نصیحت و مهربانی است و هیچ زور و فشاری به شاگردان و فرزندان خود وارد نمی کند. حتا از شاگردان و فرزندان خودش می خواهد که این مهربانی و این رحمانیت و رحیمیت را از او یاد بگیریم و در مورد دانش آموزان و فرزندان خود همین روش را بکار ببریم.
مهم تر از همه اینکه یک دانشگاه و یک آزمایشگاه مجهز و بزرگ با همه امکانات لازم به بزرگی دنیا در اختیار ما شاگردان و فرزندان خود قرار داده است تا هر علمی که خواستیم بیاموزیم و هر آزمایشی را که لازم بود انجام دهیم تا حقیقت و واقعیت های جهان را آنطور که واقعاً هستند بفهمیم و یاد بگیریم و خدای ناکرده اشتباه نکنیم و راه را عوضی نرویم.
با این تصور از خدا بنظرم همه چیز و لااقل ۹۹ درصد چیزها راجع به خدا و انسان و جهان و هدف زندگی و راه بهتر زندگی کردن و غیره و ذالک روشن میشود.
آیا این روش خداشناسی را شما هم می پسندید؟ اگر نه، شما چه روش بهتری برای خداشناسی و بهتر زندگی کردن را پیشنهاد می کنید؟