وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

تاریخ ‏نگرى و تاریخ ‏نگارى در قرآن کریم

آغاز ثبت نام هفتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم قوه قضاییه در سال 1398

تاریخ نگارى؛ چالش‏ها و پى آمدها

در نگارش‏هاى تاریخى موجود، سه مشکل عمده مطرح مى‏باشد:
1 ـ ارزش علمى منابع گزارش دهنده رویدادها.
2 ـ اختلاف فاحش منابع در نحوه گزارش یک رویداد.
3 ـ امکان تحریف و غرض ورزى در گزارش یک رویداد تاریخى.
هم عصر نبودن یک تاریخ نگار با رویدادهاى گزارش شده، مستند نبودن گزارش و بى‏دقتى و محیط نبودن مورّخ به آنچه گزارش مى‏دهد، درصد اعتماد به گزارش‏هاى او را پایین مى‏آورد. با توجه به جدى بودن تحریف در گزارش رویدادهاى تاریخى و دست کارى اسناد تاریخى نمى‏توانیم براى هر رویداد گزارش شده، دست به تحلیل و تفسیر بزنیم، مگر اینکه مرحله تحقیق و تفحّص و بررسى به طور کامل انجام گیرد واز صحّت ثبت وقایع مطمئن گردیم. در صورتى که گمان داشتن به بخشى از حقیقت نیز مى‏تواند یک مفسّر را به انحراف بکشاند و او را از فهم و تفسیر صحیح واقعیت‏ها دور نگه دارد.
بدین ترتیب با زیر سؤال رفتن تاریخ نقلى و عدم امکان تحقیق در رویدادهاى گزارش شده، باید از هر گونه تفسیر و تحلیل تاریخى خوددارى کرد. به همین خاطر بحث‏هاى استقرایى مستند به تاریخ نقلى در باب فلسفه تاریخ نیز مفید نخواهد بود.

 

قرآن و تاریخ نگارى

در قرآن کریم از واژه تاریخ استفاده نشده است، ولى سوره‏هاى بسیار طولانى، چون: اعراف، هود، یوسف، نمل، قصص، طه و محمد به سرگذشت امت‏ها، شخصیت‏ها و نهضت‏ها اختصاص داده شده است.
سنّت‏هاى الهى جارى در جوامع بشرى در جاى جاى سوره‏هاى قرآنى مطرح گشته و مورد بهره بردارى قرار گرفته است. همچنین تحلیل‏هاى تاریخى براى حوادث و جریان‏هاى گوناگون عرضه شده است و تاریخ بشریت و آفرینش انسان و کلیه جریانات مربوط به انسان مورد بررسى قرار داده شده است.
قرآن کریم تابلویى بسیار تابناک و گویا از عصر صدر اسلام براى مطالعه کنندگان و پژوهش‏گران ترسیم نموده است.
آینده بشریت را در این جهان به طور دقیق عرضه نموده و انسان را رویاروى گذشته و آینده‏اش قرار داده است. در نگارش جریان‏ها و پدیده‏هاى تاریخى نهایت دقت و ظرافت را به کار گرفته، و از تکرار و تأکید و تغییر واژه‏ها نگارش‏هاى گوناگون و بسیار ظریف به مخاطبان خود ارایه داده است.
کلیدها و واژه هایى که یک پژوهشگر را دنبال خود مى‏کشاند تا به مطالب تاریخى قرآن دسترسى پیدا کند از قرار ذیل مى‏باشند:

 

کلیدها:

1 ـ کلیه افعال که با صیغه ماضى به کار برده شده است، نشانگر حوادث سپرى شده و رویدادهاى گذشته مى‏باشد که در سرتاسر قرآن کریم به چشم مى‏خورد.
2 ـ کلیه اقوام و ملت‏هاى گذشته و نام‏هاى اشخاص یاگروه‏هاى موجود قبل از نزول قرآن کریم، در حوزه تاریخ قرآنى قابل مطالعه و بررسى مى‏باشد.
3 ـ کلیه آیاتى که در صدر اسلام و در عصر نزول قرآن از حوادث و رویدادهاى آن عصر تابلویى ترسیم نموده باشد در حال حاضر به عنوان یک منبع تاریخى قابل اعتماد قرار مى‏گیرند.
بنابراین؛ در قرآن کریم آیات بسیار زیادى به تاریخ اختصاص داده شده است.
واژه‏هایى که به طور ویژه مفهوم تاریخ را در بردارند و مورد توجه قرار گرفته‏اند، گوناگون و حایز اهمیت بوده و باید مورد مطالعه جدّى قرار گیرند.
از باب نمونه به واژه هایى که در آیات ذیل آمده است، نظر خواننده را جلب مى‏نمایم:

