وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

رابطه شادکامی و معنویت از دیدگاه روانشناسان مثبت گرا

رابطه شادکامی و معنویت از دیدگاه روانشناسان مثبت گرا

روانشناسی مثبت گرا، یکی از گرایش های جدید در روانشناسی است که قصد آن تعالی انسان های سالم است. در این نوشتار به بیان رابطه شادکامی و معنویت از دیدگاه روانشناسان مثبت گرا می پردازیم. با ما همراه باشید.

رابطه شادکامی و معنویت از دیدگاه روانشناسان مثبت گرا

روان شناسی مثبت گرا به جای تمرکز بر روی کاستی های روانی، بر روی نقاط مثبت انسان تاکید دارد. 
 

رابطه شادکامی و معنویت از دیدگاه روانشناسان مثبت گرا

در دنیای ماشینی که همه چیز از تعادل و توازن خارج شده است، تلاش های بی وقفه مادی گرایانه صورت می گیرد، خستگی ها جبران ناپذیر شده است، روحیه انسان ها بسیار پایین آمده و بیماری های روانی می رود تا گوی سبقت را از سایر امراض برباید. در دنیایی که فقر و تنگدستی، جنگ و خونریزی، فساد و تباهی هر روز رو به افزایش است و سیر صعودی می پیماید، به نظر می رسد چیزی جز پشتوانه معنوی، مثبت و نیک اندیشی و جز تغییر و تحول درونی نمی تواند بشر را از این همه نابسامانی، از هم گسیختگی و از هم پاشیدگی روانی نجات دهد (پیل، ۲۰۰۳؛ به نقل از مرادی، ۱۳۸۳) و این طور می توان نتیجه گرفت که متکی بودن به منبع غایی و متعالی و توکل و ایمان به خدا کلید نجات بشریت است.
 

[روانشناسی مثبت گرا]

یکی از گرایش های بدیع روان شناسی که در اواخر سده بیستم میلادی پا به عرصه ی وجود نهاده و افق تازه ای را پیش روی روانشناسان و پژوهشگران گشوده است، "روان شناسی مثبت" نامیده می شود. در این شاخه از روانشناسی به جای تأکید بر شناسایی و مطالعه کمبودهای روانی و کاستی های رفتاری و ترمیم یا درمان آنها، به شناخت و ارتقای وجوه مثبت و نقاط قوت انسان توجه و تأکید می شود (پترسون و سلیگمن،۲۰۰۴). این رشته جدید طیف وسیعی از مفاهیم روان شناختی از جمله مفهوم شادکامی را در بر می گیرد (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۵).
 

[اهمیت مطالعه شادکامی]

اهمیت مطالعه شادکامی به حدی است که برخی از پژوهشگران قدیمی و نظریه پردازان از جمله سلیگمن (۱۹۹۹) معتقدند؛ بهتر است به جای توجه به افسردگی به "شادکامی" توجه شود. این توجه، باعث شده است که پژوهشگران مختلف ضمن تعریف شادکامی پژوهش هایی را نیز در مورد عوامل مؤثر و شیوه های افزایش آن انجام دهد (کشاورز، مولوی، یارمحمدیان، ۱۳۸۷).
 

شادکامی در دیدگاه های روانشناختی و اسلام

 اکثر روانشناسان شادکامی را یکی از شش هیجان اساسی انسان می دانند. هیجانات اساسی انسان عبارتند از: خشم، ترس، تنفر، تعجب، ناراحتی و شادکامی (دیکی، ۱۹۹۹؛ به نقل از کشاورز، ۱۳۸۴). آیزنک (۱۹۸۸، به نقل از فتاحی، ۱۳۸۷) شادکامی را حداکثر تعاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی تعریف کرده است که این تعریف کاربردی ترین تعریف شادکامی است، همچنین شادی با مجموعه ای از کلمات مثبت از قبیل نشاط، خرسند، خوشی، مسرت، وجد، سرخوشی، لذت، دلخوشی و خوش بینی هم معناست.
 
از نظر آرگایل (۱۳۸۲) شادکامی سه جزء اساسی دارد: هیجانات مثبت، رضایت از زندگی و فقدان عواطف منفی. همچنین روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی و دوست داشتن دیگران از اجزای شادکامی هستند. تعدادی از روانشناسان نیز به اصطلاح بهزیستی ذهنی اشاره می کنند که یک اصطلاح چتری و در برگیرنده انواع ارزشیابی هایی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد (داینر، ۲۰۰۲، رد نل از کشاورز، ۱۳۸۴).
 
بعد از ارزشیابی فرد از شرایط زندگی اش که شامل مواردی از قبیل رضایت از زندگی و فقدان افسردگی و اضطراب و موارد دیگری است، در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند، گفته می شود که از بهزیستی روانی بالایی برخوردارند. اصطلاح بهزیستی روانی، اصطلاح روانشناختی معادل شادی است که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد ارجح است (ادینگتون و شومن، ۲۰۰۴، به نقل از کشاورز، ۱۳۸۴).
 

شادکامی و ارزش مندی زندگی

داینر (۲۰۰۲) معتقد است که شادکامی، نوعی ارزشیابی است که فرد از خود و زندگی اش دارد و مواردی از نیل رضایت از زندگی، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت و عواطف است. شادکامی نوعی داوری است که از بیرون به فرد تحمیل نمی شود، بلکه حالتی است درونی که از هیجان های مثبت تأثیر می پذیرد (مایرز و داینر، ۱۹۹۵)، بر این اساس، شادکامی برنگرش و ادراکات شخصی مبتنی است و بر حالتی دلالت می کند که مطبوع و دلپذیر است و از تجربه ی هیجان های مثبت و خشنودی از زندگی نشات می گیرد (هیلزو آرگایل، ۲۰۰۱).
 
از دیدگاه روانشناسان، دو نوع شادکامی وجود دارد (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۵). نوعی از آن از رهگذر شرایط محسوس زندگی همچون زناشویی، تحصیل، شغل، آسایش و به طور کلی امکانات مالی و رفاهی حاصل می گردد که به آن وجه عینی شادکامی می گویند و نوع دیگر متأثر از حالات درونی و ادراکات شخصی است که از آن به شادکامی ذهنی یا احساس شادکامی تعبیر می شود. شناسایی عوامل مرتبط با شادکامی کار چندان ساده ای نیست (داینر، ۲۰۰۰). اما در چند دهه ی اخیر یکی از عرصه های فعال پژوهش در حوزه روانشناسی مثبت، به مفهوم شادکامی اختصاص یافته و از این رهگذر یافته های جدید و مثمر ثمری فراهم آمده است (پترسون و سلیگمن، ۲۰۰۴، 2005؛ راس و فرانسیس ، ۲۰۰۵؛ چنگ و فارن هام ، ۲۰۰۲؛ هیلز و آرگایل، ۲۰۰۱، داینر، ۲۰۰۰؛ سلیگمن، ۱۹۹۹).
 
در برخی از کشورها پژوهشگران برای یافتن متغیرهای مرتبط و پاسخ به پرسش های متعدد در زمینه شادکامی دست به مطالعات گسترده ای زده اند. نتایج این یافته ها به طور خلاصه بیانگر آنند که شادکامی با پیامدهای مثبتی مثل سلامت جسمی و روانی، عملکرد مطلوب، تولید و کار آفرینی همراه است و با پیشایندهای شناختی و شخصیتی (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۵) و همچنین مذهب و معنویت (فتاحی، ۱۳۸۷؛ شریفی، ۱۳۶۶) پیوندهای ناگسستنی دارد. به باور مزلو شاخص های اصلی انسان هایی که در راستای خودشکوفایی، کمال، ویژگی ها و توانمندی های خود تلاش می کنند، احساس بارز شادی و شوخ طبعی است. در واقع می توان گفت که شادی در طول تاریخ همواره به عنوان شیوه مقابله ای کار آمد در مقابله با مسائل و مشکلات بشر همراه بوده است. بنابراین، از یک سو با توجه به ضرورت موضوع که نشانه های صریح از فقدان شادی و طراوت به چشم می خورد.
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 125-128، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

3 مولفه موثر در معنویت درمانی

توکل نتیجه فهم عمیق پیش فرض زندگی معنوی است.
 

توکل

 راغب (به نقل از سجادیان، ۱۳۸۲) در مفردات توکل را این گونه تعریف می کند: توکل یعنی اینکه بر غیر خودت اعتماد کنی و دیگری را از طرف خودت نایب قرار دهی. منظور از توکل این است که انسان در چهار چوب علل مادی و محدود قدرت و توانایی خود محاصره نگردد و چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد این توجه مخصوص ، آرامش و اطمینان و نیروی فوق العاده روحی و معنوی به انسان می بخشد که در رویایی با مشکلات، اثر عظیمی خواهد داشت.
 
ولی باید توجه داشت که مفهوم توکل چشم پوشی از اسباب و دست روی دست گذاشتن نیست بلکه مراد از آن بلند نظری و عدم دلبستگی به اسباب محدود مادی است. توکل استفاده از اسباب و علل طبیعی است که به خواست خدا در اختیار انسان قرار گرفته و اعتماد به خداوند در همه کارها و او را وکیل و پشتیبان خود قرار دادن و نتیجه کارهای خود را به خدا واگذار کردن است (رضوانی، ۱۳۸۸).
 
براساس روایت، شخص متوکل به خداوند می داند که اگر در ظاهر ، شخصی به او ضرری زد یا خیری را از او منع کرد و نتوانست با آن مقابله کند، این در واقع ممکن است به نفع انسان باشد؛ زیرا خداوند که امور عالم به دست اوست، خیر و خوبی را برای بنده اش می خواهد، گرچه در ظاهر خوب نباشد. شخصی که بر خداوند توکل کرده، باور دارد که تاثیر همه اسباب و علل عالم به اذن خداوند است، بنابراین هرچند در ظاهر شخصی به او آسیب رسانده است، ولی مسبب خداوند است و با باور به این که خداوند، صلاح و خوبی بنده خود را می خواهد در صورتی که نتواند با این آسیب مقابله کند، کمتر نگران می شود و با سپردن امور به خداوند آرامش می یابد؛ از این رو در قرآن می فرماید: «و چه بسا از چیزی نا خشنودید، و آن برای شما خوب است» همچنین شخص متوکل می داند که اگر دیگری به او خیری رساند و یا چیزی به او بخشید، این خیر و خوبی از سوی خداوند است و اگر از سوی خداوند نباشد، به ظاهر خیر است ولی در باطن نامناسب محسوب می شود، چنانچه خداوند می فرماید: «چه بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است.»
 
لذا انسان متوکل نه اضطراب از دست دادن چیزهای به ظاهر خوشایند را دارد نه خود را دچار اضطراب نگهداری و وابستگی داشته ها و یافته های به ظاهر خوشایند می کند؛ چرا که اصولا انسان متوکل خوشایندی و ناخوشایندی امور زندگی نمی کند بلکه بر اساس حقیقت امور (هر چند به ظاهر ناخوشایند باشد)، آنها را انتخاب کرده و با آن زندگی می کند (صادقیان ۱۳۷۸).
 
تو کل نتیجه فهم عمیق این پیش فرض زندگی معنوی است که: امور هستی قابل تقسیم اند به امور تغییر پذیر و تغییر ناپذیر. من می توانم واقعیتی که در زندگی من هست را عوض کنم اما نمی توانم قوانینی که حاکم بر هست است را عوض کنم. به تعبیر دیگری عوض کردن واقعیات زندگی توسط قوانین زندگی صورت می گیرد. هر کس قوانین زندگی را بهتر بشناسد می تواند واقعیات زندگی را راحت تر تغییر دهد ولی خود قوانین را نمی توان تغییر داد (ملکیان ۱۳۸۷).
 

روش تشریک مساعی با خداوند

موقعی که یک بیماری وخیم مثل سرطان، که آکنده از تردید و بی ثباتی است، باورهای ضمنی درباره مراقبت را در هم می شکند، ایمان می تواند احساسی از «مراقبت ثانوی ای» به انسان باز گرداند (ویز وسایدر، راتبام، ۱۹۸۲) واحساسات در ماندگی را باباورهایی مثل «این خواست خداست»، «خدا در کنار من است» یا «این امر جزئی از روند طبیعی امور است»کاهش دهد. برخی از محققان (پارگامنت، ۱۹۸۸) تمایز جالب بین رویکرد تسلیم در مشکل گشایی («خدا وضع را سر و سامان می بخشد پس باید امور را به او واگذار کنم») در مقابل رویکرد خود فرمان محور («خدا منابع مورد نیاز را در اختیار من گذاشته است و من خودم باید بالا ستقلال به این وضع رسیدگی کنم») و یا رویکرد تشریکی («من و خدا با اشتراک مساعی هم به رتق و فتق امور می پردازیم ») ترسیم کرده اند.
 
برداشت ها در مورد مراقبت و هم بسته های بهداشتی آنها ممکن است در سنت های معنوی و دینی مختلف فرق داشته باشند. به عنوان مثال، با این که فرهنگ های غربی به شدت برای عمل و مراقبت و نظارت شخصی ارزش قائل می شوند، فرهنگ های شرقی معمولا بر هم سازی و هم رنگی با جامعه تاکید بیشتری می کنند؛ این ارزش های متفاوت ممکن است عوارضی برای سلامت داشته باشند.
 
پارگامنت و دیگران (۱۹۹۹) دریافتند که در میان اعضای خانواده هایی که منتظرند یکی از وابستگانشان مورد عمل جراحی عمده ای قرار گیرد، آن افرادی که شیوه «تشریک مساعی با خدا» در مقایسه خود گردان با عجز و لابه کردن در پیشگاه خدا در مدارای دینی استفاده می کردند، برآیندهای مدارای دینی بهتری داشتند. آنان هم چنین پی بردند که این شیوه کنار آمدن بر اساس تشریک مساعی، به صورت عمل واسط اثر افسردگی و اضطراب بر برآیندهای روان شناختی دینی عمل می کند، در حالی که سایر انواع کنار آمدن دینی و غیر دینی (مثلا برنامه ریزی، حمایت اجتماعی از انجام دادن چنین کاری ناتوانند .
 

صبر

منظور از صبر استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون و نقطه مقابل آن بی تابی و از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.
 
علمای اخلاق صبر را به سه دسته تقسیم می کنند:
1-صبر بر اطاعت :یعنی شکیبایی در برابر مشکلاتی که در راه اطاعت وجود دارد .
2- صبر بر معصیت :یعنی ایستادگی در برابر انگیزه های نیرومند و محرک گناه
۳صبر بر مصیبت: یعنی پایداری در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالی و ترک جزع و فزع.
 
یکی از انگیزهای صبر و عوامل پرورش آن، هم شکل ساختن خود با صابران است. این اصل و قاعده در مورد تمامی فضائل اخلاقی صدق می کند. هر گاه انسان در ظاهر خود را به صفتی بیاراید، هر چند در باطن چنین نباشد، به تدریج باطنش آن صفت را دارا خواهد شد.
 
یکی از مهمترین منابع نگرانی افراد مضطرب، موضوع پیش بینی خطرناک آینده و نرسیدن به نتیجه مورد انتظار و مطلوب در آینده است. انسان صابر با این پیش شرط که نیت و عمل درستی داشته باشد، با درک این پیش فرض های زندگی معنوی که: «نظام جهان اخلاقی است و تنها حقیقت نجات بخش است»، یقین دارد که در آینده به نتیجه خواهد رسید و در ازاء نیت و عمل خیرش دچار آسیب و خطر نخواهد شد، بلکه پاداش الهی در دنیا یا آخرت دریافت خواهد کرد. در اصل صبر نتیجه معرفت و اعتماد به خداوند است و انسان را از شتاب و عجله، اضطراب و بی قراری را در پی خواهد داشت دور می کند. انسان صابر چون نسبت به آینده عملش اطمینان دارد، مولفه ای که انسان های مضطرب با طولانی شدن آن دچار اضطراب بیشتر می شوند (رضوانی، ۱۳۸۸).
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 172-175، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

شادکامی و معنویت

شادکامی و معنویت دو عنصر موثر بر سلامت روان انسان هستند. 
 

معنویت و شادکامی

واژه هایی که به امور غیر مادی تعلق دارند به راحتی نمی توان از آنها تعریفی منطقی که جامع و مانع باشد ارائه نمود. با وجود این، می توان با استفاده از مصادیق و تمثیل ها از این کلمات مطالبی ارائه کرد. معنویت در فرهنگ اسلام، بدین معناست که انسان دارای دو بعد وجودی است: بعد مادی و بعد روحی و ملکوتی. بعد مادی او همین جسم و مقتضیات جسم، کشش ها و غرایز است، بعد معنوی یا الهی او کمال جویی و کشش به سوی خدا و عشق به خداوند و عرفان است (فتاحی، ۱۳۸۷). معنویت انسان یعنی توجه انسان به روح و توجه انسان به تصفیه و تزکیه و تعالی روح که راهکارها و مراتبی (عابدی، ۱۳۷۹).
 
در برخی از کشورها پژوهشگران برای یافتن متغیرهای مرتبط و پاسخ به پرسش های متعدد در زمینه شادکامی دست به مطالعات گسترده ای زده اند. نتایج این یافته ها به طور خلاصه بیانگر آنند که شادکامی با پیامدهای مثبتی مثل سلامت جسمی و روانی، عملکرد مطلوب، تولید و کار آفرینی همراه است و با پیشایندهای شناختی و شخصیتی (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۵، به نقل از فتاحی، ۱۳۸۶) و همچنین مذهب و معنویت (فتاحی، ۱۳۸۷؛ شریفی، ۱۳۸۶) پیوندهای ناگسستنی دارد.
 

