داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
زمانی که نادرشاه افشارعزم تسخیر هند را داشته در راه کودکی را دید که مکتب میرفت.ازاو پرسید پسر چه میخوانی؟پسر گفت قران ،از کجای قران .انا فتحنا.... نادر از شنیدن نام قران وایه انا فتحنا خرسند شد و فال بیروزی را داد بس یک سکه زر به بسر داد اما بسرازکرفتن ان امتناع کرد!نادر کفت جرانمیکیری؟بسر کفت مادرم مرامیزند ومیکوید از کجا اوردی .نادر کفت به او بکو نادر شاه داده.بسر کفت مادرم باور نمیکند میکویدنادرشاه مردی سخاوتمندی است او اکر به تو سکه میداد یک سکه نمیداد زیاد میداد.حرف او بردل نادر شاه نشست ویک مشت بول زر در دامن او ریخت.زمانی که نادر قصه رابرای وزیرش تعریف کرد وزیر گفت شک ندارم این پسر بجه پیشوایی(محلمون) بوده که چنین حیله ای بکار بسته!!!!