وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

تخته سنگ


تخته سنگ



در زمان­های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.


بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی­ تفاوت از کنار تخته سنگ می ­گذشتند. بسیاری هم غرولند می­ کردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی­ عرضه ­ای است و... با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی­ داشت.


نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه­ ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود.


کیسه را باز کرد و داخل آن سکه­ های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می ­تواند شانسی برای تغییر زندگی انسان باشد.