[عوامل موثر بر شادکامی]

گروهی از پژوهش ها بیشتر وجود عوامل روانی - اجتماعی و معنوی را در افزایش میزان شادکامی موثر می دانند. برخی از محققان بر این باورند که معنویت بر بهزیستی روانی تأثیر می گذارد، چنانچه مطالعات بسیاری بر اساس نمونه های ملی نشان داده اند که شادکامی به طور معناداری با تعهد مذهبی (الیسون، ۱۹۹۱)، قدرت رابطه شخصی با خدا (پولنز، ۱۹۸۹)، تجارب عبادت کنندگان (پولما و پندلتون، ۱۹۹۱) و جنبه های مذهبی و مشارکتی دین داری (الیسون و همکاران، ۱۹۸۹) حتی بعد از کنترل سن، در آمد و وضعیت تاهل رابطه دارد (ادینگتون و شومن، ۲۰۰۴، به نقل از کشاورز، ۱۳۸۴).
 
مورلند و ایسلر (۲۰۰۵) گزارش داده اند که معنویت کلید حقیقی برای شاد زیستن است. در مطالعه ای که با هدف بررسی ماهیت معنویت در کارمندان خدمات پزشکی اورژانسی و تأثیرش بر شاد زیستن و دعا برای بیماران روی ۱۲۵ نفر، توسط بکوس و همکاران (۱۹۹۵) انجام شد، نگرش آنها با نگرش جمعیت کلی که از نظر سنجی های گالوپ بدست آمده بود، مقایسه شد. ۹۱ درصد کارمندان و ۹۴ درصد نمونه ی گالوپ به خداوند اعتقاد داشتند. در هر دو گروه ۶۰ درصد اظهار کرده بودند که اصلا به وجود خدا شک نکرده اند، ۸۰ درصد آنها به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و در میان کارمندان بخش اورژانس، افرادی که زندگی معنوی فعال تری داشتند احساس شادی بیشتری می کردند.
 

[پژوهش های پولوما و پندلتون]

پولوما و پندلتون (۱۹۹۱) در یک پژوهش پیمایشی که در مورد ۶۲۷ نفر در اوهایو انجام دادند، دریافتند که طبق اظهار نظرهای شرکت کنندگان در پژوهش، دعا و نیایش یشترین تاثیر را در ایجاد شادی دارد. بررسی های اخیر نیز این واقعیت را ثابت می کند که ایمان می تواند منجر به شادی و زندگی شادتر انسان شود.
 
تحقیقاتی که توسط محققان و سازمان هایی از قبیل گالوپ انجام گرفته، نشان داده اند افراد مؤمن و متدین از افراد غیر متدین احساس شادی و رضایت بیشتری در زندگی دارند. همچنین در مطالعاتی نشان داده شده است که ایمان نه تنها باعث احساس شادی بیشتری می شود، بلکه ایمان دینی قوی به انسان کمک می کند که با مواردی مثل کهولت سن، بحران های شخصی و یا بیماری های ناعلاج بهتر و موثرتر کنار بیایند (لاما و کاتلر، ۱۹۸۳).
 
برخی از پژوهش ها، نقش سلامت روانی و جسمانی را بر میزان شادکامی و معنویت افراد بررسی نموده اند، برای مثال در پژوهشی که در کویت توسط عبدل خالق (۲۰۰۸) روی ۴۲۴ نفر (۲۱۹نفر مرد و ۲۰۵ نفر زن) انجام شد، خود ارزیابی از معنویت به طور معنادار و مثبتی با خود ارزیابی از سلامت روانی و جسمی و شادکامی رابطه داشت. طی پژوهشی در دانشگاه کلمبیا (۲۰۰۸) که بر روی ۳۱۵ کودک ۹ تا ۱۲ سال انجام گرفت، مشخص شد که معنویت عامل عمده ای در شادکامی کودکان است. به گفته ی مارک هولدر در بزرگسالان معنویت ۵ درصد شادکامی را پیش بینی می کند، اما در کودکان نتیجه جالبی به دست آمد که نشان داد معنویت در آنها 5/16 درصد شادکامی را پیش بینی می کند. یکی دیگر از جنبه های رشد معنویت، توانایی شخص برای یافتن معنایی برای مرگ است.
 

[دیدگاه مرگ و کیفیت زندگی]

پوردی ملانیا (۲۰۰۲) در پژوهشی با عنوان گسترش دیدگاه مرگ و تأثیر آن بر کیفیت زندگی سه گروه را در طرح آزمایشی ثبت نام و به گروه آزمایش کمک کرد تا در حین ۴ هفته دیدگاهش را در مورد مرگ گسترش دهد. از هر گروه پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد، تحلیل واریانس چند گانه ارتباط معناداری بین رشد دیدگاه مرگ و شادکامی را نشان داد، همچنین گروه آزمایش به طور معناداری دیدگاه گسترش یافته تری را نسبت به مرگ پیدا کرده بود.
 
گروه دیگری از تحقیقات نیز نقش عوامل جمعیت شناختی را بررسی نمودند. این محققان خاطر نشان ساخته اند که مکان زندگی نیز می تواند بر میزان را به شادکامی و معنویت تاثیر گذار باشد، برای مثال کریستا ماهر (۲۰۰۸) در مطالعه ی با بررسی محل زندگی افراد و تاثیر آن بر شادمانی که در ۱۰ کشور مختلف و روی صدها نفر انجام شد، در یافت که افراد در کشورهایی مانند قطر، سوئیس و ایسلند بطور آماری شادتر بودند زیرا معنویت، خانواده خوشبخت و پول داشتند.
 
در پژوهش های صورت گرفته در ایران به رابطه شادکامی و مذهب درونی و بیرونی اشاره شده است (فتاحی، ۱۳۸۷). اما تا به حال تحقیقی در مورد رابطه شادکامی و معنویت صورت نگرفته، در حالی که مطالعه ی علمی این دو در جامعه ی ما که از ویژگی های فرهنگی و مذهبی خاصی برخوردار است دارای اهمیت فراوانی می باشد.
 
با این وجود مطالعاتی که در سایر کشورها از دهه ۱۹۶۰ به بعد انجام شده، منجر به کشف برخی عوامل موثر بر شادمانی گردیده است که می توان به عواملی از جمله: شخصیت، عوامل روانی اجتماعی، وضعیت اقتصادی، سلامت، معنویت اشاره کرد. با توجه به پیشینه این پژوهش، هدف از این تحقیق، بررسی رابطه بین شادکامی و معنویت بود همچنین فرض گردید که بین شادکامی با معنویت و ویژگی های جمعیت شناختی رابطه وجود دارد و بین میزان معنویت زنان و مردان تفاوت وجود دارد.
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 44-47، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

شب قدر، اوج معنویت ماه مبارک رمضان

در میان ماه‌های سال، ماه مبارک رمضان و از میان شب‌های این ماه، شب قدر از شرافت و عظمت ویژه‌ای برخوردار است. در اهمیت این شب، همین بس که قرآن کریم در این شب نازل شده است.
 
شب قدر، شبی است که از هزار ماه بیش از [هشتاد سال] بهتر و به اندازه یک عمر طولانی و پر برکت، ارزش دارد. قرآن کریم درباره این شب می‌فرماید: «وما أدراک ما لیلة القدر * لیلة القدر خیر من ألف شهر» و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است.
 
شهید مطهری رحمه الله درباره این شب می‌فرماید: اوج معنویت ماه مبارک رمضان، شب‌های قدر است. ما باید در طول این بیست روز که تا شب‌های قدر فرصت باقی است لااقل کاری کرده باشیم که در این ایام و لیالی قدر (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) [بتوانیم به صورت یک مهمان بر سر سفره این میزبان وارد شویم. این روزه گرفتن‌ها، این - به خیال خودمان - زنجیر بر نفس اماره زدن‌ها، با طبیعت مبارزه کردن‌ها، روحانیت را غلبه دادن بر طبیعت، ذکر زیاد کردن خدا، دعای زیاد خواندن، تلاوت قرآن زیاد کردن، در یاد خدا زیاد بودن، این‌ها همه آمادگی است برای این که در این شب‌های احیا بتوانیم مانند یک مهمان بر سر سفره رحمت خالق خودمان وارد بشویم و در این ضیافت شرکت کنیم؛ توبه کنیم، انابه کنیم، استغفار کنیم، از خدای متعال رحمت بخواهیم؛ سعادت بخواهیم برای خودمان، برای برادران مؤمن خودمان، برای جامعه اسلامی خودمان، اصلاح نفس خودمان را بخواهیم.
 
 امام رضا (علیه السلام) از قول پدرانش نقل می‌فرماید:  در اولین شب ماه رمضان شیطآن‌های سرکش در بند می‌شوند و در هر شب از شب‌های آن، هفتاد هزار نفر آمرزیده می‌شوند. پس در شب قدر به تعداد آمرزیده شده‌های در رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن روز آمرزیده می‌شوند جز کسی که میان او و برادرش کینه باشد که خداوند عزوجل می‌فرماید: «آمرزش گناهان و اجر و پاداش آن‌ها را به تأخیر اندازید تا آنکه با یکدیگر آشتی نمایند».
 

اعمال شب قدر

در بررسی فرموده‌های معصومان(علیهم السلام) ، اعمال بسیاری در مورد شب‌های قدر به ما رسیده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
 

1. احیا و شب زنده داری

اولیای بزرگوار دین علیهم السلام اعمال بسیاری درباره شب‌های ماه رمضان به خصوص شب قدر به ما تعلیم نموده اند که احیا و شب زنده داری از جمله آن است. از آثار احیا شب قدر، همین بس که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: هر کس شب قدر را به شب زنده داری بگذراند، دلش، در آن روزی [روز قیامت] که همه قلب‌ها بمیرند، نخواهد مرد. امام باقر علیه السلام نیز احیای شب قدر را موجب بخشیده شدن همه گناهان دانسته، می‌فرماید: کسی که شب قدر را احیا بگیرد گناهانش بخشیده می‌شود گرچه به تعداد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها باشد. اولیای الهی، نیز این سنت حسنه را گرامی‌داشته و از آن بهره می‌برده اند.
 
 پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)  نه تنها شب قدر، بلکه دهه سوم ماه مبارک رمضان را به عبادت می‌پرداخت و در این مدت کاملا بستر (و محل خواب خود را جمع می‌کرد. علاوه بر این در شب بیست و سوم این ماه، خانواده خویش را نیز بیدار نگه می‌داشت و بر صورت آنان که خواب رفته بودند، آب می‌پاشید تا از درک شب قدر محروم نشوند.
 
حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در شب قدر، حال به خصوصی داشت؛ نه تنها خود بیدار بود که بر بیدار ماندن فرزندان خویش نیز اصرار می‌ورزید و می‌فرمود: محروم من محرم خیرها؛ محروم است کسی که از خیر و برکت این شب محروم بماند. در این میان آنکه مهم به نظر می‌رسد آن است که احیا و شب زنده داری زمانی ارزشمند است که به قول شهید مطهری انسان، خودش در آن شب، زنده باشد یعنی حیات معنوی داشته باشد. حیات معنوی انسان، به یاد خدا بودن است. به هر اندازه و در هر حالت که قلب انسان از خدا غافل نباشد، انسان زنده است... ما در سال لااقل یکی دو سه شب را به عنوان تشبه به اولیای خدا زنده نگه داریم یعنی واقعا کوشش کنیم که در این شب‌ها، تمام شب را به یاد خدا به سر ببریم، حالت توبه و استغفار داشته باشیم.
 

٢. استغفار و توبه

سفارش بر استغفار و توبه به خصوص در چنین شب‌هایی، از آن جهت است که گناه و معصیت، قلب انسان را سیاه و آلوده می‌سازد و قلب آلوده همانند ظرف آلوده، نمی‌تواند جایگاه پاکی و نورانیت حق تعالی باشد. به همین خاطر هیچ دعا و راز و نیازی از او قبول نمی‌شود. امیر مؤمنان در دعای کمیل می‌فرماید: اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء؛ پروردگارا، گناهانی را که موجب حبس [و عدم استجابت] دعا می‌شود بیامرز به یقین در این شب‌ها، توبه و استغفاری پذیرفته خواهد شد، که به فرموده قرآن کریم توبه خالص و واقعی باشد « یا أیها الذین آمنوا توبوا إلى الله توبة نصوحه»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به سوی خدا توبه کنید، توبه ای خالص. در روایت است هنگامی‌که «معاذ بن جبل» از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره توبه نصوح سؤال کرد، در پاسخ فرمود: توبه نصوح آن است که انسان، توبه کند، سپس به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند آن چنان که شیر به پستان هرگز باز نمی‌گردد. این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است که توبه نصوح، چنان انقلابی در انسان ایجاد می‌کند که راه بازگشت به گذشته را به کلی بر او می‌بندد.
 

٣. دعا

پس از استغفار و توبه، نوبت به دعا و درخواست از ذات خداوند متعال است. چگونه دعا کردن و چه چیز از خدا خواستن، آداب و خصوصیتی دارد که بیان گردید.
 

۴. حضور در مسجد

یکی از برنامه‌های درخور تقدیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، پخش برنامه‌های احیا در شب‌های قدر می‌باشد. اما باید توجه داشت مخاطب این برنامه‌ها، بیماران و افراد ناتوانی می‌باشند که از حضور در مساجد محرومند، چرا که بررسی سیره معصومان (علیهم السلام) نشان می‌دهد که آن بزرگواران در چنین شب‌هایی، در مساجد حضور داشته‌اند. آن بزرگواران احیای شب قدر را درون مسجد می‌گذرانده‌اند و با عمل، حضور در مساجد، به خصوص در چنین شب‌های با برکتی را به پیروان خویش تعلیم می‌نمودند، چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی در شب‌های بارانی که مسجد مدینه سقف نداشت، عبادت و شب زنده داری را ترک نمی‌کرد.
 
منبع: فرصت‌های از ماه خدا، محمدمهدی فجری، صص132-127، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ أول، 1393

معنای لغوی و اصطلاحی معنویت

معنویت در اسلام

بـا تـوجـه بـه تـعـریـف بـالا، مـی تـوان گـفـت مـعـنـویـت در اسـلام در درجـه اول بـا ارتـبـاط انـبـیـاء الهی با جهان غیب آغاز می شود. بدون شک انبیاء در میان انسان ها دارای مـعنویت بالایی بودند. سِرّ برتری آنان ، در معنویت ، ایمان به غیب و امور مرتبط بـا آن و پـیـگیری رضوان الهی بود. قرآن کریم علاوه بر پیامبر، مومنان را هم در ایمان بـه غـیب و اهداف آن شریک می کند. بنابر این در میان افراد بشر سلسله انبیاء و پیروان آن ها سردمداران معنویت هستند:

آَمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آَمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نـُفـَرِّقُ بـَیـْنَ أَحـَدٍ مـِنْ رُسـُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ، (بقره /285)

پـیـامـبـر بـه آنـچـه بـه او از سـوی پـروردگـارش نـازل شـده ایـمـان آورده . هـمـچـنـیـن مـومـنـان ، هـر یک به خدا و فرشتگانش و کتاب هایش و پـیـامـبـرانـش ایـمـان آوردنـد و گـفـتـنـد: شـنـیـدیـم و اطـاعـت نـمـودیـم بـه مـنـظـور نیل به غفرانت ای پروردگار ما، و بازگشت به سوی توست .

مـی تـوان ایـن آیـه را نـمـوداری از عـنـاصـر مـعـنـویـت دانـسـت کـه بـه شـکـل مـخـتـصـر و در همان حال جامع در این آیه ذکر شده اند. این ایمان باعث به وجود آمدن روحـیـه ویـژه و مـنـحصر به فردی در آن ها و پیروان آن ها و در نتیجه برخورداری از تأ یـیـدهـای الهی و آیات و معجزات روشن می گردند که در معنویت حقیقی آن ها نقش بسزایی داشت .

عـنـاصـری کـه در شـکـل دادن و تـقـویـت مـعـنـویت دخالت شاخص دارند در مفاهیم ((ایمان ))، ((تـقـوا))، ((زهـد))، ((نـورانـیـت ))، ((روح القـدس )) و ((مـلائکـه )) قابل بررسی است که بحث را در ضمن اشاره به آیاتی در هر یک از این زمینه ها پی می گیریم .

ایمان

ایمان به خدا

می توان مرز معنویت و عدم آن را ایمان به خدای یگانه و عدم آن دانست . گر چه اخیرا تحت تـأ ثـیـر گرایش های سکولاریستی تلاش هایی صورت می گیرد تا معنویت بدون اعتقاد بـه خـدای مـتـعـال مـطـرح و تـرویـج شـود. روشـن اسـت کـه اخـلاق بـدون اعـتقاد به خدای مـتـعـال و روز واپـسـیـن محدوده بسیار تنگی را می پوشاند و پشتوانه علمی و عملی متقن و قابل اعتنایی به دست نمی دهد. البته این خود مقاله جداگانه ای می طلبد تا ابعاد مختلف آن مـورد بـحـث و بـررسی قرارگیرد. آنچه در این مقاله مورد بحث واقع می شود معنویتی اسـت کـه از ایـمـان بـه خـدای مـتـعـال سـرچـشـمـه مـی گـیـرد. قـرآن کـریـم اصل وجود خدای متعال را روشن تر از آن معرفی می کند که بتوان در آن شک کرد:

قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ

(ابراهیم /10)

پیامبران آن ها به آن ها گفتند: آیا در خدا که شکافنده آسمان ها و زمین از عدم به وجوداست شـکـی وجـود دارد؟ او کـه شـمـا را می خواند تا از گناهان شما بیامرزد و شما را تا هنگام نامیده شده ای به تأ خیر بیندازد... .

