-سلام سلام من اومدم....میثم-علیک سلام می زاشتی 1 ساعت قبل از پروازت میومدی-نیست شما هم خوش به حالتون نشدمامان-بیا عزیزم بشین خسته ای(جــــاااان با منه؟؟؟!!یادم نمیاد تا حالا باهام اینجوری حرف بزنه،مگر در موارد ویژه)بابا-خوب چه خبرا خوش گذشت؟-جا شما خالی،شما چه خبر؟بابا-سلامتی،می گذره،راستی زنگ بزنم پرهام فردا بیاد با هم برین واسه آزمایشو این چیزا،قرار محضرم شد 1هفته دیگه.-افتادین تو زحمت،دستت درد نکنه بابا.راستی دایی باز که خودت تنها اومدی پس زنت کو؟میثم-کوه تو بیابونِ،با دوستاش مثلِ تو مجردی رفتن سفر.-اِ به سلامتی حالا کجا رفتن؟میثم-کیش 3روز دیگه میان-داری حسابی حال می کنیا،چشمشو دور دیدی آره و اینا دیگه؟میثم-نه بابا انقدر کار سرمون ریخته که فرصت هیچ کاریم نداریم-آخی نازی،تلف نشی یه وقتمامان-پاشین بیاین ناهار حاضرِ +خوشبختانه اخلاقه خانوادم به حالت اولش برگشته بود،نه من حرفی از قبل زدم نه اوناعصرهم عمو های گلم همراه با خانواده تشریف آوردن خونمون کلا ساختمون رو هوا بود ،هر کی مارو ببینه فکر می کنه 50 ساله هم دیگرو ندیدیماز بس همه با هم حرف میزدیم،کل کل می کردیم،شوخی،تو سرو کله هم زدن،خلاصه داستان داشتیم برا خودمونخانواده به این می گن،بی شیله پیله وخودمونی..ای خدا من این پرهامو کجای دلم بزارم؟باید سریع تر کاتِش کنم مادر فولاد زره هم از پس این بر نمیاد،جونه سالم به در ببرم خیلیه...۸/۳۰ صبح پرهام اومد دنبالم،من با یه تیپ کاملا ساده ولی شیک اومدم بیرون(دیگه اینجا نمی شد تیپ گل منگلی بزنم،جلو مردم آبرو دارما)پرهامم با تعجب فراوان یه تیپ اسپرت دختر کش اومده بود،خبری هم از عینک ته استکانیش نبود جفتمون عینک آفتابی زده بودیم قدِ قابلمه،با خودم گفتم این واقعا چطور جلوشو می بینهبا اون وضع عینکی که این داشت.....خدا بهم رحم کنهپرهام-سلام خانم ستاره ی سهیل شدین،مسافرت تنها تنها؟(درد)-سلام نه بابا این چه حرفیه،آخر مجرد بازیه دیگه...+با یه لحنه خاصی نگام کرد...پرهام-خوب حالا خوش گذشت؟-خیلی عالی بود.همش در حال گردشو تفریح بودیم،دیگه وقت سر خاروندنم نداشتیم.+یه کم اخماش رفت تو هم اما سریع لبخند زدوپرهام-خوب به سلامتی ایشالا...همیشه به سفر -سلامت باشی+دیگه حرف خاصی بینمون ردو بدل نشد،رفتیم آزمایشگاه تقریبا شلوغ بود کلاسشو که پیچوندیم،نشسته بودیم تا نوبتمون شهجالب اینجا بود نه من عینکمو برداشتم نه پرهامیکی از پرسنل های اونجا یه دختر مو بلُند خفن آرایشی که آدم با دیدنش یاد کیک تولد میوفته(دختررو کیک اسفنجی فرض کنین آرایش صورتشم خامه ی تولد)خیلی سعی می کرد به پرهام نخ بده اونم جلو من،برا من که اصلا مهم نبود ولی اون دیگه خیلی تابلو شورشو در آورده بود،عینکمو زدم بالاو زل زدم تو صورت دختره...-ازش خوشت میاد،قابل نداره بردار ببر،این سریو مهمونه ما باش+چندتایی که نزدیک ما بودن داشتن دختررو نگاه می کردن دخیه هم به طور کل از اونجا جیم زدو تا رفتن ما پیداش نشد ولی تا اون رفت این سری یه سیریشه دیگه تو نخ من بود،داشت با چشاش درسته قورتم می دادبعضیا واقعا خیلی تابلوان،پسره همش با دستش علامت تل در میاورد و می گفت تل بدم؟کلا رو مخم بود پرهامم که تو باغ نبود(میگم این یوله می گین نه)خدارو شکر یکی پسررو صدا کرد رفتما هم عین این اسگلا نشسته بودیمو مگس می پروندیم،چند دقیقه ای گذشت خوابم گرفته بود پرهام-من برم بیرون الان بر می گردم-باشه برو ولی زود بیا الان نوبتمون میشه هاپرهام-زود اومدم+3مین بعدم پرهام اومدو نوبتمون شدو....وقتی که داشتیم می رفتیم بیرون همون پسررو دیدم که هی چراغ می داد یه یخ گذاشته بود رو گونش تابلو بود کتک خورده کبودیه زیر چشمش داد می زد حقشه لابود باز هیز بازی در آورده حالشو گرفتنبا پرهام رفتیم یه صبحونه ی تپل زدیمو،منو رسوند خونه،لباسامو عوض کردمو بازم آماده شدم برم بیرون-مامان دارم میرم از دوستام خداحافظی کنم،دیگه که فرصت نمیشهمامان-پس ناهار زود بیا -نه ناهار نمیام 8خونم بعدشم دیگه در خدمت شماممامان-حالا این چند روزم که پیش مایی می خوای بری وردله دوستات؟-عزیزمی،سعی می کنم زودتر بیام باشه؟مامان-برو گمشو خوبی بهت نیومده-اِ باز کاناله اخلاقتو عوض کردی؟