سخنان صریح و بدون عناد #عبدالکریم_سروش
با اهل استماع و دلسوز جامعه ایران
آیا کارنامه #حکومت دینی، کارنامه مثبتی بوده در ایجاد #ایمان و #عشق و #تعهد در دل مومنان؟
▪️ #روحانیت ما #فقه پوسیده را ابزار قدرت کرده و دین را از نقشآفرینی اصلی خود بازداشته است.
تنها الهامی که از #دین گرفتهاند این است که احکام جزایی ( #قصاص، #دست_بریدن #سنگسار و...) را بیاورند وسط جامعه!
▪️حکومت دینی، امروز، نه ممکن است و نه مطلوب. حکومت دینی، یعنی حکومتِ فقهی-روحانیتی که بنای این حکومت بر ولایت است نه وکالت، بر مشروعیت الهی است نه قرارداد بشری، بر هدایت است نه رضایت و بر تکلیف است نه بر حق.
حکومت مطلوب، حکومتی است که پاسخگوی مردم باشد، نه پاسخگوی خدا و امام زمان، و بر رضایت و حق استوار.
▪️حکومت اسلامی، یک معصیت فربه و سیّئهای از سیّئات عصر بود.
امروز از فقه جز یک جنازه پوسیده نمانده است و چسبیدن به آن، نه قوت و اعتمادی میآورد و نه حرمتی.
▪️رسالت دین امروز، گرفتنِ قدرت سیاسی نیست.
ما باید در جهان جدید زندگی کنیم و از «اشراقات و الهامات و بصیرتهای اخلاقی و معنوی و حکمتآموز دین» بهره ببریم. این یعنی «دین اقلّی»، یعنی سکولاریسم سیاسی، یعنی جدایی نهاد دین از نهاد دولت.
▪️سروش در مورد نقش روحانیت گفت: روحانیت نباید در قدرت سیاسی باشد؛ روحانیت صنفی باشد در جامعه نه بر جامعه، بر قدرت نه با قدرت، کارش پالایش روح مردم و طبابت معنوی است نه حکومتکردن.
سروش در ادامه گفت: دین اگر در جای خود بنشیند، حسنات خود را خواهد داشت. لذا، مصلحتی در حذف دین نیست. «دین را نباید انقلابی کرد، نباید ایدئولوژیزه کرد، نباید ابزاری کرد». حداکثر «دین را باید با جهان مدرن هماهنگ و اصلاحاش کرد».
#سروش، نکته و برداشت بدیع و تازهای را هم درباره #خاتمیّت به میان آورد:
▪️خاتمیّت یعنی پایانِ بسیاری از شیوهها و روشهای پیامبرانه؛ پیامبر، خاتم بود یعنی بسیاری از افعال و اعمال او هم خاتم بود؛ پیامبر که از دنیا رفت، بسیاری از کارهای او نیز از دنیا رفت. نباید آن شیوهها و اعمال را تکرار کرد. به این معنا، پیروی و تبعیت از پیامبر، الگو گرفتن از ایشان، همیشه و همهجا، روا و درست نیست. پیامبر اسلام، رسالت و اختیارات ویژه و اختصاصی خود را داشت که با خاتمیت، به پایان رسید؛ ما رسالت و اختیارات او را نداریم و مکلف به پیروی از امور اختصاصیاش نیستیم. ما پا در کفش پیامبر نباید کنیم، هوس پیامبریکردن و خداییکردن نباید داشته باشیم. نباید گمان کنیم که ما هم میتوانیم قدرت سیاسیای تشکیل دهیم و با شمشیر دیگران را مسلمان کنیم. ما پیامبری و خدایی نباید کنیم، ما رسالت و اختیار پیامبرانه نداریم، باید آدمی باشیم.
اگر دلنگران ایمان هستیم، بدانیم که ایمان در آزادی رشد میکند و آنچه ارزشمند است، ایمان آزادانه است. ایمان، با قدرت ایجاد نمیشود.