 

1 ـ خَلا، خَلَت، خَلوْ:

«و إن من اُمّة الّاخلافیها نذیر»(5)
و امّتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشدار دهنده‏اى بوده است.
«تلک اُمّة قد خَلَتْ لها ما کسبتْ»(6)
آن امتى است که در گذشته است و براى اوست آنچه را که انجام داده است.
«و ما محمدّ الّارسولٌ قد خلت من قبله الرسل»(7)
و محمد نیست جز پیامبرى که پیامبرانى پیش از او بوده‏اند.
«ما المسیح ابن مریم الّارسول قد خلتْ من قبله الرسل»(8)
مسیح پسر مریم، نیست جز پیامبرى که پیش از او هم پیامبرانى بوده ‏اند.
«کذلک أرسلناک فى اُمّةٍ قَد خلتْ من قبلها اُمم»(9)
بدین‏سان تو را به میان اُمتى فرستادیم که پیش از آنها امت‏هایى رفته بودند.
«و حقّ علیهم القولُ فى اُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الانس»(10)
حکم عذاب در حق ایشان تحقق یافت در میان امت هایى از جن و انس که پیش از ایشان بوده ‏اند.
«أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى»(11)
آیا به من وعده مى‏دهید که از گور بیرون آورده خواهم شد و حال آنکه نسل‏هاى بسیارى پیش از من بوده ‏اند و زنده نشده ‏اند؟!
«و اذکر أخا عادٍ اذ أنذر قومه بالأحقاف و قد خلت النذر من بین یدیه و من خلفه»(12)
و از برادر عادیان (هود) یاد کن که قومش را در احقاف هشدار داد و پیشاپیش وى و پس از وى هشدار دهندگانى به میان آمده بودند.
«قد خلتْ من قبلهم المثلات»(13)
حال آنکه پیش از آنها عقوبت‏هاى الهى برقرار بوده است.
«سنّت الله التى قد خلتْ فى عباده»(14)
این سنّت الهى است که در میان بندگانش جارى بوده است.
«لایؤمنون به وقد خلتْ سنة الأولین»(15)
به آن ایمان نمى‏آورند در حالیکه سنت پیشینیان نیز چنین گذشته است.
«سنّة الله التى قد خلتْ من قبلُ و لن تجد لسنّة اللّه‏ تبدیلا»(16)
این سنت الهى است که پیش از این نیز جارى بوده است و هرگز در سنت الهى تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.
«أم حسبتم أن تدخلوا الجنّة و لمّا یأتکم مثل الذین خَلوا من قبلکم»(17)
آیا گمان کرده‏اید به بهشت مى‏روید حال آنکه نظیر آنچه بر سر پیشینیان شما آمده بر سر شما نیامده است؟
«فهل ینتظرون الّا مثل أیّام الذین خَلوا من قبلهم»(18)
پس آیا انتظارى جز مانند روزگار کسانى که پیش از آنان گذشته‏اند مى‏کشند؟
«و لقد أنْزلنا الیکم آیاتٍ مبیّنات و مثلاً من الذین خَلَوا من قبلکم»(19)
و به راستى براى شما آیاتى روشنگر نازل کردیم و مثلى از کسانیکه پیش از شما آمدند و رفتند.
«سُنّة الله فى الذین خَلَوا من قبل»(20)
این سنت الهى است که در حق پیشینیان معمول بوده است.
در این آیات واژه خلا و مشتقات آن به کار برده شده و به جز صیغه فعل ماضى واژه‏هاى قبل، اولین نیز آمده است که در قلمرو؛ أمّت‏ها، أقوام، شخصیت‏ها، افراد، ایّام، مثل‏ها، عبرت‏ها و سنّت‏ها بکار رفته است و گویا به تمام عناصر و حوادث تشکیل دهنده تاریخ و گذشته انسان توجه شده است.