ایـن آیه ـ در اصطلاح ـ استفهام انکاری است و جواب آن این است که شکی وجود ندارد. وجود مبدأ دانا و توانا و حکیمی که جهان و انسان را با هدف صحیح و عقلایی آفریده تنها منبع حـقـیـقـی بـرای جـهـت بـخـشـی بـه انـسـان اسـت . خـدای مـتـعـال نـه تـنها سرچشمه وجود بلکه سرچشمه معنای عالم نیز هست ، یکی از اسماء خدای متعال قدوس یعنی بسیار مقدس است :

هـُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هـُوَ الْمـَلِکُ الْقـُدُّوسُ السَّلَامُ الْمـُؤْمـِنُ الْمـُهـَیـْمـِنُ الْعـَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (حشر/23)

و تـنـهـا انـسـان بـا ایـمـان ودارای ارتـبـاط بـا خـدای متعال می تواند به معنویت حقیقی دست یابد.

ایمان به خدا ویژگی امت اسلام

مـی تـوان از اشارات قرآن نتیجه گرفت که امت اسلام از میان امت های دیگر با معنویت تر است ، زیرا دعوت به خوبی ها می کند و از بدی ها نهی می کند و ایمان به خدا دارد:

کـُنـْتـُمْ خـَیـْرَ أُمَّةٍ أُخـْرِجـَتْ لِلنَّاسِ تـَأْمـُرُونَ بـِالْمـَعـْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ... .

(آل عمران /110)

این ها عناصر معنویت است که ویژگی عام امت اسلام است و نقش بسزایی در اصلاح امت های دیـگـر دارد. بـه عـنـوان مـثـال در هـمـیـن آیـه اشـاره شـده کـه اگـر اهل کتاب ایمان می آوردند برای آن ها بهتر بود، اما افسوس که تنها تعداد اندکی از آن ها دارای ایمان هستند و بسیاری از آن ها فاسقانند:

وَلَوْ آَمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ

نکته جالب توجه تقابل ایمان و فسق در این آیه است که می رساند ایمان مستلزم صلاح و معنویت است و عدم آن مستلزم عدم معنویت و فساد اخلاقی .


مولفه های موثر در معنویت درمانی

مولفه های موثر در معنویت درمانی
دعا
 دعا بخش اصلی اعمال مذهبی است و با توجه به تفاوت های فرهنگی اشکال بسیار متفاوتی دارد (ولف، ۱۹۹۷). همان طور که مک کولا و لارسون (۱۹۹۹) بیان می کنند، دعا از اعمال، افکار، و نگرش هایی تشکیل می شود که فرد را به ساحت مقدس پیوند می دهد.
 
دعا می تواند به عنوان گفتگو تلقی شود و عمل دعا کردن موجب آرام شدن زندگی بر مشغله فرد می شود و فرد در مورد سئوالات زندگی خود اطلاعات و جواب هایی دریافت می کند (بک وار، ۱۹۹۷) پالما و پندلتون (۱۹۹۱، ۱۹۸۹) دعا را به چهار صورت بیان می کند: ۱. متفکرانه یا مکاشفه ای؛ 2.تشریفاتی یا همیشگی؛ 3.ملتمسانه؛ و 4.خودمانی؛ و مک کولا و لارسون (۱۹۹۹) نوع پنجمی به اینها اضافه کردند که دعا به خاطر درخواست سلامتی برای دیگران است و شفاعت و وساطت نام دارد (میلر، ۲۰۰۳).
 

اندیشه معنوی و مراقبه
 مراقبه نوعی اندیشه معنوی است که شامل عمل همراه با تمرکز می باشد. اندیشه معنوی در برگیرنده مراقبه و لحظات خود انگیخته و سازمان نایافته ای است که در آن ما با یکتایی و وحدت امور پیوند برقرار می کنیم. برخی تحقیقات نشان می دهد که فعالیت های معنوی و شهودی مثل مراقبه واندیشه معنوی و تصویرسازی مذهبی نسبت به مداخلات علمی رایج نظیر تن آرامی که خالی از هر نوع محتوا با فضای معنوی است، اثرات شفابخش نیرومندتری بر مراجعین مذهبی و معنوی دارد (اعتمادی، ۱۳۸۴).
 

بخشایشگری
بخشایشگری یکی از عناصر کلیدی مراقبت مذهبی است. (جف، ۱۹۸۷: لیج، ۱۹۹۴: لایل ۱۹۹۵). پژوهشگران سه جنبه را برای بررسی بخشایشگری پیشنهاد می کنند، بخشیدن دیگران، بخشیدن خود، و پذیرش بخشایشگری. برای آنکه بخشایشگری اثر بخش و شفادهنده باشد باید توسط مراجه و در وقت مناسب صورت بگیرد، همان گونه که ریچارد و برگین خاطر نشان می کنند. "تلاش برای بخشایشگری زودهنگام، از فرایند شفا دادن جلوگیری می کند و موجب بی اعتباری و حل نشدن احساساتی همچون درد، سوگ، گناه، شرم و خشم شده و در نتیجه مشکلات زیادی را در زندگی آنها به وجود می آورد. " (۲۱۳: ۱۹۹۷). (وست، ۲۰۰۴، ترجمه شهیدی و شیر افکن، ۱۳۸۳).
 
انرایت و همکارانش (۲۰۰۲) اثرات بخشایشگری زا در کاهش افسردگی و اضطراب و بهبود روابط بین فردی، در پژوهش های زیادی نشان داده اند. (غباری، ۱۳۸۴).
 

همراهی و خدمت
همراهی به معنای مشارکت و در میان گذاری علایق، ایده آلها یا تجارب است و خدمت نیز به معنای عمل کمک و یاری رساندن به دیگران است. از دیدگاه معنوی، همراهی و خدمت خالصانه منجر به تقویت ایمان و مقاومت در برابر فشارها، اجتناب از مشغول شدن به خود و گسترش دیدگاه اجتماعی و معنوی، پرورش حس نوع دوستی، احساس تعلق و مقبولیت اجتماعی، حس هدفمندی، احساس هماهنگی با خدا، عشق به دیگران، کنار آمدن با استرس، مرگ و بیماری می شود (پار گامنت، ۱۹۹۶)، شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد همراهی و خدمت خالصانه اثرات جسمانی و روان شناختی مفیدی دارد (اعتمادی، ۱۳۸۴).
 

تمرکز
 هینتر کف (۱۹۸۸) تمرکز را تکنیکی توصیف می کند که می تواند در مشاوره به کار رود تا تلفیق معنویت با مشاوره را تسهیل کند. " تمرکز به عنوان یک حس مبهم، جسمانی، کل نگرانه از یک موقعیت تعریف می شود مثل موقعیت هایی مشکل آفرین، طرحی خلاق، با تجربه معنوی" (ص ۱۹).
 
تمرکز تکنیکی است که مراجعان یاد می گیرند بدون قضاوت به خودشان گوش فرا دهند. اما، به گشودگی و اشتیاق نسبت به ناشناخته هایی که رشد تازه او را تسهیل می کنند. ۶ مرحله در این تکنیک وجود دارد که هینتر کف آنها را به صورت زیر مشخص کرده است.
 
1. روشن سازی فضایی: اینکه احساسات در فرد چطور تجربه می شود، مورد بررسی قرار می گیرد.
2. دریافت مفهوم حس کردن: اینکه فرد واکنش های جسمی را به وسیله داشتن "مفهومی احساسی" از سر تا سر مشکل، تجربه کند.
3. یافتن کنترل (بهانه): فرد در این مرحله به واژه ها با تصاویری فکر می کند که احساسات یا واکنش های جسمی مربوط به "مفهومی احساسی" را توصیف می کند.
4. تشدید کردن: فرد در این مرحله از صحت واژه هایی که مشکل را توصیف می کنند، مطمئن می شود.
5. درخواست: در این مرحله فرد یک سؤال باز از مفهوم احساسی می پرسد و می تواند به "تغییر و دگرگونی احساسی" در پاسخ دریافتی دست پیدا کند.
6. دریافت: در این مرحله است که فرد این تجربه و مهارت را برای درکش از خود در جهان هستی، به کار می گیرد.
 

نیت
نیت نخستین رکن هر عمل و بلکه شخصیت انسان است. انجام دادن اعمال و عبادات با نیت خالی و الهی عمل کوچک انسان را عظمت و پاداش می دهد و به تبع آن انجام دهنده عمل نیز ماهیت و ظرفیت الهی اش بیشتر می شود.

یکی از مهمترین اثرات نیت این است که انسان را نسبت به خود و عملی که می خواهد انجام دهد آگاه می کند. انسان با نیت کردن عملش را از حالت ناهشیار آن خارج می کند و به آن هدف و جهت می دهد. حال هر چه این هدف الهی تر باشد ظرفیت و همت بیشتری را در به سرانجام رساندن آن ایجاد می کند. ویژگی انسانی که با نیات معنوی زندگی می کند این است که تحمل درد و رنج در او زیاد شده و تحمیل درد و رنج نیز بر او کمتر می شود (ملکیان، ۱۳۸۷).
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 167-171، انتشارات آوای نور، سوم. 1396

تعریف لفظی و تعریف معنوی تعریف لفظی و تعریف معنوی

آزادی معنوی

تعریف لفظی و تعریف معنوی تعریف لفظی و تعریف معنوی

منطقیین میگویند: آنگاه که از چیستی یک شیء پرسش میشود مورد پرسش مختلف است.

گاهی مورد پرسش معنی و مفهوم لفظ است. یعنی هنگامی که میپرسیم فلان چیز چیست؟ آن « چیز» مورد سؤال خود همان لفظ است. و منظور از « چیستی» آن، این است که معنی لغوی یا اصطلاحی آن لفظ چیست؟ فرض کنید در ضمن قرائت کتابی به لفظ « پوپک» بر میخوریم و معنی آن را نمیدانیم از دیگری میپرسیم که پوپک چیست؟ او در جواب میگوید، پوپک نام مرغی است. یا مثلا در عبارت منطقیین به لفظ « کلمه» بر میخوریم از دیگری میپرسیم که « کلمه» در اصطلاح منطقیین چیست؟ او میگوید، کلمه در اصطلاح منطقیین عبارت است از « فعل» در اصطلاح نحویین.

بدیهی است که رابطه لفظ و معنی رابطهای است قرادادی و اصطلاحی، خواه اصطلاح عام یا اصطلاح خاص.

در پاسخ این چنین سئوالی باید موارد استعمال را جستجو کرد و یا به کتب لغت مراجعه کرد. این چنین سئوالی ممکن است پاسخهای متعدد داشته باشد و همه آنها هم صحیح باشد. زیرا ممکن استیک لفظ در عرفهای مختلف، معانی مختلف داشته باشد، مثلا یک لفظ در عرف اهل منطق و فلسفه ممکن است معنی خاص داشته باشد و در عرف اهل ادب معنی دیگری. همچنانکه لغت « کلمه» در عرف عام و هم در عرف علمای ادب یک معنی دارد و در عرف منطقیین معنی دیگری. یا لغت « قیاس» در عرف منطقیین یک معنی دارد و در عرف فقها و اصولیین معنی دیگری.

وقتی یک لفظ در عرف واحد دو معنی یا چند معنی مختلف داشته باشد، در این گونه موارد باید گفت این لغت در فلان اصطلاح باین معنی است و در فلان اصطلاح دیگر به فلان معنی دیگر است. پاسخهائی که به اینگونه سئوالا داده میشود « تعریف لفظی» نامیده میشود.

ولی گاهی که از چیستی یک شیء سئوال میشود مورد پرسش معنی لفظ نیست، بلکه حقیقت معنی است. نمیخواهیم بپرسیم « معنی این لفظ چیست؟ معنی لفظ را میدانیم ولی حقیقت و کنه معنی بر ما مجهول استسئوال از حقیقت و کنه معنی است. مثلا اگر بپرسیم: « انسان چیست؟» مقصود این نیست که لغت انسان برای چه معنی وضع شده است. همه میدانیم که لغت انسان برای همین موجود خاص دو پای راست اندام سخنگو وضع شده است بلکه سئوال از این است که ماهیت و حقیقت انسان چیست؟ بدیهی است که پاسخ صحیح چنین سئوالی جز یک چیز نمیتواند باشد. یعنی ممکن نیست که چند پاسخ متعدد همه صحیح باشد. پاسخی که به اینگونه سئوالات داده می شود « تعریف حقیقی» خوانده میشود.

تعریف لفظی بر تعریف حقیقی مقدم است. یعنی اول باید مفهوم لفظ را مشخص کرد و سپس آن معنی مشخص شده را تعریف حقیقی کرد. و الا موجب مغالطه و مشاجرههای بیجا خواهد شد.

زیرا اگر لفظی معانی لغوی یا اصطلاحی متعددی داشته باشد و این تعدد معانی مغفول عنه باشد هر دستهای ممکن است معنی و اصطلاح خاصی را منظور نظر قرار دهند و آن را تعریف کنند، غافل از اینکه هر کدام از اینها چیزی را در نظر دارد غیر از آن چیزی که دیگری در نظر گرفته است و بی جهت با یکدیگر مشاجره میکنند.

عدم تفکیک معنی لفظ از حقیقت معنی موجب میگردد که احیانا تحولات و تطوراتی که در معنی لفظ پدید آمده است به حساب حقیقت معنی گذاشته شود. مثلا ممکن است لفظ خاصی ابتداء در یک معنی « کل» استعمال شود و بعد، اصطلاحات تغییر کند و عینا همان لفظ بجای « کل» در مورد « جزء» آن « کل» استعمال شود. اگر کسی معنی لفظ را از حقیقت معنی تفکیک نکند خواهد پنداشت که آن « کل» واقعا « تجزیه» شده است. و حال آنکه در آن کل تغییر رخ نداده است بلکه لفظ مستعمل در کل جای خود را عوض کرده و در جزء آن استعمال شده است.

اتفاقا در مورد « فلسفه» چنین اشتباهی دامنگیر عموم فلاسفه غرب و مقلدان شرقی آنها شده است و شاید توفیق بیابیم و در درسهای بعد آن را توضیح دهیم.

کلمه فلسفه یک کلمه اصطلاحی است و معانی اصطلاحی متعدد و گوناگونی یافته است. گروههای مختلف فلاسفه هر کدام تعریف خاصی از فلسفه کردهاند ولی این اختلاف تعریف و تعبیر مربوط به یک حقیقت نیست. هر گروهی این لفظ را در معنی خاص بکار بردهاند، و همان معنی خاص منظور خویشتن را تعریف کردهاند.

آنچه یک گروه آن را فلسفه مینامند گروه دیگر آن را فلسفه نمینامد یا اساسا ارزش آن را منکر است و یا آن را بنام دیگر میخواند و یا جزء علم دیگر میداند، و قهرا از نظر هر گروه گروه دیگر فیلسوف خوانده نمیشوند. از این رو ما در پاسخ « فلسفه چیست؟» سعی میکنیم که با توجه به اصطلاحات مختلف به پاسخ بپردازیم. اول به پاسخ این پرسش از نظر فلاسفه اسلامی میپردازیم. و قبل از هر چیز ریشه لغوی این کلمه را مورد بحث قرار میدهیم.


رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش دوم)

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش دوم)

پس دوری انسان از معنویت و مذهب در دهه های گذشته، امروز به مانند مرواید با ارزش در نزد او شناخته می شود. در این نوشتار برآنیم به بیان رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب بپردازیم. با ما همراه باشید.

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش دوم)

بین دو مقوله مذهبی بودن و سلامت روان ارتباط مستقیم وجود دارد. 
 

معنویت و مذهب

کوئنیگ (۱۹۹۸؛ به نقل از بائومل، ۲۰۰۰) ۵۵۷ بیمار بستری در بیمارستان را که بیش از ۵۵ سال سن داشتند، مورد بررسی قرار داد. او دریافت که گرایش ها و رفتار های مقابله ای مثبت مذهبی رابطه معکوسی با احتمال ابتلا به اختلالات روانی از حمله افسردگی دارد. منظور از گرایش های مذهبی مثبت، اعتقاد به مهربانی خداوند و داشتن تصویری خوب از مذهب است. کوئینگ به نتایج جالب دیگری نیز دست یافت.
 
او بیان داشت که اعتقاد به تصویری تنبیه کننده از خداوند، عجز و لابه برای شفاعت، هیجانات منفی نسبت به خداوند مانند ترس و خشم و نگرش منفی نسبت به کلیسا رابطه ی معکوس با سلامت روانی نشان داده است.
 

پژوهش های کوئینگ

کوئنیگ (۲۰۰۴) بیان می کند که تا قبل از سال ۲۰۰۰ بیش از 700 تحقیقکمی در حیطه رابطه بین معنویت و مذهب با سلامت روان صورت گرفته است که نزدیک به ۵۰۰ مورد از آنها وجود رابطه بین مذهبی بودن با سلامت روان و حمایت اجتماعی را تأیید کرده اند. نکته قابل توجه دیگر این است که تنها در فاصله سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ بیش از۱۱۰۰ پژوهش و بازنگری در این حیطه منتشر شده است (چراغی و مولوی، ۱۳۸۵). این مسأله نشان دهنده ی افزایش علاقه محققان به بررسی در حیطه ی مورد نظر است.
 
