وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

اکس پارتی

پدر و مادرم هر دو شاغل هستند و هر روز غروب آن قدر خسته و کوفته به خانه می رسند که حال و حوصله سلام و احوالپرسی، هم ندارند. من تنها دختر خانواده ام و همیشه از این زندگی تکراری و سکوت و تنهایی در خانه رنج می بردم، اما از چند ماه قبل هنگام گشت و گذار اینترنتی، در فضای چت روم با فردی آشنا شدم که خودش را جوانی ۲۲ ساله به نام «پدرام» معرفی می کرد. او تصویری را برایم به نمایش گذاشت که ادعا می کرد عکس خودش است. در آن تصویر، پدرام سردسته یک گروه موزیک پاپ بود و این موضوع باتوجه به علاقه ای که به این نوع موسیقی دارم برایم خیلی جالب و هیجان انگیز به نظر می رسید.

دختر ۱۸ ساله در دایره اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد افزود: ارتباط اینترنتی ما با یک مشت حرف احساسی باعث شد تا شیفته و دلباخته پدرام بشوم و پس از مدت کوتاهی احساس می کردم دیوانه وار دوستش دارم و علاقه مند بودم تا به عضویت گروه موسیقی اش درآیم و عشق رویایی ام را از نزدیک ببینم.من بالاخره یک روز بعدازظهر به دعوت او به میهمانی رفتم که در آن چندین دختر و پسر جوان با وضعیتی زننده حضور داشتند.در اولین دیدار با تعجب متوجه شدم پدرام نه تنها جوانی ۲۲ ساله نیست بلکه چهره اش با تصویری که در چت روم دیده بودم تفاوت داشت و هیچ اثری نیز از گروه موسیقی دیده نمی شد. اما افسوس که دل غافل من در دریای احساس و هیجان غرق شده بود. با این تصور غلط که بزرگ شده ام و می توانم خوب و بد را تشخیص بدهم و از طرفی باید خودم را از تنهایی دربیاورم، نسبت به دروغ های پدرام حساسیتی نشان ندادم.دختر جوان افزود: با ادامه این ارتباط شوم ناخواسته عضو ثابت یک گروه اکس پارتی شدم. پدرام نیز با حیله و نیرنگ مرا به قرص های روان گردان معتاد کرد و...!

در واقع هدف او از این کارها این بود که به دلیل تامین هزینه های اعتیادم مجبور شوم به خواسته های شومش تن بدهم. متاسفانه تا به خودم آمدم دیدم حسابی گرفتار شده ام و راه گریزی ندارم. از نظر تحصیلی نیز افت شدیدی کرده بودم.دختر جوان که به اتهام توزیع داروهای روان گردان دستگیر شده ، افزود: در پایان می خواهم به تمام دختران هم سن و سال خودم بگویم در هر شرایطی مراقب خودتان باشید چون با کوچکترین اشتباه ممکن است بزرگترین بلا و مشکل برایتان به وجود بیاید و هم چنین از پدران و مادران هم خواهش می کنم با فرزندان خود دوست باشند، به خدا بچه ها تنها پول و امکانات از شما نمی خواهند بلکه یک نگاه محبت آمیز و چند دقیقه صحبت دوستانه می تواند آن ها را خیلی آرام و راضی کند، چون آدم اگر از نظر روحی آسایش داشته باشد می تواند با مشکلات و ناملایمات زندگی کنار بیاید و شرایط را خوب درک کند.