 

2 ـ نبأ، أنباء:

«تلک القرى نقصّ علیک من أنبائها»(21)
آن شهرهایى هستند که از اخبارش (و رویدادهایش) بر تو مى‏خوانیم (و بازگو مى‏کنیم).
«کذلک نقصّ علیک من انباء ما قد سبق»(22)
بدین‏سان بر تو از اخبار و (رویدادهاى) آنچه گذشته است مى‏خوانیم.
«و کلاًّ نقصّ علیک من أنباء الرسل ما نثبّت به فؤادک»(23)
و یکایک از اخبار پیامران بر تو مى‏خوانیم،همانچه به آن دل تو را استوار مى‏داریم.
«ذلک من أنباء القرى نقصّه علیک منها قائم و حصید»(24)
و آن است از اخبار آن شهرها که بر تو مى‏خوانیم، که برخى از آنها هنوز پا برجا مانده‏اند و برخى بر باد رفته‏اند.
«ما کنت تعلمها انت و لاقومک من قبل هذا»(25)
و پیش از این نه تو و نه قوم تو آنرا نمى‏دانستند.
«تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک»(26)
آن از اخبار غیب است که بر تو وحى مى‏کنیم.
«نحن نقصّ علیک نبأ هم بالحق»(27)
ما داستانشان را براستى و درستى ـ بر اساس حق ـ بر تو مى‏خوانیم.
«و اتل علیهم نبأ ابنىْ آدم بالحق»(28)
و بر آنان داستان دو فرزند آدم را به راستى و درستى بخوان.
«و اتلُ علیهم نبأ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها»(29)
و بر آنان بخوان خبر (و داستان) کسى که به او آیات خود را بخشیده بودیم سپس از آن آیات فاصله گرفته و درآمد.
«و لقد جاءک من نبأ المرسلین»(30)
تحقیقا از داستان پیام رسانان (فرستاده شدگان خدا) به سوى تو گزارش هایى آمده است.
«ألم یأتهم نبأ الذین من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود»(31)
آیا داستان گذشتگانى پیش از آنان «یعنى قوم نوح و عاد وثمود» براى آنان نیامده است و از آن آگاه نگشته‏اند؟
«ألم یأتکم نبأ الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود»(32)
مگر داستان (و خبر) آنانکه پیش از شما بوده‏اند: «قوم نوح و عاد و ثمود» به شما نرسیده است؟
«و اتل علیهم نبأ ابراهیم.»(33)
و بر آنان بخوان و تلاوت کن، خبر و داستان ابراهیم را.
«نتلوا علیک من نبأ موسى و فرعون بالحق لقومٍ یؤمنون»(34)
بر تو مى‏خوانیم از داستان موسى و فرعون ـ به راستى و درستى ـ براى کسانى که ایمان مى‏آورند.
«ألم یأتکم نبأ الذین کفروا من قبل فذاقوا و بال امرهم»(35)
مگر براى شما نیامده است، خبر و داستان کسانى که پیش از شما کفر ورزیدند و عاقبت کارشان را چشیدند؟
واژه (نبأ) به تنهایى گزارش یک رویداد و مفهوم یک خبر را مى‏رساند، که در صورت ارتباط با گذشته مى‏تواند گویاى یک بحث تاریخى باشد و در قلمروهاى گوناگون به کار برده شده است. مانند: (أنباء القرى)، (أنباء الرسل)، (أنباء الغیب)، (نبأ المرسلین)، (نبأ الذین من قبل) و (نبأ الذین کفروا) که هر کدام گویاى یک جریان تاریخى یا یک رویداد محدود یا گسترده مى‏باشد. اقوام، تمدن‏ها، پیامبران، افراد، اصناف و گروه‏ها و حاکمان و فرمانروایان در این آیات مطرح مى ‏باشند.