وی با تحلیل پژوهش های موجود در این زمینه به نتایج زیر نایل گردید:
 
از ۱۱۴ تحقیق کمی انجام شده که به بررسی رابطه بین دینداری با هیجانات مثبت و روابط اجتماعی مناسب پرداخته بودند، ۹۱ مورد وجود رابطه ی معنادار و مثبت بین آنها را تأیید کردند.
-از ۱۶ تحقیق انجام شده در مورد رابطه ی بین مذهبی بودن با هدف و معنا در زندگی، ۱۵ مورد گزارش کردند که بین این دو مقوله رابطه وجود دارد.
-35تحقیق از ۳۸ تحقیق نشان دادند که بین دینداری با ثبات و رضایت از زندگی زناشویی رابطه مثبت وجود دارد.
-۱۹ تحقیق از ۲۰ تحقیق انجام شده حاکی از وجود رابطه مثبت بین دیداری با حمایت اجتماعی بودند.
-در مورد رابطه ی مذهبی بودن و افسردگی ۹۳ تحقیق انجام شده بود که ۶۰ مورد از آنها نشان دادند بین آنها رابطه معکوسی وجود دارد.
- ۶۸ پژوهش در زمینه ی گرایش به خودکشی، اقدام به خودکشی و موفقیت آمیز بودن خودکشی و ارتباط آنها با خودکشی صورت گرفته بود که ۵۷ مورد از آنها گزارش دادند افراد با گرایش های مذهبی قوی تر، نسبت به خود کشی نگرش های منفی داشته و اقدام به خودکشی کمتری داشته اند.
-۳۵ پژوهش از ۶۹ پژوهش نشان دادند که نشانه های اضطراب با مذهب رابطه منفی را دارن.د
-در ۹۸ تحقیق از ۱۲۰ تحقیق گزارش شده بود که بین مذهب با الکلسم و سوء مصرف مواد رابطه منفی وجود دارد.
در ایران نیز تحقیقاتی به منظور بررسی رابطه بین باورهای معنوی و مذهبی با سلامت روان انجام گرفته است که در ادامه چند نمونه از آنها ذکر می شود.
 

نقش معنویت و مذهب در سلامت روان

 نتایج تحقیق بهرامی(۱۳۸۱) نشان داده است که بین جهت گیری مذهبی و عزت نفس همبستگی مثبت بالایی وجود دارد. همچنین نمرات جهت گیری مذهبی و دو جنبه حالت و رگه ی اضطراب دارای رابطه معکوس بودند. وی بیان می کند که مذهب قادر است نقش درونی در تأمین سلامت روانی افراد ایفا نماید. از طرفی، چارچوب های مرجع مذهبی، همچون مکانیزم های مقابله ای، عزت نفس و اضطراب را کنترل می نماید.
 
میر زمانی و محمدی (۱۳۸۰) نیز ارزش های مذهبی تعدادی از بیماران روانی را مورد بررسی قرار داده اند. آنها در این مطالعه از آزمون ارزش های مذهبی آلپورت برای سنجش ارزشهای مذهبی و 90-SCL برای سنجش علایم روانی استفاده کرده اند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که ارزش مذهبی در بیماران روانی به شکل معناداری کمتر از افراد گروه کنترل است. از دیگر یافته های تحقیق مذکور این بود که بین شدت اضطراب و افسردگی و ارزش های مذهبی همبستگی منفی و معناداری مشاهده شد. نتایج تحقیق خدایاری فرد (۱۳۸۰) نیز حاکی از وجود رابطه ای مثبت و معنادار بین مذهبی بودن و سلامت روانی و جسمانی است. از طرف دیگر، آنها دریافتند که مذهب می تواند در مقابله با عوامل فشارزا کمک شایانی به فرد بنماید.
 
اسلامی و همکاران (۱۳۷۸) نیز به بررسی رابطه ی بین افسردگی و نگرش های مذهبی در دانش آموزان پرداختند. نتایج تحقیق آنها نیز مؤید وجود رابطه معکوس بین شدت افسردگی و نمرات آزمون نگرش های مذهبی بود. از دیگر یافته های این تحقیق این بود که تفاوت معناداری در میزان جهت گیری مذهبی و افسردگی در دانش آموزان دختر و پسر وجود ندارد.

رابطه بین سلامت جسمانی و دینداری نیز توسط برخی از محققان مورد بررسی قرار گرفته است. موئلر (۱۹۹۸) نشان داد که عقاید مذهبی و معنویات با سطح بالای کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان، ایدز، ناراحتی های قلبی، قطع عضو و آسیب نخاعی همراه است.
 
فیتچت، ریبارکزی، در مارکو و نیکلاس (۱۹۹۹) نیز گزارش گرده اند که مذهب اگر چه در تسریع بهبودی جسمی افراد قطع نخاعی یا سازگاری آنها با شرایط خود تأکیدی ندارد، اما در افرادی که بهبودی کمی داشته اند، به عنوان تسلی بخش عمل می کند.
 
کوئنیگ (۱۹۹۸) نیز در تحقیقی از ۳۸ بیمار بستری یک سوال باز پاسخ را پرسید که مضمون آن عبارت بود از: مهمترین عاملی که آنها را در مقابله با بیماری توانا ساخته بود چیست؟ حدود 3/42 % از این افراد در پاسخ ایمان مذهبی را مطرح کرده بودند.
 
تحقیقات ابراهیمی(۱۳۸۶)، فقیهی و همکاران (۱۳۸۱)، سادات الهی، معلمی، یعقوبی و مهدوی (۱۳۸۱)، خدایاری فرد (۱۳۷۹)، دوستدار قلی (۱۳۷۹)، عرب ور (۱۳۷۷) و جان بزرگی (۱۳۷۹) نیز حاکی از اثربخشی روان درمانی های مبتنی بر مذهب در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی بوده است.
 
با توجه به نتایج تحقیقات انجام شده در مورد ارتباط دینداری و سلامت روانی و اجتماعی می توان چنین نتیجه گرفت که بین گرایش های دینی افراد و سلامت جسمانی و روانی رابطه وجود دارد. از طرفی، موفقیت آمیز بودن درمان های اختلالات روانی مبتنی بر مذهب نیز مؤید رابطه ی معکوس بین اختلالات روانی و دینداری است.
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 120-123، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش اول)

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش اول)

یکی از عوامل موثر بر سلامت روان، معنویت و مذهب هست. گمشده انسان دوران پست مدرن، همانا معنویت و مذهب هست. با ما همراه باشید تا با رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب بیشتر آشنا شوید.

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب (بخش اول)

سلامت روان ارتباط مستقیمی با معنویت و مذهب دارد. 
 

رابطه سلامت روان با معنویت و مذهب

در قرن بیستم اعتقاد غالب دانشمندان بالینی بر این بود که دین عاملی منفی در بهداشت روانی و یا حداکثر عاملی خنثی است. این اعتقاد ریشه در افکار فروید داشت که معتقد بود اعتقادات مذهبی نوعی مکانیسم دفاعی هستند که زایده ی نیاز فرد به تحمل پذیر کردن تنهایی اوست (چراغی و مولوی، ۱۳۸۵).
 
بنابراین، در تمام طول قرن بیستم اصول و مقوله های معنوی در بیشتر انواع درمان ها به عنوان موضوعاتی ممنوعه مطرح بودند (کامر، ۲۰۰۵). اریک فروم (۱۹۵۰، به نقل از میلر، ۲۰۰۳) نیز بر این باور بود که مذهب مستبدانه و بی انعطاف در فرد حالت نوروز ایجاد می کند، اما دین انسان گرایانه و خوش بینانه باعث رشد استعدادهای فرد و ارتقای سطح سلامتی وی می گردد.
 
اما در حال حاضر شاهد آن هستیم که از یکسو، بنیادگرایی در سراسر جهان جانی تازه گرفته و از دیگر سو، علاقه به معنویت به یکباره افزایش یافته است، تا جایی که سلیگمن قرن ۲۱ را قرن آشتی دین و روان شناسی می داند و به طرح مسائل معنوی در چهارچوب روانشناسی مثبت می پردازد (کلانتری، ۱۳۸۵).
 

مفهوم سلامت روان

 فرهنگ بزرگ لاروس، بهداشت روانی را «استعداد روان برای کار کردن هماهنگ، خوشایند و مؤثر، انعطاف پذیری در موقعیت های دشوار و توانا بودن برای بازیابی خود» تعریف می کند (به نقل از ایزدی و یعقوبی، ۱۳۸۷). با توجه به تعریف فوق اهمیت رابطه این دو متغیر هر چه بیشتر پر رنگ تر می شود.
 

ابعاد دین و سلامت روان

کوئنیگ (۲۰۰۴) که تحقیقات زیادی بر روی رابطه ی بین معنویت و مذهب با سلامت روان انجام داده است، اظهار می کند که همیشه باورهای مذهبی با سلامت روان همراه نیست. گاهی متخصصان بالینی با مراجعانی مذهبی برخورد می کنند که دچار احساس گناه، نشخوارهای فکری، نگرانی و احساس طردشدگی هستند که این امر می تواند به واسطه محتوای باورهای دینی ایجاد شود.
 
کیم و همکاران (۲۰۰۴) سعی کردند رابطه بین معنویت و سلامت روان را تبیین نمایند. آنها نتیجه گرفتند رابطه معنویت و آشفتگی های روانی مانند یک  Uمعکوس است؛ بدین ترتیب که افرادی که نمره خیلی بالا یا خیلی پائین در پرسشنامه معنویت کسب کرده بودند، نسبت به افرادی که نمره متوسطی به دست آورده بودند، احساسات مثبت بیشتری مانند شوخ طبعی و اعتماد به نفس و هیجانات منفی کمتری مثل خصومت و غم را تجربه می کنند.
 
تحقیقات انجام شده نشان داده اند که معنویت نه تنها بر حالات خلقی و سلامت روانی افراد موثر است، بلکه شرایط جسمانی آنها را نیز بهبود می بخشد. کوئینگ (۲۰۰۴) بیان می کند که افرادی با میزان معنویت بالا دارای کار کرد ایمنی بهتر و غدد درون ریز منظم تری هستند. وی بر اساس تحقیقاتی که انجام داده، بر این باور است که افراد معنوی کمتر به واسطه ی سرطان می میرند. از طرفی بیان می کند که شیوع بیمار های کرونری قلب در افراد با گرایش های معنوی قویتر، کمتر است و این امر با رفتارهای سالم در این افراد مثل پایین بودن مصرف سیگار، ورزش کردن، مصرف کلسترول کمتر و بهداشت خوب ارتباط دارد. او گزارش می دهد که ۱۲ مطالعه از ۱۴ مطالعه نشان داده اند که بین معنویت و فشار خود طبیعی ارتباط وجود دارد.
 
کوئنیگ (۲۰۰۴) در تبین وجود ارتباط بین معنویت و سلامت جسمانی معتقد است که معنویت هیجانات و کارکردهای اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار داده و این امر نیز به نوبه ی خود سیستم ایمنی و غدد درون ریز وی را متأثر می سازد. بنابراین، باورها و اعمال معنوی با رفتارهای سالم، کارکرد ایمنی قویتر و شرایط قلبی عروقی بهتر و عمر طولانی تر همراه است.
 
افراد مذهبی خود را تحت حمایت و لطف همه جانبه خداوند، بزرگترین نیروی موجود می بینند و بدین ترتیب احساس اطمینان، آرامش و لذت معنوی عمیقی به ایشان دست می دهد. فرد مذهبی با همنوعان و اطرافین خود رابطه ی خوب و مبتنی بر احترام متقابل و محبت برقرار می کند (کروز، ۲۰۰۳).
 

دلایل تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان

کوئنیگ (۲۰۰۴) حداقل ۱۰ دلیل برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان ارایه می کند که به شرح زیر هستند:
 
مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد می شود و او را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی مثل فقدان یا بیماری یاری می رساند.
 
1.مذهب به زندگی فرد معنا و هدف می دهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشان دهنده ی سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها می شود. افراد مذهبی با حوادث آسیب زای زندگی که قابل پذیرش نیستند، راحت تر سازگار می شوند.
 
۲مذهب باعث ایجاد امید در فرد می شود. امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد می شود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار می کنند.
 
٣افراد مذهبی احساس آزادی شخصی بیشتری نسبت به دیگران می کنند. آنها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند.
 
۴در افراد مذهبی به واسطه دعا کردن احساس کنترل ایجاد می شود؛ به این گونه که دعا کردن باعث احساس غیر مستقیم کنترل بر شرایط به ظاهر غیر قابل تغییر و ناگوار می شود.
 
۵افراد مذهبی از شخصیت های دینی که رنج بسیار کشیده اند، الگوبرداری می کنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیت های غیر قابل تغییر در آنها می شود.
 
۶افراد مذهبی از الگوی تصمیم گیری خاصی استفاده می کنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیم گیری های مفید برای اطرافیان و خود و کاهش تقسیم گیری های خودمخرب سوق می دهد، و این امر تا حدی از شدت استرس های زندگی می کاهد.
 
۷مذهب تنها طبع پاسخگو به سوالات نهایی است؛ به ویژه در موارد اضطراری که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسأله به خصوص در موارد جدی مثل بیماری های لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است.
 
۸مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر می شود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی، روحانیون و حتی خداوند ایجاد می شود.

ادامه دارد...

منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 117-120، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

سنجش معنویت در کودکان (بخش دوم)

سنجش معنویت در کودکان (بخش دوم)

خرد و فرزانگی یکی از نشانه های معنویت گرایی در کودکی است. برای داشتن فرزندانی صالح باید به تربیت معنوی ایشان اقدام کرد. در این نوشتار برآنیم به بیان توضیحاتی در مورد سنجش معنویت در کودکان بپردازیم. با ما همراه باشید.

سنجش معنویت در کودکان (بخش دوم)

خرد  و فرزانگی یکی از نشانه های معنویت در کودک است. 
 

تحیر

کودکان می توانند به طور ذاتی فیلسوف باشند. حیرت آور است که آنها اغلب در سوالات بزرگ تعمق می کنند. آنها در مورد زندگی و معنای آن، دانستن و اطلاعات، حقیقت و عدالت، واقعیت و مرگ سوالاتی می پرسند. اینها سوالاتی هستند که فیلسوفان و مذهبیون تلاش کرده اند تا جواب آن را پیدا کنند.
 
کودکی ۷ ساله در سوپر مارکت از پدر خود پرسید که چرا ما اینجا هستیم؟ پدر پاسخ داد برای آنکه خرید کنیم، ولی وی گفت نه! چرا ما اینجا هستیم؟ در این دنیا؟ پدر با زیرکی از وی می پرسد چرا تو فکر می کنی که ما اینجا هستیم؟ کودک جواب می دهد که هنوز نمی دانم، دارم روی آن کار می کنم.
 
گشودگی، آسیب پذیری و تحمل کودکان آنها را قادر می سازد تا با سوالات گیج کننده و ضد و نقیض درگیر شوند. ماتیوز (۱۹۸۰، به نقل از هارت، ۲۰۰۰) معتقد است که کودکان ممکن است در فلسفه به طور خاصی خوب باشند زیرا که آنها چشمان و گوش های باز برای ناهمخوانی ها و مسایل گیج کننده و درجه ی بالایی از خلوص دارند. به ویژه مهم است که آنها برای رسیدگی به معنویت اغلب در آنچه که تیلیچ (۱۹۵۷، به نقل از هارت، ۲۰۰۰) «نگرانی نهایی» نامیده است تعمق می کنند: «چرا ما اینجا هستیم؟ درد در زندگی به چه معناست؟ اولین انسان ها از کجا آمده اند؟»
 
کودکی ۶ ساله بعد از جشن تولدش در هنگام خواب به گریه افتاد. پدرش علت گریه ی او را پرسید و او گفت: تولد من به این معناست که من یک سال دیگر به مرگ نزدیک تر شده ام و این برای شما هم اتفاق می افتد. می دانم که چیزی به نام تناسخ وجود دارد اما من نمی خواهم چیزها تغییر کند. پدرش جوابی نداشت، آنها یکدیگر را بغل کردند در حالی که هر دو گریه می کردند.
 
بچه ها مشخصا در مورد اسباب بازی ها و به دردسر افتادن فکر می کنند، اما آنها همچنین درباره ی اسرار انسان مثل مرگ و عشق به تعمق می پردازند، بنابراین، سوال ها و نگرانی هایشان سزاوار عمیق ترین احترام ها و تکریم های ماست.
 

خرد (فرزانگی)

 آکونیاس معتقد است که خرد شامل نگاه کردن به چیزها از یک دیدگاه بلندتر است که شامل جنوم یا توانایی دیدن از میان اشیاء می شود. امرسون (به نقل از رولک پارتین و همکاران، ۲۰۰۶) در توصیف ابعاد خرد آن را به عنوان ترکیبی از ادراک آنچه درست است با حس اخلاقی آنچه که راست است، می داند.
 
خرد تنها درباره آنچه می دانیم نیست، بلکه به ویژه در مورد چگونگی زندگی کردن، صورت بندی معلومات و دلسوزی در زندگی و همان گونه که امرسون گفته است: به هم آمیختن حس اینکه آنچه حقیقی است یا آنچه راست است می باشد.
 
در حالی که هوش معمولا با توانایی الگوهای پیچیده تفکر روشن و مشخص همبسته است، خرد اغلب به عنوان یک مسأله ی ساده زیبا عمل می کند که به سادگی تولد نادانی نیست، اما نوعی سادگی که معطوف به آنچه در زندگی مهم است. کودکان می توانند یکراست به قلب موضوع بروند. آنها اغلب درد، بی عدالتی و تصنعی بودن را بسیار سریع تشخیص می دهند. میکام (۱۹۹۰، به نقل از هارت، ۲۰۰۰) مطرح کرده است که خرد، معمولا با تجربیات و پختگی همبسته است، در دسترس کودکان می باشد و ممکن است با بالا رفتن سن کاهش پیدا کند.
 
