ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عشق خوناشام پست ششم فصل پنجم بخش دوم ,, اونا کین نت؟,, ,,اون ها همون گروه هشت نفری هستن که بهت گفتم البته یکیشون نیست اون دختر که موهای بلند و سرخ داره اسمش اوریناست ,, اسمش هم مانند چهره اش اسطوره ای بود چشم های سیاه و تاریکش کوچک بود و اندامی باریک و کشیده داشت بینیش بیش از حد به سمت بالا قوس داشت که چیزی از زیباییش کم نمیکرد لب های باریکی داشت و رژ لب سرخی روی آن کشیده بود با یک نگاه کلی متوجه شدم همه شان چشم هایی سیاه و تاریک داشتند عجیب بود با کمی تخفیف میتوانستم بگویم همشان از یک خانواده هستند شباهت های شاخصی داشتند رنگ چشم هایشان پوست رنگ پریده و گچ مانندشان و زیبایی و غروری که در چهره همشان بود ,, اون دختر که کنار جرالد نشسته دوست دخترش لیندیه اونا همیشه با همن انگار قراره ازدواج کنن,, دختری بسیار باریک اندام بود و قدش نسبت به اورینا بلند تر بود سنش نسبت به جرالد بیشتر نشان میداد موهای سیاه و بلندش که یک طرف شانه اش رها شده بود به رنگ چشمانش میامد دستش را روی بازوی جرالد گذاشته بود و قسمتی از پوستش را نوازش میکرد و روی یک طرف پای جرالد نشسته بود ، کلمات زیبا و لوند برازنده اش بود! ,,اون پسر که داره موهای اورینا رو نوازش میکنه دیمیتریه اون دوست پسر اوریناست و با هر کسی غیر از گروهش خیلی بداخلاقه,, دیمیتری قدش نسبت به بقیه بلند تر بود و چانه مربعی شکلی داشت و بینیش هم انگار شبیه یک مربع کوچک بود و به زیبا ییش افزوده بود موهایش فر بود و تا زیر شانه اش میرسید و آن ها را بالای سرش جمع کرده بود برای هیکل های پسر ها فقط کلمه عظیم الجثه به ذهنم میرسید شبیه ستاره های فیلم های اکشن بودند هیکلی بزرگ سینه های درشت و شکمی که زیر تیشرتشان شش تکه بنظر می رسید بازوها یشان طوری بود که وسوسه ام میکرد تا لمسشان کنم تا ببینم همانطور که به نظر می آید مثل سنگ محکم هستند یا نه ! جدا از همه اینها اینکه در این هوا تیشرت به تن داشتند برایم عجیب بود بقیه پسر ها بلوز بافت پوشیده بودند حتی خود من هم فقط کافشن و کلاهم را در اورده بودم با اینکه هیچ وقت در هیچ هوایی احساس سرما نمی کردم ,,اون دو تا پسری که کنار هم نشستن برادرن جورج و جاکوب ،اونی که دلم میخواد باهاش بخوابم جاکوبه کاش بهم توجه میکرد ,, با حسرت آه کشید هر دو پسر موهایشان را کوتاهه کوتاه کرده بودند ابرو هایشان پر بود و حالت قشنگی داشت زیبا بودند مثل بقیه ,, اونی که به تو نگاه میکنه اسمش لورنزوئه اصلیتش ایتالیاییه محبوب خیلی از دختر هاست,, به دختر های اطرافش نگاه کردم با حسرت نگاهش می کردند و مدام با لوندی دستشان را لای موهایشان می کشیدند ولی لورنزو توجهی نمیکرد ،نگاهش کردم از آن فاصله میفهمیدم به چشم هایم نگاه می کند دیگر حرف های نت را نمیشنیدم اخم کرده بود چشم هایش مدل چشم گربه بود درشت ولی سیاه ! بینیش خوش تراش بود و حاضر بودم قسم بخورم که پره های بینیش باز و بسته میشد انگار داشت بو میکشید هنوز هم نگاهم میکرد سعی میکردم نگاهم را از او بگیرم ولی نمیتوانستم درون چشم هایش چیزی داشت چیزی ترسناک! اوه خدای من آن ها با هم حرف میزدند ولی لبهایشان تکان هم نمیخورد ولی مطمئن بودم صدایشان را میشنوم حرف هایشان واضح نبود چشمانم را بستم تا با دقت بیشتری بشنوم ,,یا مسیح,, ,,من نتونستم لورنزو خیلی راحت تو چشماش نگاه کردم و چیزی نشد ,, ,, مطمئنی انسانه؟,, ,,مگه بوی خونشو حس نمی کنی از همینجا هم می تونی رگ های آبی روی پوستش و ببینی بوی خیلی خوبیم میده,, ,,دیشب رفتم کلبه ،این دختر،کلبه رو اجاره کرده اونجادیدمش دستش و زخم کرده بود نتونستم مقاومت کنم نزدیک بود بهش حمله کنم بوش خیلی قویه,, ,, آره اون خیلی عجیبه بوی عجیبی هم میده,,