 

3 ـ نقصّ، قصص:

«نحن نقصّ علیک أحسن القصص بما أوحینا الیک هذا القرآن»(36)
ما بر تو بهترین قصه‏ها (و داستان‏ها) را مى‏خوانیم و گزارش مى‏دهیم با فرستادن همین قرآن.
«و کُلّا نقصّ علیک من انباء الرسل ما نثبّت به فؤادک»(37)
و یکایک از اخبار و داستان‏هاى پیامبران را بر تو مى‏خوانیم همانچه به آن دل تو را استوار مى‏داریم.
«نحن نقصّ علیک نبأهم بالحقّ»(38)
ما داستان آنان را بر تو مى‏خوانیم با راستى و درستى.
«فلنقصّنَّ علیهم بعلمٍ و ما کنّا غائبین»(39)
ما بر آنان از روى علم و آگاهى فرو خوانیم و ما غافل از احوال آنان نبوده‏ایم.
«کذلک نقصّ علیک من أنباء ما قدسبق»(40)
بدین سان بر تو از اخبار آنچه گذشته است مى‏خوانیم.
«و رسلاً قد قصصنا هم علیک من قبل و رسلاً لم نقصصهم علیک»(41)
و پیامبرانى که پیشتر داستان آنان را بر تو خوانده‏ایم و پیامبرانى که داستان آنان را نخوانده‏ایم.
«فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون»(42)
پس بر ایشان این داستان را بخوان باشد که اندیشه کنند.
«لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى‏الالباب ما کان حدیثا یفترى ولکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شى‏ء و هدى و رحمة لقوم یؤمنون»(43)
به راستى که در بیان داستان ایشان مایه عبرتى است براى خردمندان و این قرآن ـ و داستانهایى که در او آمده است ـ سخنى بر ساخته نیست بلکه هم‏خوان با کتابى است که پیشاپیش آن است و روشنگر همه چیز و رهنمود و رحمتى براى اهل ایمان است.

 

4 ـ قرن، قرون:

«و لقد أهلکنا القرون من قبلکم لمّا ظلموا»(44)
و به راستى اقوام پیش از شما را آنگاه که ستم پیشه کردند نابود کردیم.
«و کم أهلکنا من القرون من بعد نوح»(45)
و چه بسیار اقوامى را که پس از نوح هلاک کردیم.
«و لقد آتینا موسى الکتاب من بعد ما أهلکنا القرون الأولى»(46)
و به راستى پس از آنکه نسل‏هاى نخستین را نابود کردیم به موسى کتاب آسمانى را دادیم.
«ألم یرواکم أهلکنا من قبلهم من قرن مکّناهم فى الارض»(47)
آیا ندیدند که پیش از آنان چه بسیار اقوامى که به آنان در روى زمین امکان و اقتدارى داده بودیم که به شما نداده بودیم، نابود کردیم؟!
«ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنا آخرین»(48)
پس از هلاک قوم نوح باز قوم دیگرى ایجاد کردیم.

 

5 ـ قریة، قرى:

«ولقد أهلکنا ما حولکم من القرى»(49)
و راستى چه بسیار شهرهایى که پیرامون‏تان بود نابود کردیم.
«و تلک القرى أهلکناهم لمّا ظلموا و جعلنا لمهلکهم موعدا»(50)
و آن شهرها را چون اهلش ستم ورزیدند هلاک کردیم و براى نابودیشان زمانى و وعده‏اى مقرر داشتیم.
«و ما کان ربّک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون»(51)
و پروردگار تو در حالى که اهلش اهل صلح باشند (یا اصلاح‏گر باشند) ستمگرانه نابود نمى‏کند.
«و جعلنا بینهم و بین القرى التى بارکنا فیها قرى ظاهرة و قدّرنا فیها السیر»(52)
در بین آنان آبادى هایى که به آنها برکت بخشیده بودیم آبادى‏هاى بهم پیوسته قرار داده بودیم.
«ذلک من أنباء القرى نقصّه علیک منها قائم و حصید»(53)
اخبار آن شهرهاست که بر تو مى‏خوانیم برخى از آنها هنوز بر جاى مانده و برخى بر باد رفته‏اند.
«و کأین من قریة هى أشدّ قوةٍ من قریتک التى اخرجتک اهلکنا هم فلاناصرلهم»(54)
و چه بسیار شهرها که از شهر تو که تو را آواره کردند ـ نیرومندتر بودند، نابودشان کردیم و یاورى نداشتند.
«و کأین من قریة عتت عن أمر ربّها و رسله»(55)
و چه بسا شهرهایى که مردمانش از فرمان پروردگار و پیامبران او سرپیچیدند.
«وما أهلکنا من قریةٍ إلّا لها منذرون»(56)
و اهل هیچ شهرى را نابود نکردیم مگر آنکه هشدار دهندگانى داشتند.
«و کم من قریةٍ أهلکناها»(57)
و چه بسیار شهرهایى که آنها را هلاک و نابود کردیم.