+دمپاییشو درآوردو پرت کرد سمتم،منم اصلا حواسم نبود با یک حرکت برگشتم و با پشت پا ضربه زدم به دمپایی که رو هوا بوداز شانسه من دمپایی محکم خورد به یکی از گلدونایی که مامانم خیلی دوستش داشتمامانم با تعجب نگام می کرد،دیدم اوضاع خیلی خیته سرمو خاروندمو....-اِاِهی می گم نشینم این فیلمای اکشنو ببینما نگا...مامانم با جیغ:فقط برو بیرون+2 پا داشتم 4تا دیگم قرض کردمرفتم تک تک باشگاهایی که توش کار می کردم با همه ی مربیامو دوستام خداحافظی کردم ودر آخر رفتم خونه ی یکی از مربیام که اصل کاری بود.....خانوم ساجدی مربی کنگ فوهمیشه می گفت بهترین شاگردش در طول مربیگریش من بودم،به خاطر همین پیشنهاد داد اگر علاقه دارم داداشش بهم هنر های رزمی مویتا رو آموزش بده منم از خدا خواسته ...اما چون داداشش به هر کسی آموزش نمی داد بعد از کلی اسرارو خواهش منو خواهرش قبول کرد بشه مربی خصوصیمروزایی که من با آقای ساجدی کلاس داشتم دسته کمی از جنازه نداشتم....چون خانم ساجدی میدونست برای خداحافظی دارم میام به داداششم گفته بودو اونم اونجا بود-دیگه دارم میرم شما هم از دستم راحت میشینزیبا(ساجدی)_نه عزیزم این چه حرفیه،اتفاقا دلمونم برات تنگ میشه-شما لطف دارین دل به دل راه دارهنکته (من به آقای ساجدی می گم عمو)عمو-حالا کجا می خوای بری؟-لاس و گاسعمو-اِشهر پول دارا؟معلومه شوهرت مایهداره-می گن خر پوله(سریع خودمو جمع کردم)یعنی وضعشون خوبهعمو-یه خبر خوب دارم برات،استاد من 5 سالی میشه که اونجا زندگی می کنه،اگه دوست داری این ورزشو به صورت فوق حرفه ای کار کنی می تونم بهش معرفیت کنم-جدی می گی عمو اگه این کارو کنی که عالی میشه عمو-البته اون مثل من بهت راحت نمی گیره ها تو هنوزم باید قدرت بدنیتو ببری بالا-من هر موقع از پیشه شما می رفتم خونه بیهوش میشدم تازه می گین سخت نمی گرفتین؟عمو-من به آدمای مبتدی آموزش نمی دم چون دیدم استعداد داری باهات کار کردم ولی هنوزم کار داری-هنوز پام نرسیده لاس وگاس میرم پیشش نمی خوام عقب بیوفتمزیبا-تو اگر تو مسابقات شرکت می کردی100%اول می شدی نمی دونم چرا تو هیچ مسابقه ای شرکت نکردی(تو دلم گفتم همینم مونده بابامینا بفهمن دخترشون دور از چشمشون یه پا فاطی کماندو شده)-قسمت نبود دیگه،خدارو چه دیدین شاید یه روزی شرکت کردمزیبا-در هر صورت امیدوارم موفق باشیعمو1 کاغذ داد دستم عمو-این آدرسو شماره تلِ استاد جمِ،خودمم بهش زنگ می زنم سفارش می کنم -لطف می کنین،من الان هرچی که هستم مدیونه زحمتای شمام زیبا-تلاش خودتم بوده+1ساعتم اونجا بودم،6از ترسه مامانم رفتم خونه کسی نبود،مامان 1 برگه به در اتاقم زده بودمامان-هو بهار اربابت صحبت می کنه،مهناز حالش بد شده،کسی هم خونشون نیست،غذاتو گرم کن بخور،باباتم دیر میاد،ورپریده خونه رو بهم نریزیا تازه تمیز کردم،فردا برمی گردم مواظب خودت باش.قربونم بری.جیگرت مریم.+مارو باش به خاطر کی زود اومدیم خونهلباسام رو عوض کردم و یه دوش نیم ساعتم گرفتم،چون کسی خونه نبود یه تاپ نیم تنه ی قرمز جذب با 1دامن لی کوتاه که کلا 1وجبو نیم قدش بود پوشیدمیکمم آرایش کردم،موهامم همین طور خیس دورم ریختم(عجب جیگری شدم)برای خودم چیپسو ماست آوردم ونشستم پای تی وی نیم ساعت بعد صدای اف اف بلند شد،پاشدم ببینم کیه که دستم خورد به ظرف ماست و ریخت زمین یعنی اگه مامانم اینجا بود باید اشهدمو می گفتمنمی دوستم اول خراب کاریمو جمع کنم یا ببینم کی پشت درِبدونه اینکه نگاه کنم ببینم کیه درو زدم و سریع رفتم تو آشپزخونه،دستمال برداشتم واومدم خراب کاریمو جمع کنم.حسابی فرشو میزو برق انداختم،بلند شدم برم ببینم کیه در اتاقو باز کردمو سرمو بردم بیرون،خبری نبود در حیاط عین گاراژ باز بود،لابد این بچه های کوچه باز کرم ریختن،زنگ زدن در رفتن،آخه دفعه ی اولشون نیستدیدم لباسم ضایس اینجوری نمیشه برم تو حیاط،ولی حال از پله بالا اومدن هم ندارمولِلِش می دوئم درو می بندم میام دیگهدورو برمو نگاه کردم،از همسایه ها خبری نبود،با دو خودمو رسوندم به در حیاطودرو بستمعجب بادی میومدبیخود نیست در تا ته بازِ،برگشتم برم خونه که....دیدم در ورودی به خاطر باد داره بسته میشه،یه جیغ بنفش کشیدم.....-نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــهدویدم تا نزارم بسته شه(آخه دسته درمون از اونایی که از داخل باز میشه،سمت بیرونم با کلید،منم که کلید نداشتم)به فاصله ی 1قدمیم در محکم بسته شد،ای داد حالا چه غلطی کنماونم تو این باد،با این موهای خیسو لباس لختییکی کوبیدم به درو یکی کوبیدم پیشونیم.با صدای بلند عین این دیوونه ها،با خودم دعوا می کردم...-آخه دختر تو عقل نداری؟این چه وضعیه؟ببین تو چه دردسری افتادی،دلت خنک شد؟؟راحت شدی؟حالا بتمرگ از سرما یخ بزن که بمیری،من نمیدونم چرا این مامان رفته بیرونمگه ما پرستار مردمیم؟به ما چه کی حالش بده؟+رومو برگردوندم سمته حیاط که پرهامو تو 1 قدمیم دیدم،1جیغ خفن کشیدم(فکر کن تنهایی یهو یکی جلوت سبز شه)دستشو گذاشت رو دهنم....پرهام-هیس آروم منم،ببخشید داشتم اون ور حیاط باتلفن صحبت می کردم،جیغ زدی گفتی نه برگشتم دیدمت.+دستشو از رو دهنم برداشت-زهــــــرِ...اِخوب چرا خبر ندادی میای؟منو که سکته دادیپرهام-آخه درو زدی گفتم شاید منو دیدی-کجا دیدمت فکر کردم مامانه+وای این جیگر شوهر منه بدونِ عینک خیلی نازِها،نه به هم می خوریمتیپشم دوست دارم،عطرشم خوبه،تیپ منم خوبه،بچمون چه شوداون خوش تیپ منم که خوش تیپ،یهو سرمو انداختم پایین ونگاه به لباسام کردم،پرهامم متوجه لباسام شدجوری نگام می کرد انگار لخت مادر زاد جلوش وایسادمدستمو گرفتم جلوم نمی دونستم پایینو بپوشونم یا بالارو...-روتو کن اون ور+اما حواسش نبود،چند بار صداش کردم جواب نداد،آخر دستمو جلو صورتش تکون دادم تا به خودش اومد..-هوی عمو کجایی؟بپا غرق نشی،خوردیم،می گم روتو کن اون ور+روشو کرد اون ور..پرهام-ما که چند روز دیگه رسما عقد می کنیم دیگه چه فرقی می کنه؟-شاید برای تو فرقی داشته باشه اما برای من دارهپرهام-خوب چرا بیرون وایسادی؟-یعنی من این همه جیغ زدم نفهمیدی در بستس؟پرهام-حواسم نبود،حالا چی کار می کنی نمیشه که بیرون بمونی-چی کار کنم؟میشینم عزای خودمو می گیرم،باید صبر کنم بابام بیاد،اصلا تو اینجا چی کار می کنی؟پرهام-اومدم دنبالت شام بریم بیرون،به باباتم زنگ زدم-حالا که نمی تونم جایی بیام،بهتر تو بری خونه باشه یه وقت دیگهپرهام-نکنه می خوای همین جوری ولت کنم؟-ای بابا مگه تو خیابونم؟برو منم زنگ می زنم بابا،می گم زود بیاد خونه فقط گوشیتو بده+گوشیو داد زنگ زدم بابا -الو بابابابا-سلام بهاری،می دونم با پرهامی سرم شلوغه بعدا بهت زنگ می زنم...-الو قطع نکن الـــــــــــــــــــــــ ـــــــو+دوباره شماره رو گرفتم،خاموش کرده بود،کفری شدم حسابی-بیا جواب نمیدهپرهام-درِ پنجره ای جایی باز نیست از اون جا بری؟+دویدم سمته پنجره ها همش بسته بود فقط طبقه دوم اتاقه خودم باز بود..دیگه مهم نبود جلو پرهام چی تنمه،راست میگه ما که چند روز دیگه به هم محرمیمننه بابام ولم کردن به امونه خدا اون وقت این هنوز هیچی نشده مواظبمه می گه این جوری ولت نمی کنماگه یکی قلاب می گرفت میشد یه جوری خودمو بکشم بالا-پرهام بیا قلاب بگیر کی خوام برم بالا+چشماشو گرد کردو...پرهام-مطمئنی؟-نکنه می خوای من برا تو قلاب بگیرم؟یالا...بجنب بیا دیگه_اومد پایین پنجره اتاقم وقلاب برام گرفت،دستمو گذاشتم رو شونشو پامو بردم بالا،دیدم باز زوم کرده رو یقم دستمو برداشتمو صاف ایستادم..-اگه 1 بار،فقط 1بار دیگه هیز بازی در بیاری خودت می دونیپرهام-تقصیره خودته،برا چی اینجوری لباس پوشیدی؟-کف دستمو بو نکرده بودم شما می خوای تشریف بیاریپرهام-می خوای من برم بالا+یه نیشخند زدم-اگه می تونی برو+دیوار جای پا داشت میشد یه جوری(البته به سختی)ازش رفت بالا،چون لباسه من ضایع بود نمیشد برموگرنه خوراک من از دیوار بالا رفتنِ،پرهام رفت عقب و بادو پرید رو دیواراما همین که پاشو بلند کرد یه صدای(خـــــــــــــــــــ� �ــــــش)وشلوارش جر خورد.......تا این صحنه رو دیدم،زدم زیر خنده،اون بیچارم اومد پایینحالا هی اون بیچاره حرص می خورد ومن می خندیدمپرهام-بسه دیگه بهار،ببین به خاطر تو چه بلایی سرم اومد-به من چه خودت خواستی بری بالاپرهام-باز خوبه من خواستم برم،تو که عرضه همونم نداری.-یه نگاه به لباس من بنداز؟با این وضع می تونم مثل تو هنر نمایی کنم؟جا این حرفا بیا قلاب بگیر اون چشماتم ببند+باز برام قلاب گرفت و رفتم بالا،پاهام رو شونش بود ،دستمو گذاشتم لبه ی دیوار که سریع خودمو بکشم بالااومدم به پرهام بگم یه کم برو سمته راست ،سرمو آوردم پایین ودیدم بــــــــــــــله...آقای هیز چشمش داره زیادی فعالیت می کنه،یکم پاموبردم بالاواز قصد...شست پامو زدم توچشمش،اونم یهو چشمشو گرفت و خم شد ....پرهام-آی چشــــــمم دختر مگه کوری،نمی بینی پاتو کجا میزاری؟+حالا من آویزون دیوار بودمو اونم چرت وپرت می گفت-پرهام بلند شو منو بگیر الان میوفتم داغون میشما،پرهام با توام+بچه پرو جوابمو نمی داد،اگه دامن پام نبود قشنگ پامو بلند می کردمو خودمو می کشیدم بالا ولی این جوری نمیشد،همینم مونده درو همسایه اون جوری منو ببینن-ای بابا دارم میوفتم،بیا منو بگیر.....+فایده ای نداشت رومو برگردوندم آقا یکم اونورتر نشسته و چشمشو گرفته،دارم برات یک دستمو ول کردم وحالا نیمرخی آویزون دیوار بودم،ارتفاع یکم زیاد بودتو دلم گفتم:حالا که منو ول کردی به امون خدا هر بلایی سرت بیاد حقته،دستمو ول کردمو پریدم رو کمر پرهام...پرهام-آیییییی کــــــــمرم،ننــــــــــ ـــــــــه کجایی که پرهامتو کشتن+منم خودمو زدم به اون راه...-آخ آخ پاهام،وای دســـــــــــتم....همش تقصیره تواِ،اگه اومده بودی منو بگیری،الان این بلا سرمون نیومده بود.آی پامپرهام-خودتو یه جا دیگه پرت می کردی حتما باید می افتادی رو کمر منِ بدبخت؟-من چه می دونستم تو کجا نشستی؟مگه من مخصوصا این کارو کردم؟+جفتمون نشسته بودیم کنار دیواروبه جونه هم غر می زدیم+زیر ساختمونمون استخرو سونا جکوزی بود که یه در از بیرون حیاط داشت و یه در از تو خونهبلند شدم رفتم سمته دری که از بیرون باز میشه درشو باز کردمو رفتم توهمش دعا می کردم دری که از خونه باز میشه قفل نباشهاما امان از اون روزی که بدشانسی بیاری،همین جوری از درو دیوار برات میادپرهام اومد تو و درو دید-تو ماشینت چیزی نداری بشه این درو باز کردپرهام-نه ندارمسرش داد زدم-پس تو چی داری؟اونم داد زدپرهام-به من چه ربطی داره؟لبه استخر وایساده بود،رفتم سمتش،دستمو زدم به کمرم....-سرِ من داد میزنی؟پرهام-نه پس بزارم تو سر من داد بزنی؟-نزار حالتو بگیرما پرهام-بپا حالت گرفته نشه+2تا دستمو فشار دادم به قفسه ی سینش که پرتش کنم تو آب،اونم سریع مچ دستمو گرفت و 2تایی افتادیم تو استخر...تو آبم ول کمه ماجرا نبودیم،اون می خواست سر منو زیر آب کنه یا من می خواستم خفش کنم اینقدر کارمون ادامه داشت تا جفتمون خسته شدیم،از آب اومدیم بیرونولو شدیم،رو زمین.هیچ کدوم چیزی نگفتیم،بعد چند دقیقه بلند شدمخیلی سردم بود،شانس آوردم جکوزی روشن بود ،رفتم جکوزی نشستم...پرهامم اومدپرهام-منم سردمِ اجازه دارم بیام تو -بیا بابا دل رحمم دیگه(بابا کجایی که ببینی با داماد آیندت چی کارا نکردم)+5مین گذشت،اگه یه کفش درست حسابی پام بود با لگد درو میشکستم،اما جاش دمپایی پامهیاد کفشای پرهام افتادم...-کفشت کجاست؟پرهام-لب استخر چطور؟-بلند شو بیاپرهام-کجا تازه دارم گرم میشم-عجبا بلند شو دیگه+2تایی رفتیم لب استخر-کفشاتو پات کنپرهام-برای چی؟-پات کن بهت میگم+کفششو پاش کردو بردمش سمت در-دیدی عین فیلما درو با لگد باز می کنن؟تو هم همون کارو کن+با پاش چندتا لگد زد به در(انگار داره توپ شوت می کنه)-نه اینجوری بدتر پات درد می گیره،هر کاری می گم بکن من تو فیلم دیدم چی کار می کنن..نیم رخت به در باشه،پاهاتو تو شکم جمع کن بعد با کف پات ضربه بزن به در+هر کاری گفتمو کرد چند بار زد اما نتونستپرهام-نمیشه چی کار کنم+آروم لبه دیوار سر خوردم،دستامو گذاشتم رو سرمو چشمامو بستم ...ای خدا این دیگه کیه؟عرضه ی 1در باز کردنم نداره،اگه من بودم که با یه ضربه بازش کرده بودمخدا جون بیاو خوبی کن این در باز شه.....تـــــــــــــــــــ� �ـــقسرمو بلند کردمودیدم در بازِوپرهامم وایساده(دمت گرم خدا)سریع بلند شدم -درو باز کردی؟پرهام-پس چی منو دستِ کم گرفتی؟+انقدر خوشحال شدم که حالیم نبود،دویدم تو بغل پرهامجوری پریدم که طفلی تعادلشو از دست دادو افتاد زمین،برا اینمه سرش زمین نخوره دستمو گذاشتم پشت سرش(سرِ اون چیزی نشد ولی دست من داغون شد)پرهام-دختر تو قصد جونه منو داری؟-عوض تشکرته نذاشتم کلت بخوره زمین؟+اومدم از روش بلند شم دیدم دستشو انداخته پشت کمرم و نمی تونستم جم بخورم-دستتو بردار می خوام بلند شمپرهام-تو که داشتی میومدی تو بغلم؟-اون موقع حالیم نبود دستتو بردارپرهام-مگه جات بده؟-آره خیلیپرهام-همه دخترا آرزوشونه جا تو باشن،پس از موقعیتت استفاده کن.-همه ی پسرا آرزوشونه جای تو باشن ولی من گردن اون سو استفاده چی رو می شکنمپرهام-مال این حرفا نیستی-به ما نمی خوری(یعنی آدم حسابت نمی کنم)+با پام به جایی که نباید....زدم،پرهامم دستاش شل شد منم از موقعیت استفاده کردمو بلند شدمپرهامم داشت ناله می کردپرهام-دعا کن دستم بهت نرسه،روزگارتو سیاه می کنم-واییی ترسیدم،جنبه داشته باش عزیزم بیا بریم بالا بهت لباس بدم،لباساتم خشک کنم تا کسی نیومده پرهام-بدبخت اگه من بچه دار نشم همه فکر می کنن اجاق تو کورِ-حالا که زنده ای و سالم بدو ۳۰/۸ شد بابا میادا.......وشلوارش جر خورد.......تا این صحنه رو دیدم،زدم زیر خنده،اون بیچارم اومد پایینحالا هی اون بیچاره حرص می خورد ومن می خندیدمپرهام-بسه دیگه بهار،ببین به خاطر تو چه بلایی سرم اومد-به من چه خودت خواستی بری بالاپرهام-باز خوبه من خواستم برم،تو که عرضه همونم نداری.-یه نگاه به لباس من بنداز؟با این وضع می تونم مثل تو هنر نمایی کنم؟جا این حرفا بیا قلاب بگیر اون چشماتم ببند+باز برام قلاب گرفت و رفتم بالا،پاهام رو شونش بود ،دستمو گذاشتم لبه ی دیوار که سریع خودمو بکشم بالااومدم به پرهام بگم یه کم برو سمته راست ،سرمو آوردم پایین ودیدم بــــــــــــــله...آقای هیز چشمش داره زیادی فعالیت می کنه،یکم پاموبردم بالاواز قصد...شست پامو زدم توچشمش،اونم یهو چشمشو گرفت و خم شد ....پرهام-آی چشــــــمم دختر مگه کوری،نمی بینی پاتو کجا میزاری؟+حالا من آویزون دیوار بودمو اونم چرت وپرت می گفت-پرهام بلند شو منو بگیر الان میوفتم داغون میشما،پرهام با توام+بچه پرو جوابمو نمی داد،اگه دامن پام نبود قشنگ پامو بلند می کردمو خودمو می کشیدم بالا ولی این جوری نمیشد،همینم مونده درو همسایه اون جوری منو ببینن-ای بابا دارم میوفتم،بیا منو بگیر.....+فایده ای نداشت رومو برگردوندم آقا یکم اونورتر نشسته و چشمشو گرفته،دارم برات یک دستمو ول کردم وحالا نیمرخی آویزون دیوار بودم،ارتفاع یکم زیاد بودتو دلم گفتم:حالا که منو ول کردی به امون خدا هر بلایی سرت بیاد حقته،دستمو ول کردمو پریدم رو کمر پرهام...پرهام-آیییییی کــــــــمرم،ننــــــــــ ـــــــــه کجایی که پرهامتو کشتن+منم خودمو زدم به اون راه....-آخ آخ پاهام،وای دســـــــــــتم....همش تقصیره تواِ،اگه اومده بودی منو بگیری،الان این بلا سرمون نیومده بود.آی پامپرهام-خودتو یه جا دیگه پرت می کردی حتما باید می افتادی رو کمر منِ بدبخت؟-من چه می دونستم تو کجا نشستی؟مگه من مخصوصا این کارو کردم؟+جفتمون نشسته بودیم کنار دیواروبه جونه هم غر می زدیم+زیر ساختمونمون استخرو سونا جکوزی بود که یه در از بیرون حیاط داشت و یه در از تو خونهبلند شدم رفتم سمته دری که از بیرون باز میشه درشو باز کردمو رفتم توهمش دعا می کردم دری که از خونه باز میشه قفل نباشهاما امان از اون روزی که بدشانسی بیاری،همین جوری از درو دیوار برات میادپرهام اومد تو و درو دید-تو ماشینت چیزی نداری بشه این درو باز کردپرهام-نه ندارمسرش داد زدم-پس تو چی داری؟اونم داد زدپرهام-به من چه ربطی داره؟لبه استخر وایساده بود،رفتم سمتش،دستمو زدم به کمرم....-سرِ من داد میزنی؟پرهام-نه پس بزارم تو سر من داد بزنی؟-نزار حالتو بگیرما پرهام-بپا حالت گرفته نشه+2تا دستمو فشار دادم به قفسه ی سینش که پرتش کنم تو آب،اونم سریع مچ دستمو گرفت و 2تایی افتادیم تو استخر...تو آبم ول کمه ماجرا نبودیم،اون می خواست سر منو زیر آب کنه یا من می خواستم خفش کنم اینقدر کارمون ادامه داشت تا جفتمون خسته شدیم،از آب اومدیم بیرونولو شدیم،رو زمین.هیچ کدوم چیزی نگفتیم،بعد چند دقیقه بلند شدمخیلی سردم بود،شانس آوردم جکوزی روشن بود ،رفتم جکوزی نشستم...پرهامم اومدپرهام-منم سردمِ اجازه دارم بیام تو -بیا بابا دل رحمم دیگه(بابا کجایی که ببینی با داماد آیندت چی کارا نکردم)+5مین گذشت،اگه یه کفش درست حسابی پام بود با لگد درو میشکستم،اما جاش دمپایی پامهیاد کفشای پرهام افتادم...-کفشت کجاست؟پرهام-لب استخر چطور؟-بلند شو بیاپرهام-کجا تازه دارم گرم میشم-عجبا بلند شو دیگه+2تایی رفتیم لب استخر-کفشاتو پات کنپرهام-برای چی؟-پات کن بهت میگم+کفششو پاش کردو بردمش سمت در-دیدی عین فیلما درو با لگد باز می کنن؟تو هم همون کارو کن+با پاش چندتا لگد زد به در(انگار داره توپ شوت می کنه)-نه اینجوری بدتر پات درد می گیره،هر کاری می گم بکن من تو فیلم دیدم چی کار می کنن..نیم رخت به در باشه،پاهاتو تو شکم جمع کن بعد با کف پات ضربه بزن به در+هر کاری گفتمو کرد چند بار زد اما نتونستپرهام-نمیشه چی کار کنم+آروم لبه دیوار سر خوردم،دستامو گذاشتم رو سرمو چشمامو بستم ...ای خدا این دیگه کیه؟عرضه ی 1در باز کردنم نداره،اگه من بودم که با یه ضربه بازش کرده بودمخدا جون بیاو خوبی کن این در باز شه.....تــــــقسرمو بلند کردمودیدم در بازِوپرهامم وایساده(دمت گرم خدا)سریع بلند شدم -درو باز کردی؟پرهام-پس چی منو دستِ کم گرفتی؟+انقدر خوشحال شدم که حالیم نبود،دویدم تو بغل پرهامجوری پریدم که طفلی تعادلشو از دست دادو افتاد زمین،برا اینکه سرش زمین نخوره دستمو گذاشتم پشت سرش(سرِ اون چیزی نشد ولی دست من داغون شد)پرهام-دختر تو قصد جونه منو داری؟-عوض تشکرته نذاشتم کلت بخوره زمین؟+اومدم از روش بلند شم دیدم دستشو انداخته پشت کمرم و نمی تونستم جم بخورم-دستتو بردار می خوام بلند شمپرهام-تو که داشتی میومدی تو بغلم؟-اون موقع حالیم نبود دستتو بردارپرهام-مگه جات بده؟-آره خیلیپرهام-همه دخترا آرزوشونه جا تو باشن،پس از موقعیتت استفاده کن.-همه ی پسرا آرزوشونه جای تو باشن ولی من گردن اون سو استفاده چی رو می شکنمپرهام-مال این حرفا نیستی-به ما نمی خوری(یعنی آدم حسابت نمی کنم)+با پام به جایی که نباید....زدم،پرهامم دستاش شل شد منم از موقعیت استفاده کردمو بلند شدمپرهامم داشت ناله می کردپرهام-دعا کن دستم بهت نرسه،روزگارتو سیاه می کنم-واییی ترسیدم،جنبه داشته باش عزیزم بیا بریم بالا بهت لباس بدم،لباساتم خشک کنم تا کسی نیومده پرهام-بدبخت اگه من بچه دار نشم همه فکر می کنن اجاق تو کورِ-حالا که زنده ای و سالم بدو ۳۰/۸ شد بابا میادا.......بلند شد با هم رفتیم تو خونه،رفتم سراغ لباسای بابا،هیچ کدوم اندازه ی پرهام نمیشدبابام خیلی لاغرِ، پرهامم هیکلی،بابا هم که ماشالاش باشه،همه ی تیشرتاش جذبِ،برگشتم پیشش-لباس نداریم قدت،چی بدم بهتپرهام-یه حوله بدی کافیه+حوله آوردم براش رفت تو اتاقم عوض کنه،منتظر شدم بیاد بیرون تا منم برم لباسمو عوض کنم.وقتی اومد بیرون،فقط همون حوله ای که بهش دادمو دورکمرش بسته بود-راحت باش خجالتم نکشیاپرهام-من مشکلی ندارم-تو برو تی وی ببین منم برم لباستو خشک کنم+لباسمو عوض کردم،اتو هم بردم پذیرایی زدم به برق تا داغ شهغذایی که مامان درست کرده بودو گذاشتم گرم شه،یه شربتم درست کردم بردم برای پرهامداشت کانالای ماهواره رو زیرو رو می کرد-دارم لباستو اتو می کنم اگه چیزی خواستی برو از آشپزخونه بردارپرهام-مثلا من مهمونما باید ازم پذیرایی کنی-شرمنده من از این کارا نمی کنم+رفتم سراغ پیرهنشپرهام-اول شلوارمو بدوزبعد خشکش کن+نگاهش کردمو یه تای ابرومو دادم بالا...-نوکرت نیستما،داری دستور می دیپرهام-همه ی این چیزا مقصرش تویی،پس خودتم باید جورشو بکشی-اِاِ حالا که اینجوره منم دست به هیچی نمی زنمپرهام-پس منم لخت لخت جلوت میشینم،ببینم کی کم میاره+رو صندلی دست به سینه نشستم وپامو انداختم رو پامپرهام-درست نمی کنی دیگه؟+ابرومو انداختم بالا....-نچپرهام-باشه خودت خواستی+بلند شد اومد روبه رومپرهام-در میارما+شونه هامو انداختم بالا،یکم نگام کرد،دستشو برد سمته حولش..دل تو دلم نبود نکنه یه وقت خر شه باز کنه؟عجب غلطی کردما1دفعه دستشو حرکت داد،سریع چشمامو بستمودستمو گذاشتم رو چشمامصدای خندش بلند شد،دستشو گذاشت رو دستمو می خواست دستامو بردارهولی من محکم دستمو گرفته بودم رو چشمام،به زور دستمو برداشت،اما چشمامو باز نکردم...پرهام-چرا چشماتو بستی؟-خیلی بی حیایی حولتو تنت کن.پرهام-خوب تنم می کنم حالا چشماتو باز کن-تا حولتو نپوشی باز نمی کنمپرهام-بلاخره خسته میشی خودت باز می کنی-فکر کن یه درصد،دستموول کن حالاپرهام-که باز بگیری جلو چشمات؟-فضولو بردن جهنم،گفت وایسا پرهام جونمم بیاد+دیگه جوابمو نداد،2 دقیقه به سکوت گذشت.....ببینم مردی؟الــــــــــــــــــ ـو.....چرا حرف نمی زنی؟باشه بابا حولتو...+یهو کشیده شدم تو بغل پرهام،از ترسم سریع چشماموباز کردم،هر هر بهم خندید،آروم سرمو بردم پایین دیدم حوله تنشه..-ای درد این کارا چیه؟پرهام-چیه ذوق مرگ شدی؟فکر کردی می پرم بوست می کنم؟+خیلی بهم بر خورد،از بغلش اومدم بیرون-فعلا تویی که داری واسم بال بال می زنیپرهام-اینا همش توهمات ذهنیه که واسه خودت ساختی،می خوای کل کل کنی مشکلی نیست ولی اول برو غذای سوختتو جمع کن+دویدم تو آشپزخونه،غذا یه کم ته گرفته بود ولی نسوخت..زیرشو خاموش کردم،می خواستم براش غذا بکشم اما چون این حرفو بهم زد حناقم نمیدم بخوره،اومدم بیرون-اگه گشنته برو برای خودت غذا بکش بخور+نخ سوزن آوردم اول شلوارو دوختم بعد اتوش کردم، پرهامم پرو، پرو،برای خودش رفته بود آشپزخونه غذا می خوردپیرهنشو برداشتم اتو کنم که ،زنگ درو زدن،ساعتو نگاه کردم 30/9بود،اف اف رو برداشتم....-بله؟مامان-منم باز کن+10 متر از جا پریدم،بدون اینکه درو بزنم دویدم دنبال پرهام...-بدبخت شدیم مامانم اومد،بجنب لباساتو بردار برو تو اتاقم قایم شوپرهام-اونکه نمیومد....-نمی دونم فقط برو+لباسشو برداشت اتو هم دادم دستش-برو تو حموم اتاقم درم ببند تا من بیام،بیرون نیایی+رفت بالا،منم همه جارو دید زدم،درو زدم ورفتم تو آشپزخونه ظرف غذارو برداشتمو خودمو مشغول ظرف شستن کردممامان اومد تو-سلام چطوری؟مگه قرار نبود بمونی؟مامان-سلام،چرا...داداششو زن داداشش اومدن گفتن می مونن-حالا بهترِه؟؟مامان-آره یه کم بهتره-غذا خوردی؟مامان-آره خوردم،چه عجب داری ناپرهیزی می کنی؟قبلا ظرف نمی شستی!!!-خودت سفارش کردی خونه رو به هم نریزممامان-چقدرم تو حرف گوش کنی!!-من خستم می خوام بخوابم،کاری نداری؟مامان-نه برو+داشتم می رفتم بالا که گوشی پرهامو رو میز دیدم،مامان هنوز آشپزخونه بود،گوشی رو برداشتمو تا برگشتم مامان اومد جلوم...مامان-تو که هنوز نرفتی-داشتم می رفتممامان-چرا دستتو پشتت قایم کردی؟موندم چی بگم،گوشیو گذاشتم پشت کش شلوارمو دستمو آوردم بیرون...-همین جوری...مامان-آهان+از بغلش آروم رد شدم سریع گوشی رو برداشتم که پشتم نبینه،همین که خواستم از پله برم بالا....مامان-بهــــــــــار+بدونه اینکه برگردم-بله؟مامان-کنترل کجاست؟+ای تو روحت پرهام کنترلو کجا گذاشتی؟؟؟-نمیدونم،خوب سرجاشه دیگهمامان-نه اونجا نیست،برا چی پشتتو کردی به من،برگرد ببینم...-حالم خوب نیست فردا صحبت می کنیممامان-واااا مثلا چته؟؟داشت میومد نزدیکم،اگه گوشیو می دید فاتحمو باید می خوندم،الکی دستمو گرفتم جلو دهنمو شروع کردم به اُق زدندویدم سمته بالا،از شانسه گلم مامانم دنبالم اومد،یه راست رفتم تو حموم اتاقمو درو از داخل قفل کردم،برگشتم پرهامم بود...پرهام-برا چی اومدی اینجا؟!-گوشیتو چرا برنداشتی؟از دسته مامان فرار کردم،این تا مارو گیر نندازه ول کنه ماجرا نیستمامان-بهار چت شد نکنه غش کردی؟زنده ای؟؟؟- باز الکی شروع کردم به اوق زدن..- خوبم مامان تو برو الان بهتر میشممامان-بهت می گم این درِ بی صاحابو باز کن..-وا صاحبش منما او.....-به پرهام گفتم پشت در قایم شه تا من برم بیرون،موبایلشم دادمو درو باز کردمو پریدم بیرون درم بستمخودمو انداختم رو تخت...مامان-ببینم چی خوردی؟-هیچی نمی دونم یهو چم شدمامان-هی از این چرتو پرتای بیرون بخور که حاالو روزت بشه این-بی خیال شو دیگه ساعت چنده؟ساعتشو نگاه کرد..مامان-واااای 10 شد،خاک تو اون سرت کنن،باز این سریالرو ندیدم،هی وقتمو گرفتی،پاشو یه آب قندی چیزی بخور نمیری،من کار دارم،حداقل برم بقیه فیلمو ببینم(با این طرز حرف زدنش جلو پرهام آبرومو برد(-باشه عزیزم برو به فیلمت برسمامان-اینم افتخاری به افتخار دختر گلم(ویک کار صدا دار بی تربیتی کرد)-چشمام داشت از تعجب گرد میشدمامان-چیه نگاه می کنی؟بادِ میادو میره،دسته آدمم که نیست،خواستم یه خاطره ی خفن از مادرت داشته باشی.-مامان فقط برو،حالا امشبو بیخیال خاطره شو جونه هر کی دوست داریمامان-نه تازه می خوام از این حالو هوا درت بیارمالتماس گونه نگاهش کردم....-برو به خدا خوبم،مگه نمی خواستی فیلم ببینی؟مامان-عیبی نداره تکرارشو می بینمنشست رو صندلی اتاقم..مامان-می دونی این مهناز چرا مریض بود؟باز اسهال گرفته،بترکه از بس تو هم خوری می کنهحقشه ترتر بگیره،من که اونجا بودم 100دفعه رفت خلاء فکر کنم یه 10،20 کیلویی وزن کم کرده-میگما حرف قشنگ تری نیست راجع بهش صحبت کنیم،این جوری می خوای حالمو خوب کنی؟مامان-خوب تو یه زری بزن،خداحافظیهات تموم شد؟-آره خیالت راحت ...خوشبختانه بابا اومدو مامان رفت پایین,یه نفس راحت کشیدم،گرچه دیگه آبرویی برام نمونده بوددر اتاقو بستمو در حموم رو باز کردم پرهام یه گوشه نشسته بود وتا منو دید زد زیر خنده...پرهام-یعنی عاشق این مامانت شدم،خدایی یه دونه ست...-اِ خوب بیا مامانمو جا من بگیرپرهام-نه عزیزم اون صاحب داره فعلا که تو بی صاحابیاومدم جوابشو بدم که صدای در اتاقم اومد،در حمومو بستمو در اتاقمو باز کردم،مامانو بابا هم زمان اومدن تو...بابا-سلام بهاری مگه با پرهام نرفته بودی بیرون؟-سلام بابا،چرا رفتم اما یه کار فوری براش پیش اومد زود برگشتیمبابا-چی خوردی؟می خوای بریم دکتر-هیچی نخوردم،یه کم بخوابم خوب میشممامان-اینا همش فیلمه عزیزم،عشق چشماشو کور کرده،داره خودشو لوس می کنه-من اگه لوس بودم مامانم جا عزیزم بهم نمی گفت درد....مرض....خاک تو اون سرت...این همه آدم بهم تیکه میندازن ککم هم نمی گزه وبا یه بالا چشمت ابروِ قهر نمی کنمبابا-داره باهات شوخی می کنه-می دونم به قول یه بنده خدایی،مامانم یه دونه ست،بابامم که رو تخم چشمام جا دارهمامان-پاچه خواری نکن جا این که از من تعریف کنه داره از باباش تعریف می کنه-من غلط کردممامان-اونو که می دونم لازم نبود بگیبابا-برو بخواب،منم برم بخوابم خیلی خستم2تاییشونو بوسیدمو شب بخیر گفتم،درو قفل کردمو پرهامو آروم صدا زدم-بیا بیرون رفتنپرهام از حموم اومد بیرون،فقط شلوارش پاش بود و پیرهنشم دستش بودپرهام-من باید چجوری برم بیرون؟-صبر کن اینا بخوابن،بعد بروپرهام-ساعتو نگاه کردی؟همین جوری هم دیر می رسم خونه،چه برسه به اینکه بخوام یکی،دو ساعت دیگم بمونم-می گی چی کار کنم؟100 دفعه گفتم برو خودت لج کردی،الانم مجبوری بمونیپرهام-پس امشب اینجا می مونم،صبح میرمیکم صدام رفت بالا...-چـــــــی؟؟؟؟!!!پرهام-نشنیدی؟؟گفتم می مونم،اگرم ناراحتی،عیبی نداره همین الان میرمرفت سمته در اتاق،قفلشم باز کرد،اومد درو باز کنه که رفتم جلوش....درو قفل کردم،کلیدم گذاشتم تو جیبم...-چقدر ناز می کنی....بمون فردا برو،فقط باید رو زمین بخوابیا،من نمی تونم رو زمین بخوابم،کمر درد می گیرمپرهام-منم اصلا نمی تونم رو زمین بخوابم-به من ربطی ندارهپرهام-نه پس به من ربط داره؟یه نگاه به تخت ویه نگاه به هم کردیم،هم زمان با هم دویدیم سمته تخت،این جور که ما پریدیم روش...تخت نشکست خیلی بود....تختم تقریبا بزرگ بود...جفتمون خوابیده بودیمو سعی داشتیم بیشترین جا رو بگیریم...همش به هم لگد می پروندیم.....بالشتو از زیر سر هم دیگه می کشیدیم....سر پتو هم دیگه بدتر....شده بودیم عین این بچه های تخس که می خوان حرف خودشونو به کرسی بشونن...میون درگیری ما صدای تق تق دمپایی مامانم از پله اومد،رو تخت نشستمو با دقت به صدا گوش دادم...وای مامانم باز داشت میومد اینجا،برگشتم پرهامو صدا کنم که انگشتم رفت تو چشمش...پرهام-آآآ....سریع 2تا دستمو گذاشتم رو دهنشو فشار دادم،همش می خواست دستمو بردارم..زور میزد که دستمو کنار بکشه ولی من همه ی حواسم به صدا بود... صدای در اتاقم اومد....مامان-بهـار....خوابی؟؟؟؟.......کپیدی....خانم کوچولو.....گامبال.....اسب آبیه من.....رومو کردم سمته پرهام بیچاره قرمز شده بود،دستمو برداشتم آروم و با التماس....-جونه مادرت چیزی نگوبدبخت فقط تند تند نفس می کشید،مامانمم 2،3 بار با الفاظ شیرینِ دیگه صدام کرد وقتی دید جواب نمی دم رفت...منم یه نفس راحت کشیدم....