بلک الک بومی بزرگ آمریکایی بصیرت هایی داشت که زندگیش را در پنج و نه سالگی شکل داد. در سازنده ترین بصیرتش او به وسیله ی یک اسب و یک فرشته از میان دروازه رنگین کمان به درون یک چادر سرخ پوستی، جائی که ۶ مرد پیر در یک صف نشسته بودند راهنمایی شد. مرد پیر گفت: پدربزرگان تو از سراسر دنیا تو را خوانده اند تا به تو آموزش بدهند. هر کدام یک طلسم- نوعی قدرت خاص - به او دادند که می توانست زندگیش را شکل دهد (نیهارت، ۱۹۷۲؛ به نقل از هارت، ۲۰۰۰).
 
در پژوهش صورت گرفته از کودکان سوالاتی پرسیده شده است مانند: «آیا تا به حال تجربه ی دریافت راهنمایی از منبعی که قسمتی از دنیای ما نیست (غیر فیزیکی) داشته اند»، ٪۶۱ تصدیق کردند و ۸۵٪ آنها خاطرنشان ساختند که این موضوع قبل از ۱۸ سالگی رخ داده است. در پاسخ به سوال «آیا تا به حال خود را در حال گفتن یا فهیدن چیزی که از نظر شما می گذرد، نه اینکه در فکر شما وجود داشته باشد، یافته اید؟»، ۵۴٪ گفته اند که این تجربه را داشته اند، ۸۰٪ بیان کرده اند که در کودکی یا جوانی برای آنها اتفاق افتاده است.
 

میان تو و من

معنویت اغلب در فصل مشترک زندگی های ما در ملاقات بین من و تو به سر می برد. این رابطه کیفیت مواجه انسان هاست که پایه ی معنویت عقلانی است، معمولا به عنوان عشق یا احترام در سنت های فرهنگی و شروع تجربه ی همدلی شناخته می شود. کودکان برای شناخت دیگران ظرفیت بسیار مستقیمی دارند و به همین دلیل درد، عصبانیت، یا لذت را برای مثال، بسیار سریع حس می کنند. بعضی اوقات آنان ممکن است با احساسات فرد دیگری سراسر پوشانده شوند یا گیج شوند و در لحظات دیگر این ارتباط عمیق منجر به درک تعجب آوری می شوند.
 
برخی از افراد با هر استعداد فکری، به طور قابل ملاحظه ای همدل هستند. بقیه اندکی آن را نشان می دهند. گر چه از نتایج نخستین مطالعات به نظر می رسید که این پدیده کلی، احتمالا رایج است. در پاسخ به سوال: «آیا تا به حال احساس کرده اید که افکار ویا احساسات مردم را بارها به گونه ای نامشخص دقیق می فهمید؟ بدون اینکه به شما گفته یا نشان داده شده باشد؟. ۷۰٪ در پژوهش ما اظهار کردند که این احساس را داشته اند، ۳۱% اظهار داشتند که اولین مرتبه قبل از سن ۱۲ سالگی اتفاق افتاده است.
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 113-115، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

سنجش معنویت در کودکان (بخش اول)

سنجش معنویت در کودکان (بخش اول)

معنویت یک نیاز انسان است که از کودکی شروع می شود و تا پایان عمر این نیاز احساس می شود. در این نوشتار برآنیم با علایم معنویت در کودکان بیشتر آشنا شوید. با ما همراه باشید.

سنجش معنویت در کودکان (بخش اول)

شواهد پژوهشی مبین آن است که کودکان نیز در انجام برخی اعمال، انگیزه های معنوی دارند. 
 

چگونگی بررسی وجود معنویت در کودکان

 هارت (۲۰۰۰) طرح کلی چهار دامنه ای را برای تأمین حس عینی معنویت کودکان ارائه کرده است. وی با بررسی پژوهش های قبلی دریافت که کودکان معنویت خود را از راه های بسیار شخصی نشان می دهند، نوعی نشانه که مرتبط با شخصیت فرد است.
 
وی معتقد بود که شواهد مورد بررسی در پژوهش های قبلی چراغی در تنوع شیوه ها می افکند و مشخص می کند که کودکان انگیزه های معنوی خود را پیگیری می کنند. گرایشات معنوی ذاتی کودکی همزمان با ناپختگی، خودخواهی و سادگی وجود دارد. این ها استعدادهای رشدی و لحظات سازنده ای است که معنا و پتانسیل آن ممکن است در خلال دوره ی زندگی آشکار شود.
 
طرح چهار دامنه ای وی عبارتند از: بررسی شگفتی ، تحیر، خرد، میان تو و من.
 

شگفتی

شگفتی شامل منظومه ای از تجربیات است که می تواند در بردارنده ی احساس حیرت، ارتباط، لذت، بینش و حس عمیق احترام و عشق باشد. به طرز حیرت آوری، گزارش های شگفتی کودکان معاصر، اغلب از شگفتی عارفان بزرگ دنیا که لحظات تحیر معیار و راهنمایی برای زندگی با معنی آنهاست، غیر قابل تشخیص است.
 
برای مثال کودکی تجربه ی شگفتی خود را این گونه ابراز نمود: در جای مخصوص خودم بیرون از خانه نشسته بودم، در سکوت، من فقط به نوعی خود را با طبیعت هماهنگ کرده بودم، پرنده های کوچک و حشرات این طرف و آن طرف می رفتند، بعد ناگهان این تجربه را داشتم که همه چیز به یکدیگر متصل می شود. با وجود این حس، جالب ترین مسئله پی بردن به این بود که همه چیز برابر است.
 
همان طور که گفته شد، به نظر می رسد که زمان بودن در طبیعت یک تسریع کننده رایج برای لحظات شگفتی است. شگفتی در همه ی دامنه ی شکل و اندازه، از ظهور نوعی حیرت معنوی گرفته تا لحظات کم، با رایحه ی یک گل و یا رنگ آن ظهور می یابد. این لحظات همچنین بی زمان هستند. چند ساعت در حالت جذبه ممکن است مانند چند لحظه ی کوتاه حس شود (جیمز، ۱۹۳۶؛ به نقل از شریفی، ۱۳۸۶)، و این زمانی است که ما در احال ابدی فرو می رویم (پاول تیلیچ، ۱۹۵۷، به نقل از رولک پارتین و همکاران، ۲۰۰۶). توانایی گم شدن در لحظات -جذب - استعدادی ذاتی برای بچه هاست و به نظر دروازه ای برای باز شدن ادراک به سوی مواجهه ی عرفانی ایجاد می کند. در واقع، جذب همبستگی معناداری با خلسه ی وجود حالت پرواز نشان داده است.
 

[نتایج پژوهش]

اگر چه آن طور که اخیرا به نظر می رسد، اغلب اوقات حسی مطلق حقیقی، و هم به طور غریبی مأنوس وار، وجود دارد. پیلاتو این عمق شناخت را یادآوری نامید، یادآوری روح از حقیقت. لحظات چنین ارتباطی می تواند مراجعت به وطن معنوی ما را نشان دهد و به عنوان یک یاد آورنده ی نشان معنوی عمل کند. کودکی این تجربیات را این گونه اظهار نمود: «خیلی سخته که بتوانم کلمات درست را پیدا کنم، بعضی وقت ها احساس می کنم که گویی آنچه من تجربه می کنم، به هیچ وجه حقیقتا حقیقت دیگری نیست. چند ماه پیش در حال قدم زدن این تجربه را داشتم، آنگاه حس اتصال شدیدی به همه چیز و همه کس داشتم».
 
شگفتی همچنین غیر منطقی است و دارای منطقی انتقالی: یعنی شامل فهم مستقیم است. کودکی ۱۱ ساله این تغییر را این گونه توصیف می کند: «بیرون از خانه به پشت دراز کشیده بودم و به آسمان نگاه می کردم. نمی دانم چطور اتفاق افتاد، اما ناگهان همه چیز بر روی من گشوده شد. نمی دانم چطور آن را بگویم. در همان لحظه به معنای دقیق کلمه احساس کردم که قفسه ی سینه ام می تواند از هم باز شود و به یک میلیون قسمت پرواز کند. احساس کردم که گویی می توانم منفجر شوم و در خورشید و ابرها باشم».
 
شگفتی بعضی اوقات ممکن است شامل آگاهی از افراد مقدس دیگر باشد. برای مثال کاترین سین سازنده ترین مکاشفات در مورد مسیح را هنگامی که ۶ ساله بود داشت، هیلدگاردون روشنایی بزرگی که روحش را مرتعش ساخت در سن ۷ سالگی بیان کرد. راما نیز گشودگی معنوی ژرفی در سن ۶ سالگی داشت.
 
در پژوهش های هارت (۲۰۰۰) از تجربیات کودکی یاد آوری شده که تقریبا ۸۰% جوانان گفته اند گاهی اوقات یک حس حیرت و شگفتی را احساس می کنند که به وسیله ی جهان بلا واسطه الهام بخشیده شده است، ۸۵٪ از آنها گزارش کرده اند که اولین تجربه ی معنوی آنها قبل از سن ۱۸ سالگی بوده است، ۱۲٪ اظهار کرده اند که اولین تجارب آنها قبل از ۶ سالگی، ۲۷٪ بین ۶ تا ۱۲ سالگی، ۴۶٪ بین ۱۴ و کمتر از ۱۸ سالگی بوده است، به علاوه ۳۹٪ از آنها ارتباطی متحد کننده داشته اند.

ادامه دارد...

منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 110-113، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

معنویت در کودکان

معنویت در کودکان
یکی از گونه های مهم در تربیت کودکان، تربیت معنوی کودکان است و هدف آن باورمندی کودکان در امور معنوی است. با ما همراه باشید تا در مورد معنویت در کودکان بیشتر بدانید.
معنویت در کودکان

معنویت امری جدای ناپذیر از زندگی انسان است. 
 
سنجش معنویت در کودکان
شواهد رو به رشدی مبنی بر این وجود دارد که کودکان، استعدادها و تجربیات معنوی را تجربه می کنند و این واقعیت به طور پایداری به زندگی آنها شکل می دهد. این تجربات مختلف زندگی معنوی معنادار و غنی ای را نشان می دهد که در تاریخچه ی رشد کودکی بسیار ناشناخته مانده است و هنوز ممکن است یکی از اساسی ترین منابع انگیزشی آدمی را تأمین کند. شواهد این تجربیات ظرفیت های درونی، دیدگاه های زندگی معنوی کودکان را به مبارزه می طلبد و بر مراقبت و تربیت کودکان و نوجوانان در درون و بیرون بافت مذهبی دلالت معناداری دارد (تویین هارت، ۲۰۰۰؛ به نقل از رولک پارتین؛ کینگ، واگنر، بنسون، ۲۰۰۶).
 
امروزه، فهم زندگی معنوی کودکان برای بزرگسالان مبهم و مشکل است. به طور سنتی نظریات رشد به طور گسترده ای این عقیده را که کودکان استعداد و تجربیات معنوی دارند، نفی می کنند.
 
برخی از محققان کودکان را از لحاظ رشدی به طور کلی ناپخته فرض می کنند و معتقدند که رشد عقلی کافی برای آشکار ساختن هر چیزی که ممکن است به عنوان بازتاب معنادار یا معنوی شناخته شود در کودکان وجود ندارد (ویلبر ، ۱۹۹۶؛ گلدمن، ۱۹۵۴، پیاژه، ۱۹۶۸).
 
[تفکر کودکان]
ویلبر (۱۹۹۶) شکل تفکر کودکان را صرفا غریزی، وابسته به لیبیدو، نهادگرا، حیوانی و میمون مانند شرح می دهد. لازم به ذکر است که این پیش فرض ها تحت تأثیر مدل مراحل رشد پیاژه قرار دارد که در آن کودکان به طور عمده بانوان از واکنش معنادار در نظر گرفته می شوند. طبق این دیدگاه، ابراز معنویت مستلزم شکل گیری تفکر انتزاعی است که در نوجوانی حادث می شود.
 
در پژوهش های صورت گرفته ی قبلی معنویت را نوعا «صحبت خدا» قلمداد می کردند. بدین معنا که کودکان چگونه در مورد خدا با مفاهیم مذهبی دیگر فکر می کنند و در مورد آنها به صحبت می پردازند (کولز، ۱۹۹۲؛ تامی نن، ۱۹۹۱؛ هلر، ۱۹۸۶، به نقل از رولک پارتین و همکاران، ۲۰۰۶؛ کلانتری، ۱۳۸۷).
 
به دلیل چنین تحقیقاتی، تظاهرات معنوی کودکان اغلب ناشناخته باقی می ماند و یا صرفا به عنوان دینداری ناپخته تفسیر می شود. اگر چه ممکن است، صرف نظر از مفاهیم زبانی و منطقی بزرگسالان و اطلاعات مذهبی، معنویت در کودکان وجود داشته باشئ. بنابراین، می توان گفت که بسیاری از پژوهشگران نتیجه گرفته اند که کودکان قبل از دوره نوجوانی، زندگی معنوی واقعی ندارند و نمی توانند داشته باشند (شریفی،1386 ؛ وست، ۲۰۰۰). اما با وجود تحقیقات ذکر شده گروهی از دانشمندان به ضرورت این دو موضوع پی برده و اقدام به اثبات وجود معنویت در کودکان نموده اند.
 
معنویت در کودکان
علاوه بر شواهد، مبتنی بر وجود انواع تجربیات معنوی در بزرگسالان (پارگامنت، ماهونی، ۲۰۰۵؛ به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷ پترسون و سلیگمن،2004، هیل، 1999، زینباور، 1997، جیمز، ۱۹۳۶؛ مزلو، ۱۹۷۱؛ بوک، ۱۹۶۹، هارتز ۱۳۸۷؛ شریفی،1386، وست، 2000، وولف، 1386)، شواهد رو به رشدی از استعدادها و تجربیات معنوی مستندی درکودکان وجود دارد (پارگانت و ماهونی، ۲۰۰۵، به نقل از کلانتری،1387، رولک پارتین و همکاران، ۲۰۰۶؛ هارت، ۲۰۰۳؛ پیکوفسکی، ۲۰۰۱؛ هیونی، ۱۹۹۸؛ زینباور، ۱۹۹۷؛ به نقل از پترسون و سلیگمن، ۲۰۰۴؛ هافمن، ۱۹۹۲؛ رابینسون، ۱۹۸۳؛ آرمسترانگ، ۱۹۸۵؛ به نقل از رولک پارتین و همکاران، ۲۰۰۶).
 
جستجوی خداوند از کودکی آغاز می شود (پارگامنت و ماهونی، ۲۰۰۵؛ به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷). هر چند ممکن است که کودکان در رابطه با یک لحظه ی حیرت و شگفتی و یا تصور کردن مفاهیم مذهبی کمتر سخن بگویند، اما شناخت آنها در جهان ممکن است به طور قطع معنوی باشد. همان طور که آلپورت (۱۹۹۵) گفته است: «مذهب کودکی ممکن است از یک قسم خاص باشد».
 
[نتایج تحقیقات کولز]
کولز (۱۹۹۰، به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷) از مطالعه درباره ی زندگی کودکان این گونه نتیجه می گیرد: «چقدر کم سن هستیم، هنگامی که شروع می کنیم درباره ی او فکر کردن». دانشمندان علوم اجتماعی گزارش های جالبی را در مورد کودکانی که به نظر می رسیده است مشغول جستجوی خداوند هستند، ارائه داده اند. برخی از دانشمندان ادعا کرده اند که یک بنیان درونی ژنتیکی برای معنویت وجود دارد (بوچارد و همکاران، ۱۹۹۰؛ به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷؛ نیوبرگ، ۲۰۰۱؛ دی اکویلی و راز، ۲۰۰۱؛ سیور و رابین، ۱۹۹۷؛ به نقل از شریفی، ۱۳۸۶). برخی تأکید کرده اند که مفهوم خداوند ریشه در توانایی روانی درونی برای نمادسازی، تخیل و ایجاد یک موجود فراانسانی دارد (ریزوتو، ۱۹۷۹؛ به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷).
 
برخی ادعا کرده اند که معنویت ریشه در رویدادهای مهم زندگی و چالش هایی دارد که محدودیت انسان را آشکار می سازند (جانسون، ۱۹۵۹؛ پار گامنت، ۱۹۹۷؛ همان). افراد دیگری در زمینه ی شکل گیری ادراک کودک از خداوند، بر اهمیت زمینه ای اجتماعی (خانوادگی، مؤسسه ای، فرهنگی) تأکید کرده اند (کافمن، ۱۹۸۱). پژوهش تجربی درباره ی ریشه های معنویت اندک است. کار کر کپاتریک (۱۹۹۹) در این زمینه یک استثناء است. وی با بررسی نظریه ی دلبستگی بالبی (۱۹۸۸) مطرح کرد که مدل های روانی کودک از خدا، احتمال دارد با مدل های خود و دیگرانی که ناشی از تعامل فرد با دلبسته های اولیه ی زندگی اوست ارتباط داشته باشند.
 
پژوهش های کر کپاتریک نشان می دهند که راه فرد به به سوی خداوند از طریق عوامل متعدد شخصی، اجتماعی و زمینه ای شکل می گیرد. با وجود این، این پژوهش نمی تواند تمامی ماجرا را بیان کند، زیرا معنویت در کودک چیزی فراتر از بازتاب دنیای شخصی و اجتماعی است. در واقع بسیاری از کودکان هنگامی که مسئله ی ایمان مطرح می شود، بسیار فراتر از گیرنده های منفعل هستند.
 
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 107-110، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.

زیبایی و معنویت ماه مبارک شعبان/ استاد آقاتهرانی

زیبایی و معنویت ماه مبارک شعبان/ استاد آقاتهرانی

ماه شعبان، بهار معنویت

ماه شعبان، بهار معنویت

ایام ماه شعبان را مغتنم بشمارید. ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. ماه شعبان دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهی است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را بخوانید. شاید در ماه شعبان، بتوانیم با ذخیره‌ ای که از این ماه گرفته‌ ایم، آن مناجات پر سوز و گداز و پر مضمون را با نفس حقیقی بخوانیم. و حقیقتاً از دل، با زبان آن مناجات با خدا حرف بزنیم.


منبع : khamenei.ir ,

ماه شعبان، ماه دعا و ماه عبادت است. در همین صلواتی که در مفاتیح مقرر است: «الّذی کان رسول اللَّه (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه واعظامه الی محلّ حمامه»؛ پیغمبر تا دم مرگ، تا آخر عمر، ماه شعبان را بزرگ می‌داشت و در مقابل ماه شعبان خضوع می‌کرد و عادت داده بود خودش را به صیام و قیام در ماه شعبان. در دنباله این صلوات هست که: «اللّهم فاعنّا علی الاستنان بسنّته فیه»؛ از خدا می‌خواهد که ما را هم موفق بدار که همان سنت پیغمبر را در ماه شعبان رعایت کنیم. این ماه شعبان - حتماً می‌دانید دیگر - دالان و دهلیز ماه رمضان است. ماه رمضان تالار ضیافت الهی است؛ یک تالار عظیم که اگر کسی وارد آن تالار شد و به خود فرصت داد و همت کرد که از آنچه در آن‌جا خدای متعال آماده کرده، به خودش بهره‌ای برساند، بهره فراوانی خواهد برد که آن بهره در ماه شوال و ماه‌های دیگرِ سال نیست؛ فقط مخصوص ماه رمضان است. انواع و اقسام ضیافت های الهی: رحمت الهی، عزت الهی، توفیق الهی، قرب الهی، استغنای ناشی از تفضل الهی، رزق مادی، رزق معنوی، همه در ماه رمضان است؛ اینها را سر سفره ماه رمضان گذاشته‌اند. بعضی‌ها می‌آیند و به این سفره نگاه نمی‌کنند و از وسط این سفره و اشیاء آن عبور می‌کنند و می‌روند و هیچی هم گیرشان نمی‌آید؛ بعضی‌ها یک چیز مختصری برمی‌دارند؛ یک روزه‌ای می‌گیریم ما؛ یک مختصرکی، یک چیزی؛ اما بعضی‌ها نه، حسابی می‌نشینند سر این سفره و از رحمت الهی کیسه خودشان را پُر می‌کنند؛ عزت می‌خواهند، دنیا می‌خواهند، آخرت می‌خواهند؛ رفع گرفتاری می‌خواهند، گشایش در زندگی می‌خواهند، استغنای طبع می‌خواهند، صفات و خُلق حسنه می‌خواهند؛ هرچه می‌خواهند، برای خودشان و برای دیگران برمی‌دارند.


برای این‌که انسان بتواند وقتی وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجی و گولی نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود؛ نگاهی به دوروبر کند و استفاده‌ای ببرد و برای این‌که این آمادگی در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار داده‌اند؛ رجب یک‌جور، شعبان یک‌جور دیگر. رجب، بیشتر ماه نماز است؛ شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است؛ این مناجات شعبانیه را ببینید...باید با اینها مأنوس بشویم و قدری دلمان را نرم کنیم. این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیله‌ای که انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت می‌برد، تبدیل می‌شود؛ گاهی هم به عکس، به سنگ سنگینی تبدیل می‌شود که بسته شده به پای انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو می‌برد؛ غرق می‌کند؛ پدر انسان را درمی‌آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست. در آن صورت:


ده بود آن، نه دل که اندر وی                             ‌ گاو و خر بینی و ضیاع و عقار


آن دلی که انسان در آن عشق اتومبیل فلان‌جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتی است! آن دلی که همه‌اش در آن میل جنسی موج می‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگی نقش داشته، از اینها نام برده و می‌گوید دلی که اینها در آن باشد، آن‌جا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جای خداست؛ جای نور است. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، ‌سیزدهم مهرماه 1383)


ماه شعبان است؛ از ماه شعبان نباید غفلت کرد. ماه شعبان از اوّل تا آخرش عید است، مثل ماه رمضان. ماه رمضان هم از اوّل تا آخرش عید است، عیدِ اولیاء‌الله. هر روزی که در آن موقعیّتی وجود داشته باشد که انسان بتواند به صفای نفسِ خود، به نورانیّتِ دلِ خود بپردازد، آن روز، روزِ مغتنم و روزِ عید است. ماه شعبان، ماهِ همین فرصتها است، از روز اوّل تا روز آخر. استغفارِ در این ماه، دعای در این ماه، زیارتِ در این ماه، تضرّعِ در این ماه، قرآن خواندنِ در این ماه، نماز خواندنِ در این ماه، اینها همه فرصت است. ما برای آبادیِ دنیا همه‌ی تلاشمان را باید به کار ببریم و در این تردیدی نیست امّا برای آبادیِ دل هم باید تلاش کنیم؛ دلمان را باید آباد کنیم. با دلِ آباد است که میتوان دنیای خوب آفرید؛ دل اگر آباد نبود، دل اگر چرکین بود، دل اگر سیاه و گنهکار بود، تکنولوژی را ممکن است جلو ببرد، و فنّاوری به وضعی که امروز رسیده و بالاتر از آن برسد، امّا دنیا، دنیای شیرینی نیست؛ دنیا، دنیای تلخ است، دنیا، دنیای بی‌عدالتی است؛ دنیای شیرین آن‌وقتی [محقّق] می شود که تصمیم‌گیرندگان، اقدام‌کنندگان، حرکت‌کنندگان، و اگر بشود عامّه‌ی مردم، دلهایشان آباد باشد، دلهایشان روشن باشد. از ماه شعبان غفلت نکنید. (بیانات در تاریخ ۱۳۹۷/۰۲/۱۰)


رابطه خودتان را با خدا به‌وسیله دعا و ذکر تقویت کنید

به خدا توکل کنید. از خدای متعال توفیق بخواهید. رابطه‌تان را روز به روز با معنویت و خدای متعال تقویت کنید. مبادا اشتغالات کاری، شما را از ذکر و توجه و پرداختن به معنویات باز بدارد! یعنی یکی از خطرها این است که در عمل‌زدگی غرق بشویم و از آن ارتباط قلبی خودمان غافل بمانیم. آن چیزی که پشتوانه‌ی نشاط و شور و شوق و تحرک و توفیق ماست، کمک الهی است. کمک الهی را باید به معنای واقعی کلمه از خدا خواست و از خدا طلب کرد. هم باید نعمت الهی را - نعمت این مسئولیت و این توفیق خدمتی که به شما داده - شکر کرد و هم این‌که ازدیاد و دوام و استمرار آن را از خدای متعال طلب کرد و خواست. لذا این احتیاج دارد به توجه؛ این ایام ماه شعبان را مغتنم بشمارید. در این صلوات شریف ظهرها میخوانید: «الّذی کان رسول‌اللَّه - صلّی اللَّه علیه و اله - یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محلّ حمامه»؛ یعنی پیغمبر تا لحظه‌ی مرگ هم ماه شعبان و روزها و شبهای شعبان را گرامی میداشتند و همه‌ی شعبانها در زندگی آن بزرگوار این‌طور بود؛ که بعد در همین صلوات میخوانید: «اللّهم فأعنّا علی الاستنان بسنّته فیه و نیل الشّفاعة لدیه»؛ سنت این بزرگوار را در این ماه ان‌شاءاللَّه ادامه بدهید؛ توجه، دعا، ذکر و آماده شدن برای ورود در ماه مبارک رمضان. (بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت ۱۳۸۶/۰۶/۰۴)


حقیقتاً از دل، با زبان مناجات با خدا حرف بزنید

 شاید در ماه شعبان، بتوانیم با ذخیره‌ای که از این ماه گرفته‌ایم، آن مناجات پرسوز و گداز و پر مضمون را با نفس حقیقی بخوانیم - نه‌فقط الفاظ آن را مرور کنیم - و حقیقتاً از دل، با زبان آن مناجات با خدا حرف بزنیم، و اگر ان‌شاءاللَّه این همه فراهم شد، در ماه رمضان، آماده‌ی ورود بر سر سفره‌ی ضیافت الهی شویم و در اوج قله‌ی آن ماه، شایسته‌ی ورود به لیلة القدر گردیم.


شما برادران عزیز، جزو بهترین کسانی هستید که میتوانید از این سفره‌ی انعام الهی که در ماه های رجب و شعبان و رمضان گسترده است، استفاده کنید. علت این است که در این میدان، آن‌که تلاش بیشتری میکند؛ آن‌که طهارت و صداقت بیشتری برای خود ذخیره میکند و آن‌که کار بیشتری در مقابل برداشت کمتر ارائه می دهد، مقربتر و موفقتر است. او بیشتر محل تلألؤ انوار الهی قرار می گیرد. (بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایى ‌۱۳۷۱/۱۰/۲۳)


انس با دعا

باید با اینها مأنوس بشویم و قدری دلمان را نرم کنیم. این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیله‌یی که انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت می‌برد، تبدیل می‌شود؛ گاهی هم بعکس، به سنگ سنگینی تبدیل می‌شود که بسته شده به پای انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو می‌برد؛ غرق می‌کند؛ پدر انسان را درمی‌آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست.(بیانات در دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات ۱۳۸۳/۰۷/۱۳)


انس با دعای کمیل و مناجات شعبانیه

این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتی از امام (رضوان‌الله‌علیه) پرسیدم در این دعاهای مأثوری که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان می‌آید و دوست دارید. فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعای کمیل که می‌دانید اصلاً ورود اصلی‌اش مال شب نیمه‌ی شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنی النّار اعملت اهلها انّی احبّک»؛ جهنم هم که من را ببری، فریاد می‌کشم تو را دوست دارم. و در دعای کمیل: «لان ترکتنی ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهی و نطق را از من نگیری، فریاد می‌کشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را. (بیانات در تاریخ ۱۳۹۷/۰۲/۱۰)


استحکام ارتباط با خدا

رابطه خودتان را با خدا، هرچه می توانید مستحکم ‌تر کنید؛ بخصوص در این ماه های مبارک - ماه رجب و ماه شعبان - که ماه های دعا، استغاثه، رابطه گرفتن با خدا، و راز و نیاز کردن با معشوق حقیقی هر انسان است. در این ماه ها، خود را برای ورود بر سرِ سفره ضیافت الهی - در ماه رمضان - آماده کنید. (بیانات ۱۳۷۶/۰۹/۰۵)


«بهار معنویت»

ماه رمضان فرصت عروج معنوی است. همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همین‌طور است. (بیانات ۱۳۹۱/۰۵/۲۱) این سه ماه، [ماه رجب، ماه شعبان و رمضان] «بهار معنویت» هستند و جوانان که در بهار عمر قرار دارند، می‌توانند از این فرصت گران‌بها برای تقویت بُعد معنویت‌گرا در خود استفاده کنند. (بیانات ۱۳۹۵/۰۲/۰۱)


مناجات شعبانیه دعای پر محتوا

مناجات مأثوره‌ی ماه شعبان که روایت شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر آن مداومت داشتند - یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالی‌یی همراه است که نظیر آن را در زبان های معمولی و محاورات عادی نمی‌توان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست. این مناجات، نمونه‌ی کاملی از تضرع و وصف حال برگزیده‌ ترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبی است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوی عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا. (بیانات ۱۳۶۹/۱۰/۰۱)


بهترین فرصت‌ برای زدودن غفلت‌

ایام گرانقدر ماه‌های شعبان و رمضان، بهترین فرصت‌ ها برای زدودن غفلت‌ها و نزدیکی بیشتر به خداوند با عمل صالح و تقویت ایمان است. ایام گرانقدر ماه‌های شعبان و رمضان، بهترین فرصت‌ها برای زدودن غفلت‌ها و نزدیکی بیشتر به خداوند با عمل صالح و تقویت ایمان است. (بیانات ۱۳۸۸/۰۴/۰۳) بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. (بیانات ۱۳۶۹/۱۱/۱۹) ماه شعبان و ماه رمضان را باید برای تسویه‌ی دل ها و جان ها مغتنم شمرد. (بیانات ۱۳۶۵/۱۲/۱۵) ماه شعبان را و بالاتر، ماه رمضان را- دست کم نباید گرفت. ما اگر بخواهیم در میدان‌های زندگی، آن راه مستقیم و صراط قویمی را که اسلام به ما نشان داده است با قدرت طی کنیم، احتیاج داریم که رابطه‏مان را با مبدأ أعلی، با حضرت باری‏ تعالی محکم کنیم. این رابطه با دعاست، با نماز است، با اجتناب از گناه است. (بیانات 26/4/87)


حُسن ختام

پروردگارا! در این ماه شعبان و در ماه رمضان که در پیش است، توفیق بندگی روزافزون و تقرّب روز افزون به این جوانان عنایت فرما. (بیانات ۱۳۹۴/۰۲/۳۰)

کدامیک از عوامل جسمانی می تواند تمایل روح و نفس معنویت را کاهش دهد؟

فشار‌های عصبی با جسم شما چه می‌کند؟

کدامیک از عوامل جسمانی می تواند تمایل روح و نفس معنویت را کاهش دهد؟

ناشناس ( تحصیلات : سطح ، 21 ساله )

کدامیک از عوامل جسمانی می تواند تمایل روح و نفس معنویت را کاهش دهد و این گرایش را کمرنگ نماید؟


مشاور: خانم کیخا

سلام و از حسن انتخابتان سپاسگزارم. 

بدن انسان دارای سه بعد جسم، روح و ذهن است که سلامتی هر سه به هم مرتبط میباشد. چنانچه روح و ذهن دچار مشکل باشد، جسم نیز دچار مشکل میشود. به عنوان مثال وقتی انسان دچار افسردگی باشد که یک نوع بیماری روحی و ذهنی است، حتما دچار ضعف بدن میشود و هیچ تمایلی به حرکت ندارد. از طرف بعضی موارد هستند که باعث میشود جسم دچار اختلال شود و اختلال جسمی باعث بیماری روحی میشود که در ادامه به این موارد اشاره میکنم.

*مصرف هر گونه سردی بیش از حد و همراه غذا باعث سردی بدن و کسالت میشود و انسان نمیتواند به درستی به تحرک بپردازد و انرژی حیاتی بدن کاهش می یابد و هرگاه انرژی حیاتی کاسته شود، انسان نمیتواند به درستی به معنویات بپردازد، زیرا سردی باعث سردی و عدم حرکت خون و سردی مغز میشود و قدرت پردازش مغز پایین می آید. بنابراین مصرف فست فود، سردیجات، پرخوری، مصرف چند نوع غذای دیر هضم باعث کسالت بدن میشود و در افرادی که کسالت وجود دارد خون نیز جریان درست ندارد و کم خونی ایجاد میشود و فرد نمیتواند به معنویت بپردازد.

*عدم تحرک کافی نیز باعث عدم جریان خون میشود، لذا یک حرکت معنوی میتواند با جریان خون تقویت شود و اگر جریان خون به خوبی صورت نگردد، حرکت معنوی نیز دچار اختلال میشود.

*خواب منظم بسیار در رشد معنوی انسان موثر است، لذا افرادی که دیر میخوابند و بعد از بین الطلوعین بیدار میشوند، دچار سنگینی بدن میشود که خود بسیار در اختلال روح اثر میگذارد.

*گاهی اعتقادات انسان به دعا و ذکر و مسائل معنوی باعث گرمای جسم میشود ، لذا قرار گرفتن در اماکن زیارتی باعث گرمای روح، جسم و ذهن میشود.


غبت به آخرت و معنویت‌

غبت به آخرت و معنویت‌
دنیا گریزان، مردمی هستند که هرگاه آسایشی به آنان رسد، شکر می‌کنند و چون به سختی درافتند، شکیبایی می ورزند.
 
رغبت به آخرت و معنویت‌
 
رغبت به آخرت و معنویت‌ امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند:« مردم، سه گروه اند: زاهد ثابت قدم، شکیبای ایستاده در برابر هوای نفس، و دنیاخواه پیرو خواهش‌های خویش. زاهد، نه برای آنچه خداوند به او می‌دهد، بسیار شادمانی می‌کند، و نه بر آنچه از دستش می‌رود، بسیار افسوس میخورد.» به اعتقاد ایشان، زاهد در برابر مال حرام، صبور است و به خاطر نعمت‌های خدا شکور؛ لذا به پیامدهای منفی دارایی، گرفتار نمی‌شود. از منظری دیگر، یکی از سختی‌های مؤمن در دنیا، انزوا و فقدان عزت اجتماعی در میان دنیاداران است. وجود زهد سبب می‌شود که مؤمن از خواری خود در دنیا بی‌تابی نمی‌کند و به دنیا پرستان و عزت دنیا، اهمیتی نمی‌دهد.
 
همچنین در طرف مقابل، تصریح شده کسی که رغبت به آخرت و معنویت داشته باشد، باکی ندارد که چگونه روزگار را می‌گذراند: در خوشی یا ناخوشی. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) می‌فرماید:« برترین مردم، کسی است که عاشق عبادت گردد. پس در آغوشش بگیرد و با دلش دوستش بدارد و با پیکرش هم آغوشش گردد و خود را وقف آن سازد، و در نتیجه، نسبت، به دنیا چنان بی‌اعتنا شود که اهمیت ندهد که در آسایش است یا سختی.» زهد، نه تنها موجب کنترل واکنش های منفی می‌گردد، بلکه پس از آن، واکنش مثبت نیز ایجاد می‌کند. به همین جهت، زاهد اگر در هر نوع گرفتاری باشد، سپاس‌گزار است و اگر در رفاه باشد شگر گزار. امام علی (علیه السلام) در باره شخص زاهد تصریح می‌کند که: « اگر در تنگ دستی بام خود را به شام رساند، حمد خدا را به جای آورد، و اگر در آسایش و رفاه، شام خویش را به بام رساند، شکر خدای را بگزارد. چنین کسی زاهد است.»
 