 

6 ـ سلف، سلفا:

«فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف»(58)
کسى که پند پروردگارش به او رسیده و دست بردارد گذشته‏اش را ایرادى نیست.
«عفاالله عمّا سلف»(59)
خداوند از گذشته‏ ها گذشته است.
«قل للذین کفروا إن ینتهوا یغفرلهم ما قد سلف»(60)
به کافران بگو اگر دست از کفر خود بردارند گذشته‏هایشان آمرزیده مى‏شود.
«فجعلنا هم سلفا و مثلاً للآخرین»(61)
و آنان را پیشینه و مایه عبرت واپسیان گرداندیم.

 

7 ـ بین یدیه، بین یدىّ:

«نزّل علیک الکتاب بالحق مصّدقا لما بین یدیه»(62)
این کتاب را هم خوان با کتب آسمانى پیشین به درستى بر تو نازل کرد.
«و قفّینا على آثار هم بعیسى ابن مریم مصدّقا لما بین یدیه و آتیناه الانجیل فیه هدى و نور و مصّدقا لما بین یدیه»(63)
و به دنبال ایشان عیسى فرزند مریم را فرستادیم که گواهى دهنده بر حقانیت تورات بود که پیشاپیش او بود. و به او انجیل را دادیم که در آن رهنمود و نورى هست و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن نازل شده است.
«و هذا کتاب انزلناه مبارک مصّدق الذى بین یدیه»(64)
و این کتابى است مبارک که فرو فرستاده‏ ایم همخوان با کتابى است که پیشاپیش آن است.
«إنّى رسول الله الیکم مصدّقا لما بین یدىّ من التوریة»(65)
من پیامبر خداوند به سوى شما هستم و تصدیق کننده توراتى که پیشاروى من است.

 

8 ـ أیّام اللّه‏:

«أیّام اللّه‏» به روزهاى تاریخى و سرنوشت ساز که در بردارنده حادثه‏اى مهم براى برخى جوامع بشرى بوده گفته مى‏شود. و بهره بردارى از این یادآورى نعمت‏هاى الهى در طول تاریخ بوده است. نمونه آن را در وظایف الهى تعیین شده براى حضرت موسى علیه‏السلام مى‏بینیم:
«و لقد ارسلنا موسى بآیاتنا أن اَخرج قومک من الظلمات الى النور و ذکّرهم بأیّام اللّه‏ إن فى ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور.»(66)
بدرستى که موسى را بوسیله آیات و نشانه‏هاى خود مأموریت دادیم که قوم خود را از تاریکى‏ها به سوى نور بیرون‏آور و آنان را به روزهاى خدایى یادآورى کن، تحقیقا در آن یادآورى براى هر انسان بسیار صبر کننده بر بلاها و سپاس‏گزار آیاتى فراوان وجود دارد.

 

9 ـ آیات الله:

«آیات الله» نیز با توجه به ذیل آیه فوق مى‏تواند شامل کلیه آیات الهى که در حوزه تاریخ جوامع بشرى مطرح بوده و نشانه ‏اى از نشانه ‏هاى توحید و قدرت و علم خدا را تشکیل مى‏دهد، باشد. آیات قرآن کریم در مواردى نیز شامل افعال الهى ویژه جوامع بشرى است و نمى ‏تواند ناظر به جریانات تاریخى آن جوامع باشد.(67)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد