ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
واجبات خدا؛ واجبات مردم
✍️رضا بابایی
✅یکی از اعضای دفتر استفتائات آیت الله العظمی خوئی(ره) در خاطراتش مینویسد:
ایشان در جلسهای بهشوخی فرمودند:
«ما دو گونه واجب داریم: آنچه خدا واجب کرده است و آنچه مردم واجب میدانند. اگر با واجبات خدا مخالفت کنید، چون خدا مهربان است، به بخشایش او امیدوار باشید. اما اگر با واجباتی مخالفت کنید که مردم آن ها را واجب میدانند، اولا از همه چیز ساقط میشوید و ثانیا هیچ امیدی نداشته باشید که آن ها شما را ببخشند. چون مردم بیشتر از خدا در دین تعصب دارند!» آقای خوئی، پس از این شوخی عالمانه، مسئلۀ تراشیدن ریش را مثال میزند و این که چون مردم فکر میکنند تراشیدن ریش حرام است، من جرئت نمیکنم که بگویم حلال است.
✅مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر مرحوم محمدباقر مجلسی(مؤلف بحارالانوار) کتابی دارند به نام «لوامع صاحبقرانی» که شرح فارسی «کتاب من لا یحضره الفقیه» نوشتۀ شیخ صدوق(ره) است. وی در این کتاب خاطرهای از استادش مولی عبدالله نقل میکند که بر بیم و هراس آیت الله خوئی صحه میگذارد. مینویسد:
«در خدمت استاد مولانا عبد اللَّه - طاب ثراه - درس قواعد میخواندیم. در مبحث اذان، سخنان شیخ صدوق(ره) را ذکر فرمودند. بنده عرض کردم:
شما چرا در اذان و اقامه "اشهد انّ علیا ولىّ اللَّه" مىگویید، [در حالی که میدانیم این شهادت جزء اذان نبوده است؟]
فرمودند: از باب تیمّن و تبرّک میگویم؛ اما دیگر نمیگویم [تا در دین خدا دست نبرده باشم.] چند روز ترک کردند. همان ایام از جمعى شنیدم که مولی عبدالله سنّى شده است. خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم ظاهرا واجب است گفتن آن به تقیه. فرمودند که من نیز منظورم از تیمن و تبرک، همین تقیه بود. پس ایشان تا پایان عمر این تقیه را داشتند.»
(مجلسی اول، لوامع صاحبقرانى، قم، انتشارات مؤسسۀ اسماعیلیان، چاپ دوم، ج3، ص۵۶۶، با تلخیص و ویرایش)
✅انگیزههای اهل علم برای مخالفت با آنچه مردم واجب میدانند اما در واقع نه واجب است و نه جایگاهی بلند در دین خدا دارد، هر روز کمتر میشود؛ گاهی نیز با توجیه و استدلال به کمک مردم میآیند و افزودهها را بنیان مرصوص میکنند. پس از چندی، دیگر رسما جزء واجبات اصلی و حتی مقدم بر واجبات خدا میشود. خدا در قرآن کریم میگوید:
«ای اهل کتاب، در دینتان غلو نکنید»(نساء/171)
اما جامعۀ دینی ما در غلو و افراط، با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند و هر کس به واجبات و محرمات بیشتری اعتقاد داشته باشد و دایرۀ دین را فراختر کند و هر افراطی را تفریط بداند و تا میتواند بر شدت و غلظت دین بیفزاید، در نظر ما دیندارتر است. نیز هر کس که به واجبات منصوص و استوار بسنده کند و در غیر آن، پایبند عقل و عرف باشد، متهم به بیدینی یا بددینی یا بیسوادی میشود.