ایشان در کلام دیگری می‌فرماید:« دنیا گریزان، مردمی هستند که هرگاه آسایشی به آنان رسد، شکر می‌کنند و چون به سختی درافتند، شکیبایی می ورزند.» بنابراین، زهد، حالتی را برای فرد به وجود می آورد که او را از نوسانات و تغییرات زندگی دنیا آزاد می‌کند و در سطحی فراتر قرار می‌دهد. لذا این تغییرات مادی، موجب نوسانات شدید روحی و روانی در وی نمی‌گردد و به همین جهت، سلامت روان انسان به مخاطره نمی افتد. نتیجه این وضعیت، دست یافتن به آسایش و کاستن از فشارهای روانی است. نمونه عینی آن در کتاب نوادر الأصول آمده است. انس می‌گوید:

نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) نشسته بودیم که ناگاه فرمود: «هم اینک، مردی از اهل بهشت بر شما در می‌آید. در این هنگام، مردی از انصار وارد شد. فردای آن روز، باز پیامبر خدا فرمود: هم اینک، مردی از اهل بهشت بر شما در می‌آید» و باز، همان مرد با همان وضع، وارد شد. فردای آن روز نیز پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم)  همان سخن را فرمود و باز، همان مرد، وارد شد. چون برخاست و رفت، عبد الله بن عمرو بن عاص، در پی او روان شد و به وی گفت: من با پدرم مشاجره کرده‌ام و سوگند خورده‌ام که تا سه روز، نزد او نروم. بنابراین، اگر صلاح میدانی، مرا نزد خود، جای ده تا به سوگندم عمل کنم. مرد گفت: باشد. با او رفتم. دیدم خیمه‌ای و نخلی و گوسفندی دارد. شب که شد، از خیمه‌اش خارج شد و بز خود را دوشید و خرمایی چید و آن‌ها را نزد من نهاد و من خوردم و او خودش بی شام خفت و من شب را به نماز و عبادت گذراندم. صبح که شد، او صبحانه خورد و من، روزه داشتم. سه شب به همین منوال گذشت و هرگاه در رخت خوابش از این پهلو به آن پهلو می‌شد، ذکر خدای متعال می گفت و تکبیر می گفت و صبح برای نماز، بیدار می‌شد و وضوی کامل می گرفت و من، جز سخن خیر از او نمی شنیدم.
 
چون چند شب گذشت و کار او در نظر من تقریبا ناچیز آمد، گفتم: ای بنده خدا! میان من و پدرم، نه مشاجره‌ای بوده و نه قهری؛ بلکه از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) سه بار در سه مجلس شنیدم که فرمود: «هم اینک، مردی از اهل بهشت بر شما در می‌آید» و هر سه بار، تو وارد شد. از این رو، خواستم مرا به خانه‌ات ببری تا عمل تو را ببینم. پس به من بگو که تو چه عملی انجام میدهی که اهل بهشت شده‌ای؟ مرد گفت: به نزد همان کسی که به تو خبر داده برو تا از عمل من به تو خبر دهد. من نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) که رفتم. ایشان فرمود: «نزد خود او برو و بگو باید حقیقت را به تو بگوید». من نزد آن مرد رفتم و گفتم: پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) به تو امر می‌کند که مرا خبر دهی. مرد گفت: حال که چنین است، می‌گویم. اگر دنیا از من باشد و از من گرفته شود، ناراحت نمی شوم و اگر دنیا به من داده شود، از آن شادمان نمی شوم. شب را در حالی می‌خوابم که از هیچ کس، کینه‌ای به دل ندارم، و بر نعمتی که خداوند به او داده است، حسادت نمی کنم. عبد الله گفت: اما، به خدا سوگند که من شب‌ها را به عبادت می گذرانم، و روزها را روزه می گیرم؛ لیکن اگر گوسفندی به من ببخشند، خوشحال می شوم و اگر از دستم برود، ناراحت می گردم. به خدا سوگند که خداوند، تو را بر ما برتری آشکاری داده است.
 
اگر درمان مشکل یاد شده، زهد است، پرسش مهم دیگر این است که چگونه می‌توان  زهد را به وجود آورد و در وجود انسان پرورش داد؟ در پاسخ باید گفت: هر چند زهد به معنای بی‌رغبتی به دنیاست، با این حال بدان معنا نیست که فرد زاهد به لحاظ روحی و روانی نباید به هیچ چیز دیگری رغبت داشته باشد. رغبت و میل، از وجود انسان سالم، قابل حذف نیست. آنچه در زهد اتفاق می‌افتد، «تغییر رغبت» است. باید نظام رغبت را تغییر داد تا انسان در خوشایند زندگی، دچار بدمستی و در ناخوشایند آن، دچار حسرت و افسوس نگردد. در یک نگاه کلان، موضوع رغبت، یا دنیاست یا آخرت. اگر انسان نسبت به هر یک رغبت پیدا کند، نسبت به دیگری، زاهد و بی رغبت خواهد شد. اگر کسی نسبت به دنیا رغبت و نسبت به آخرت بی رغبت گردد، همه هستی و خوشبختی و هویت خود را در این دنیا می بیند. لذا با رویکرد دنیا بسیار خرسند می‌گردد و تمام سعی خود را در بهره برداری و لذت بری از آن به کار می بندد.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص200-197، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم،

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک

راهکارهای تقویت معنویت در خانواده

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک

پرسش :

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک چیست؟


شرح پرسش :
چگونه مى‌توانم با همسر خود زندگى معنوى و الهى داشته باشم تا زندگى زناشویى ما مورد رضایت پرودگار باشد؟

پاسخ :

معنویت، نوعى ارتباط با خداوند متعال، از راه ایمان به خدا، عواطف و انگیزه هاى الهى و نیز یارى جویى از امدادهاى الهى بر اثر قرب به پروردگار است که آثار عملى آن در جهت بخشى به زندگى و در قالب اخلاق فردى و اجتماعى بروز و ظهور مى یابد.
منظور از کسب معنویت در زندگى مشترک نیز اقدام هر یک از زن و شوهر در مسیر توجه به خدا است که در پرتو اطاعت زن و شوهر از دستورهاى الهى و در سایه دین دارى آنها به دست مى آید.
در پژوهشى این نتیجه به دست آمد که هر مقدار نگرش دینى افراد قوى تر باشد، رضایت از زندگى آنان افزایش مى یابد و هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محکم تر باشد، زندگى زناشویى از ثبات بیشترى برخوردار بوده و آرامش بیشترى در خانواده حاکم خواهد بود.1 هانت2 نیز پس از بررسى سازگارى زناشویى زوج ها اعلام کرد، مذهب و باورهاى مذهبى، با سازگارى زناشویى و سازگارى و رضامندى از زندگى ارتباط دارد و این افراد سازگارى و رضایت بیشترى از زندگى دارند.3


1. اعتقاد به خداوند

توحید و خداپرستى موجب مى شود نگرش فرد به همه هستى و زندگى انسان، هدف دار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام،4 وحدت رویه و آرامش عمل کند.5
باور به خدا، همه رفتارها و زندگى خانوادگى را به سوى کسب رضایت خداوند، سوق مى دهد6؛ زیرا فردى که خدا را ناظر و همراه خود7 مى بیند، تلاش مى کند در برخورد با اعضاى خانواده و انجام وظایف خانوادگى، رضایت او را جلب نماید.
توجه به عدالت خداوند و اینکه هیچ گونه ظلمى را روا نمى دارد8 و حق هیچ موجودى را ضایع نمى کند،9 زمینه شناختى دیگرى براى مهار رفتارى اعضاى خانواده است، به گونه اى که هرچه این حالت قویتر باشد، مشکلات فرد کمتر خواهد بود و چنین فردى به ناظر و داور بیرونى براى حل مشکلات خود نیاز نخواهد داشت.
گاهى سستى اراده، ترس، غم، اضطراب موجب مى شود اعضاى خانواده نتوانند براى حل مشکل اقدام مناسب انجام دهند. توکل اعضاى خانواده بر خدا باعث تقویت اراده آنها و کوشش براى حل مسائل زندگى و رسیدن به تعادل و سازگارى مى شود.10
در تحقیقى که درباره رابطه توکل انجام گرفت، این نتیجه حاصل شده که کسانى که بر خداوند توکل دارند، از عزت نفس بالایى برخوردار بوده و در زندگى احساس نیرومندى و کارآمدى مى کنند. اینها در مشکلات زندگى مقاوم بوده و با اراده اى قوى که در سایه اعتماد به خداوند به دست آورده اند، بر مشکلات غلبه مى کنند.11


2. اعتقاد به نبوت و امامت

راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و جانشینان ایشان است، به گونه اى که حتى استفاده صحیح از کلام خداوند نیز مبتنى بر شناخت و درک سخنان اولیاى دین) است.
دومین نقش پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام جنبه «الگودهى» آنان است؛ زیرا پیروى و همانند با انسان هایى که تعالیم دین به طور کامل در آنها تجلّى یافته در چگونگى روابط اعضاى خانواده و نوع رفتار آنان، بسیار موثر است.


3. اعتقاد به معاد

امروزه علیرغم پیشرفت هاى علمى و کاهش مشکلات زندگى، اضطرابها و نگرانى ها که بخشى از آن بر اثر احساس بى هدفى و پوچى در زندگى است، رو به فزونى است.12 در این میان اعتقاد به زندگى پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پایدارى مى کند که موجب پیوند بیشتر اعضاى خانواده مى شود؛13 از این رو، در خانواده هاى برخوردار از این باور اعضاى خانواده سال هاى طولانى خود را با حمایت عاطفى و احساس رضایت بخش از زندگى ادامه مى دهند.


اثر دوم باور به معاد، ایجاد انگیزه اى است که اعتقاد به پاداش ها و نعمت هاى اخروى در برابر انجام وظایف خانوادگى به فرد داده مى شود.
در این باره خداوند مى فرماید: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید. سینى هایى از طلا و جام هایى در برابر آنها مى گردانند و در آنجا آنچه دل ها بخواهد و چشم ها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانید، و این همان بهشتى است که به خاطر اعمالى که انجام مى دادید، وارث آن شده اید».14


اثر سوم باور به معاد، نقش آن در مقابله مناسب اعضاى خانواده با مشکلاتى نظیر فقدان عزیزان، یا مشکلات بسیار شدید اقتصادى است. برخى مشکلات جبران ناپذیر است و افراد تنها با توجه به پاداش هاى زندگى اخروى مى توانند خود را آرامش بخشند.


اثر چهارم باور به معاد، نقش مهارکننده و بازدارنده آن است. بسیارى از مشکلات خانواده ها به عدم رعایت حقوق یکدیگر، تحمیل خواسته ها و پرخاشگرى ها مربوط مى شود. باور به معاد و یادآورى عواقب تجاوز به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیتها، افراد را از رفتارهاى نامناسب بازمى دارد.

قال الصادق علیه السلام: «ملعونةٌ ملعونةٌ إمرأةٌ توثى زوجها وتغمّه، وسعید إمرأةٌ تکرم زوجها ولا توْذیه»15؛ «از رحمت خدا به دور است زنى که شوهر خود را اذیت کند و ناراحتش نماید؛ و سعادت مند است زنى که شوهر خود را اکرام کند».

و قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «من ضرب امرأة بغیر حقٍّ فأنا خصمه یوم القیامة»16؛ «کسى که همسرش را بدون دلیل بزند، در روز قیامت من دشمن او خواهم بود».

نقش اعمال عبادى مانند: نماز، دعا، روزه در تحکیم خانواده، علاوه بر دورى از تکبر و غفلت، باعث آرامش دل و صفاى درون اعضاى خانواده مى شود.

تحقیقات نیز نشانگر آن است که نیایش و ارتباط با خدا یا به صورت مستقیم در رضامندى زناشویى و استحکام خانواده دخالت داشته و یا از طریق به وجود آوردن ویژگى و صفاتى در افراد که آن ویژگى ها در ثبات زندگى سهیم هستند. به عنوان مثال جریگان17 و ناک18 بعد از بررسى تحقیقات خود بهاین نتیجه رسیده اند که انجام رفتارهاى مذهبى، مهم ترین عامل ثبات و پایدارى ازدواج است.

در حقیقت افرادى که التزام به فعالیت‌هاى مذهبى دارند، در مقایسه با دیگران، گرایش بیشترى به ازدواج پایدار دارند. بیشتر این افراد مشکلات ارتباطى، عدم توافق، عدم صداقت و مصرف مواد کمترى دارند.19

کوینگ و لارسون نیز در تحقیقات خود نتیجه مى گیرند که افراد موثن و ملتزم به دستورات دینى، کمتر دچار بى بندوبارى جنسى، همسرآزارى و الکل هستند.20

توجه به این تحقیقات بیانگر آن است که اعتقادات و باورهاى مذهبى و انجام اعمال عبادى، نقش زیادى در استحکام و ثبات خانواده دارد که شرح نحوه تأثیرگذارى آن عبارت است از:

تأثیر نماز بر استحکام خانواده

در خانه اى که تشکر و سپاسگزارى از یکدیگر وجود داشته باشد، دل سردى ها و ناپایدارى ها راه نمى یابد. وجود دل هاى پرمحبّت و با صفا کانون خانواده را گرم و روابط عاطفى را در آن مستحکم مى سازد؛ زیرا آدمى در برخورد با افراد صمیمى و مهربان، احساس آزردگى و سرخوردگى کمترى مى کند و خود را در محیطى آرام و سرشار از روابط گرم مى یابد.21

در این میان نماز، گرچه بندگى در برابر خداوند است؛ اما دل آدمى را رقّت بخشیده و به سوى محبّت به مخلوق سمت و سو داده و جمعى صمیمى را در محیط خانواده به وجود مى آورد.

در حقیقت نماز برترین جلوه هاى عشق را به نمایش مى گذارد و مى تواند عاملى اساسى در ایجاد علاقه بین زن و شوهر و سایر اعضاى خانواده باشد؛ زیرا آنان که عاشق خدایند، جلوه هاى دیگر خالق (همسر و فرزندان) را نیز دوست داشته و به آنان همچون نشانه هاى خالق مى نگرند. به همین دلیل است که وقتى به شکرگزارى معبود خود می پردازند، نمى توانند نسبت به مخلوق خدا شاکر نباشند؛ زیرا حضرت امام رضا علیه السلام در روایتى مى فرمایند: «هر کسى از فردى که به او خوبى کرده تشکر نکند، شکر خداى عزّوجل را به جاى نیاورده است».22

از سوى دیگر نماز عاملى مهم براى دست یابى به آرامش روانى است؛ بنابراین اگر همه اعضاى خانواده و به ویژه زن و شوهر نمازگزار باشند، آرامش روانى را براى خانواده به ارمغان آورده و در پناه آن با موفقیت و رضایت کامل زندگى مى کنند؛ زیرا احساس گناه، اضطراب و افسردگى در آنان کاهش پیدا نموده و در پى آن اعتماد به نفس و امید به آینده در چنین خانوادهاى افزایش مى یابد.
 

تأثیر دعا بر استحکام خانواده
التزام افراد خانواده به ویژه همسران به دعا، علاوه بر جنبه هاى معنوى خود در آرامش و استحکام خانواده نیز نقش زیادى دارد، به گونه اى که تحقیقات پژوهشگران، اثربخشى استفاده از دعا را در درمان افسردگى، مشکلات زناشویى و... سودمند گزارش نموده‌اند.

میلر23 بر این باور است که دعا به فرد کمک مى کند تا از موقعیت هاى دشوارزندگى به آسانى بگذرد. مالتبى24 نیز مطرح مى کند که دعا با بهداشت روانىافراد ارتباط زیادى داشته و عامل مهمى25 در استحکام و بنیاد خانواده ایجاد مى نماید. به همین دلیل است که در روایات معصومین علیهم السلامبه دعا و مناجات در مراحل مختلف شکل گیرى خانواده از جمله انتخاب همسر شایسته، شب زفاف و عروسى و اشاره شده است.

تأثیر روزه دارى در استحکام خانواده
خانواده اى که از سلامت روان و مهارگرى خوبى برخوردار باشند در زندگى خود آرامش و موفقیت بیشترى خواهند داشت.

در پژوهشى که درباره تأثیر روزه بر سلامت روانى انجام شد مشاهده شد که تفاوت معنادارى بین افرادى که التزام به روزه دارى داشته اند با افرادى که التزام نداشته اند، وجود دارد و سلامت روانى افراد روزه دار بیشتر از دیگران بوده است. همچنین سلامت روانى افراد قبل از ماه رمضان در مقایسه با بعد از ماه رمضان، متفاوت بوده و بعد از ماه رمضان از سلامت روانى بهترى برخوردار بوده اند.26

از فایده هاى بزرگ روزه، تربیت روح، تقویت اراده و تعدیل غرایز انسانى است؛ زیرا روزه دار با وجود گرسنگى، تشنگى و خوددارى از لذّت هاى دیگرى که باید از آن چشم بپوشد، روح و اراده خویشتن را تقویت مى کند. همچنین روزه واقعى زمینه ارتکاب گناهان مربوط به چشم، گوش، دست و پا را از بین مى برد؛ زیرا روزه دار مى داند که نباید چشم به حرام باز کند و نباید حرامى بشنود. امام صادق علیه السلامدر این باره مى فرماید: «بدانید که روزه، تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست...؛ پس هنگامى که روزه هستید، زبان خود را از دروغ حفظ کنید، چشم هاى خود را از حرام بپوشانید؛ با یکدیگر دعوا نکنید، به همدیگر حسد نورزید، غیبت یکدیگر را نکنید، با هم بحث و جدل ننمایید، دروغ نگویید، با یکدیگر مخالفت نکنید، بر هم خشم نگیرید، به یکدیگر ناسزا نگویید، همدیگر را آزار و اذیت نکنید، به دیگران ستم ننمایید، یکدیگر را به ستوه نیاورید و از یاد خدا و نماز غافل نشوید».27

رعایت توصیه ها و آموزه‌هاى این حدیث شریف در خانواده و در برخورد با همسر، کانون خانواده را سرشار از انس و الفت نموده، زن و شوهر را به هم نزدیک ساخته و دل هاى آنان را به همدیگر پیوند مى دهد که این مسئله خود به خود استحکام بنیان خانواده را چند برابر مى سازد.
 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مجتبى حیدرى، دیندارى و رضامندى خانوادگى، ص192و202.

2. Hunt.
3. همان، ص34.
4. بقره 2، آیه 156.
5. فتح 48، آیه 4.
6. انعام 6، آیه 162.
7. حدید 57، آیه 4.
8. نساء، آیه 40؛ یونس، آیه 44؛ توبه، آیه 70 و آیات بسیار دیگر.
9. کهف 18، آیه 30.
10. دیمائتو، روان شناسى سلامت، ج2، ص757.
11. همان، ص225.
12. کارل گوستاو یونگ، روان شناسى و دین، صص 174و 85،13،12.
13. واکر هاپ، «دین به زندگى معنا مى بخشد»، ترجمه اعظم پویا، مجله نقد و نظر، سال هشتم، ش1و2، ص 141.
14. زخرف 43، آیه 70ـ72.
15. بحارالانوار، ج100، ص253.
16. دیلمى، ارشاد القلوب، ج1، ص175.
17. Jerrigan.
18. Nack.
19. دیوید فونتانا، روان شناسى دین و معنویت، ص356.
20. همان، ص343.
21. جمعى از نویسندگان، خانواده و نماز، ص 50و 51.
22. مجلسى، بحارالانوار، ج 68، ص 44.
23. Miller.
24. Maltby.
25. رضا شجاعیان و همکاران، ارتباط دعا با سلامت روانى...، مجله اندیشه و رفتار، شماره 30، ص34.
26. نقش دین در بهداشت روانى، ج1، ص249ـ251.
27. مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 292.

 

منبع: همسردارى، على احمد پناهى؛ قم: نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف، 1390.

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک

راهکارهای تقویت معنویت در خانواده


راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک

پرسش :

راهکارهای کسب معنویت در زندگى مشترک چیست؟


شرح پرسش :

چگونه مى‌توانم با همسر خود زندگى معنوى و الهى داشته باشم تا زندگى زناشویى ما مورد رضایت پرودگار باشد؟

پاسخ :


معنویت، نوعى ارتباط با خداوند متعال، از راه ایمان به خدا، عواطف و انگیزه هاى الهى و نیز یارى جویى از امدادهاى الهى بر اثر قرب به پروردگار است که آثار عملى آن در جهت بخشى به زندگى و در قالب اخلاق فردى و اجتماعى بروز و ظهور مى یابد.

منظور از کسب معنویت در زندگى مشترک نیز اقدام هر یک از زن و شوهر در مسیر توجه به خدا است که در پرتو اطاعت زن و شوهر از دستورهاى الهى و در سایه دین دارى آنها به دست مى آید.

در پژوهشى این نتیجه به دست آمد که هر مقدار نگرش دینى افراد قوى تر باشد، رضایت از زندگى آنان افزایش مى یابد و هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محکم تر باشد، زندگى زناشویى از ثبات بیشترى برخوردار بوده و آرامش بیشترى در خانواده حاکم خواهد بود.1 هانت2 نیز پس از بررسى سازگارى زناشویى زوج ها اعلام کرد، مذهب و باورهاى مذهبى، با سازگارى زناشویى و سازگارى و رضامندى از زندگى ارتباط دارد و این افراد سازگارى و رضایت بیشترى از زندگى دارند.3



1. اعتقاد به خداوند

توحید و خداپرستى موجب مى شود نگرش فرد به همه هستى و زندگى انسان، هدف دار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام،4 وحدت رویه و آرامش عمل کند.5

باور به خدا، همه رفتارها و زندگى خانوادگى را به سوى کسب رضایت خداوند، سوق مى دهد6؛ زیرا فردى که خدا را ناظر و همراه خود7 مى بیند، تلاش مى کند در برخورد با اعضاى خانواده و انجام وظایف خانوادگى، رضایت او را جلب نماید.

توجه به عدالت خداوند و اینکه هیچ گونه ظلمى را روا نمى دارد8 و حق هیچ موجودى را ضایع نمى کند،9 زمینه شناختى دیگرى براى مهار رفتارى اعضاى خانواده است، به گونه اى که هرچه این حالت قویتر باشد، مشکلات فرد کمتر خواهد بود و چنین فردى به ناظر و داور بیرونى براى حل مشکلات خود نیاز نخواهد داشت.

گاهى سستى اراده، ترس، غم، اضطراب موجب مى شود اعضاى خانواده نتوانند براى حل مشکل اقدام مناسب انجام دهند. توکل اعضاى خانواده بر خدا باعث تقویت اراده آنها و کوشش براى حل مسائل زندگى و رسیدن به تعادل و سازگارى مى شود.10

در تحقیقى که درباره رابطه توکل انجام گرفت، این نتیجه حاصل شده که کسانى که بر خداوند توکل دارند، از عزت نفس بالایى برخوردار بوده و در زندگى احساس نیرومندى و کارآمدى مى کنند. اینها در مشکلات زندگى مقاوم بوده و با اراده اى قوى که در سایه اعتماد به خداوند به دست آورده اند، بر مشکلات غلبه مى کنند.11



2. اعتقاد به نبوت و امامت

راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و جانشینان ایشان است، به گونه اى که حتى استفاده صحیح از کلام خداوند نیز مبتنى بر شناخت و درک سخنان اولیاى دین) است.

دومین نقش پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام جنبه «الگودهى» آنان است؛ زیرا پیروى و همانند با انسان هایى که تعالیم دین به طور کامل در آنها تجلّى یافته در چگونگى روابط اعضاى خانواده و نوع رفتار آنان، بسیار موثر است.



3. اعتقاد به معاد

امروزه علیرغم پیشرفت هاى علمى و کاهش مشکلات زندگى، اضطرابها و نگرانى ها که بخشى از آن بر اثر احساس بى هدفى و پوچى در زندگى است، رو به فزونى است.12 در این میان اعتقاد به زندگى پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پایدارى مى کند که موجب پیوند بیشتر اعضاى خانواده مى شود؛13 از این رو، در خانواده هاى برخوردار از این باور اعضاى خانواده سال هاى طولانى خود را با حمایت عاطفى و احساس رضایت بخش از زندگى ادامه مى دهند.



اثر دوم باور به معاد، ایجاد انگیزه اى است که اعتقاد به پاداش ها و نعمت هاى اخروى در برابر انجام وظایف خانوادگى به فرد داده مى شود.

در این باره خداوند مى فرماید: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید. سینى هایى از طلا و جام هایى در برابر آنها مى گردانند و در آنجا آنچه دل ها بخواهد و چشم ها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانید، و این همان بهشتى است که به خاطر اعمالى که انجام مى دادید، وارث آن شده اید».14



اثر سوم باور به معاد، نقش آن در مقابله مناسب اعضاى خانواده با مشکلاتى نظیر فقدان عزیزان، یا مشکلات بسیار شدید اقتصادى است. برخى مشکلات جبران ناپذیر است و افراد تنها با توجه به پاداش هاى زندگى اخروى مى توانند خود را آرامش بخشند.



اثر چهارم باور به معاد، نقش مهارکننده و بازدارنده آن است. بسیارى از مشکلات خانواده ها به عدم رعایت حقوق یکدیگر، تحمیل خواسته ها و پرخاشگرى ها مربوط مى شود. باور به معاد و یادآورى عواقب تجاوز به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیتها، افراد را از رفتارهاى نامناسب بازمى دارد.


قال الصادق علیه السلام: «ملعونةٌ ملعونةٌ إمرأةٌ توثى زوجها وتغمّه، وسعید إمرأةٌ تکرم زوجها ولا توْذیه»15؛ «از رحمت خدا به دور است زنى که شوهر خود را اذیت کند و ناراحتش نماید؛ و سعادت مند است زنى که شوهر خود را اکرام کند».


و قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «من ضرب امرأة بغیر حقٍّ فأنا خصمه یوم القیامة»16؛ «کسى که همسرش را بدون دلیل بزند، در روز قیامت من دشمن او خواهم بود».


نقش اعمال عبادى مانند: نماز، دعا، روزه در تحکیم خانواده، علاوه بر دورى از تکبر و غفلت، باعث آرامش دل و صفاى درون اعضاى خانواده مى شود.


تحقیقات نیز نشانگر آن است که نیایش و ارتباط با خدا یا به صورت مستقیم در رضامندى زناشویى و استحکام خانواده دخالت داشته و یا از طریق به وجود آوردن ویژگى و صفاتى در افراد که آن ویژگى ها در ثبات زندگى سهیم هستند. به عنوان مثال جریگان17 و ناک18 بعد از بررسى تحقیقات خود بهاین نتیجه رسیده اند که انجام رفتارهاى مذهبى، مهم ترین عامل ثبات و پایدارى ازدواج است.


در حقیقت افرادى که التزام به فعالیت‌هاى مذهبى دارند، در مقایسه با دیگران، گرایش بیشترى به ازدواج پایدار دارند. بیشتر این افراد مشکلات ارتباطى، عدم توافق، عدم صداقت و مصرف مواد کمترى دارند.19


کوینگ و لارسون نیز در تحقیقات خود نتیجه مى گیرند که افراد موثن و ملتزم به دستورات دینى، کمتر دچار بى بندوبارى جنسى، همسرآزارى و الکل هستند.20


توجه به این تحقیقات بیانگر آن است که اعتقادات و باورهاى مذهبى و انجام اعمال عبادى، نقش زیادى در استحکام و ثبات خانواده دارد که شرح نحوه تأثیرگذارى آن عبارت است از:


تأثیر نماز بر استحکام خانواده


در خانه اى که تشکر و سپاسگزارى از یکدیگر وجود داشته باشد، دل سردى ها و ناپایدارى ها راه نمى یابد. وجود دل هاى پرمحبّت و با صفا کانون خانواده را گرم و روابط عاطفى را در آن مستحکم مى سازد؛ زیرا آدمى در برخورد با افراد صمیمى و مهربان، احساس آزردگى و سرخوردگى کمترى مى کند و خود را در محیطى آرام و سرشار از روابط گرم مى یابد.21


در این میان نماز، گرچه بندگى در برابر خداوند است؛ اما دل آدمى را رقّت بخشیده و به سوى محبّت به مخلوق سمت و سو داده و جمعى صمیمى را در محیط خانواده به وجود مى آورد.


در حقیقت نماز برترین جلوه هاى عشق را به نمایش مى گذارد و مى تواند عاملى اساسى در ایجاد علاقه بین زن و شوهر و سایر اعضاى خانواده باشد؛ زیرا آنان که عاشق خدایند، جلوه هاى دیگر خالق (همسر و فرزندان) را نیز دوست داشته و به آنان همچون نشانه هاى خالق مى نگرند. به همین دلیل است که وقتى به شکرگزارى معبود خود می پردازند، نمى توانند نسبت به مخلوق خدا شاکر نباشند؛ زیرا حضرت امام رضا علیه السلام در روایتى مى فرمایند: «هر کسى از فردى که به او خوبى کرده تشکر نکند، شکر خداى عزّوجل را به جاى نیاورده است».22


از سوى دیگر نماز عاملى مهم براى دست یابى به آرامش روانى است؛ بنابراین اگر همه اعضاى خانواده و به ویژه زن و شوهر نمازگزار باشند، آرامش روانى را براى خانواده به ارمغان آورده و در پناه آن با موفقیت و رضایت کامل زندگى مى کنند؛ زیرا احساس گناه، اضطراب و افسردگى در آنان کاهش پیدا نموده و در پى آن اعتماد به نفس و امید به آینده در چنین خانوادهاى افزایش مى یابد.

 


تأثیر دعا بر استحکام خانواده

التزام افراد خانواده به ویژه همسران به دعا، علاوه بر جنبه هاى معنوى خود در آرامش و استحکام خانواده نیز نقش زیادى دارد، به گونه اى که تحقیقات پژوهشگران، اثربخشى استفاده از دعا را در درمان افسردگى، مشکلات زناشویى و... سودمند گزارش نموده‌اند.


میلر23 بر این باور است که دعا به فرد کمک مى کند تا از موقعیت هاى دشوارزندگى به آسانى بگذرد. مالتبى24 نیز مطرح مى کند که دعا با بهداشت روانىافراد ارتباط زیادى داشته و عامل مهمى25 در استحکام و بنیاد خانواده ایجاد مى نماید. به همین دلیل است که در روایات معصومین علیهم السلامبه دعا و مناجات در مراحل مختلف شکل گیرى خانواده از جمله انتخاب همسر شایسته، شب زفاف و عروسى و اشاره شده است.


تأثیر روزه دارى در استحکام خانواده

خانواده اى که از سلامت روان و مهارگرى خوبى برخوردار باشند در زندگى خود آرامش و موفقیت بیشترى خواهند داشت.


در پژوهشى که درباره تأثیر روزه بر سلامت روانى انجام شد مشاهده شد که تفاوت معنادارى بین افرادى که التزام به روزه دارى داشته اند با افرادى که التزام نداشته اند، وجود دارد و سلامت روانى افراد روزه دار بیشتر از دیگران بوده است. همچنین سلامت روانى افراد قبل از ماه رمضان در مقایسه با بعد از ماه رمضان، متفاوت بوده و بعد از ماه رمضان از سلامت روانى بهترى برخوردار بوده اند.26


از فایده هاى بزرگ روزه، تربیت روح، تقویت اراده و تعدیل غرایز انسانى است؛ زیرا روزه دار با وجود گرسنگى، تشنگى و خوددارى از لذّت هاى دیگرى که باید از آن چشم بپوشد، روح و اراده خویشتن را تقویت مى کند. همچنین روزه واقعى زمینه ارتکاب گناهان مربوط به چشم، گوش، دست و پا را از بین مى برد؛ زیرا روزه دار مى داند که نباید چشم به حرام باز کند و نباید حرامى بشنود. امام صادق علیه السلامدر این باره مى فرماید: «بدانید که روزه، تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست...؛ پس هنگامى که روزه هستید، زبان خود را از دروغ حفظ کنید، چشم هاى خود را از حرام بپوشانید؛ با یکدیگر دعوا نکنید، به همدیگر حسد نورزید، غیبت یکدیگر را نکنید، با هم بحث و جدل ننمایید، دروغ نگویید، با یکدیگر مخالفت نکنید، بر هم خشم نگیرید، به یکدیگر ناسزا نگویید، همدیگر را آزار و اذیت نکنید، به دیگران ستم ننمایید، یکدیگر را به ستوه نیاورید و از یاد خدا و نماز غافل نشوید».27


رعایت توصیه ها و آموزه‌هاى این حدیث شریف در خانواده و در برخورد با همسر، کانون خانواده را سرشار از انس و الفت نموده، زن و شوهر را به هم نزدیک ساخته و دل هاى آنان را به همدیگر پیوند مى دهد که این مسئله خود به خود استحکام بنیان خانواده را چند برابر مى سازد.

 


 


پی‌نوشت‌ها:


1. مجتبى حیدرى، دیندارى و رضامندى خانوادگى، ص192و202.


2. Hunt.

3. همان، ص34.

4. بقره 2، آیه 156.

5. فتح 48، آیه 4.

6. انعام 6، آیه 162.

7. حدید 57، آیه 4.

8. نساء، آیه 40؛ یونس، آیه 44؛ توبه، آیه 70 و آیات بسیار دیگر.

9. کهف 18، آیه 30.

10. دیمائتو، روان شناسى سلامت، ج2، ص757.

11. همان، ص225.

12. کارل گوستاو یونگ، روان شناسى و دین، صص 174و 85،13،12.

13. واکر هاپ، «دین به زندگى معنا مى بخشد»، ترجمه اعظم پویا، مجله نقد و نظر، سال هشتم، ش1و2، ص 141.

14. زخرف 43، آیه 70ـ72.

15. بحارالانوار، ج100، ص253.

16. دیلمى، ارشاد القلوب، ج1، ص175.

17. Jerrigan.

18. Nack.

19. دیوید فونتانا، روان شناسى دین و معنویت، ص356.

20. همان، ص343.

21. جمعى از نویسندگان، خانواده و نماز، ص 50و 51.

22. مجلسى، بحارالانوار، ج 68، ص 44.

23. Miller.

24. Maltby.

25. رضا شجاعیان و همکاران، ارتباط دعا با سلامت روانى...، مجله اندیشه و رفتار، شماره 30، ص34.

26. نقش دین در بهداشت روانى، ج1، ص249ـ251.

27. مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 292.


 


منبع: همسردارى، على احمد پناهى؛ قم: نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف، 1390.