وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

شادى از نظر اسلام

شادى از نظر اسلام

اسلام و شادی

به طور کلی شادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟

برخی می گویند اسلام دین شادی نیست، و در این راستا به فرمایش قرآن کریم که می فرماید: «پروردگار شادی کنندگان را دوست ندارد» و یا سخن امام خمینی(ره) که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» استناد می کنند. به طور کلی شادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟


برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:


نکته اول:

این جمله امام(ره) که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» هیچ دلالتی بر نفی شادی، و ضرورت حزن و اندوه و ماتم افراطی ندارد، صفت «سیاسی» که گریه بدان توصیف شده به خوبی گویای منظور و مراد ازاین جمله است. یعنی این گریه، بهانه ای برای بیداری سیاسی است و حزن و اندوه در آن اصالت ندارد. به عبارت دیگر گریه نمی کنند تا محزون بمانند، گریه می کنند تا با الگوی رفتاری خویش یعنی امام حسین(علیه السلام) پیوند عاطفی برقرار ساخته، و آن هدف سیاسی و آن بیداری سیاسی که ایشان عَلَم آن را به دوش داشت را فراموش نکنند.


نکته دوم:

همچنین در مورد آیه شریفه ای که اشاره فرمودید که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد، باید با دقت به تمام آیه، و همچنین آیات دیگر نظر کرد تا بتوان قضاوت درستی داشت، قرآن کریم در آیات دیگری از فرح و خوشحالی سخن گفته است:

«وَ لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِه‏»؛ هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده ‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند* آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند.(1)

و نیز می فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون»؛ بگو: به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این، از تمام آنچه گردآورى کرده ‏اند، بهتر است‏.(2)


با این آیات روشن می شود که خود خوشحالی به خودی خود منفور و مغضوب خداوند نیست، یعنی ذات شادی و خوشحالی مذموم نیست، و باید دید آن شادی که در آیه ای که اشاره فرمودید مغضوب خداوند دانسته شده، چه خوشحالی­ ای است، برای فهم این مطلب تمام آیه را باید دید:

«إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ»؛ قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهاى آن براى یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامى را که قومش به او گفتند: این همه شادى مغرورانه مکن، که خداوند شادى‏ کنندگان مغرور را دوست نمى‏ دارد! (3)


روشن است که این جا سخن از شادی قارون وار است! و تعبیر «فرح» هم گاهی در مورد «بطر» به معنای طغیان، و خوشحالی از روی غرور و تکبر استعمال می شود(4) «بطر»، لازمه فرح و خوشحالى از ثروت دنیا است، فرح مفرط و خوشحالى بی اندازه، چون خوشحالى بی اندازه و افراطی آخرت را از یاد مى برد، و قهرا بطر و طغیان مى‏ آورد.(5)


بنابراین آنچه که مغضوب خداوند است، خوشحالی و شادی های افراطی است که همراه با تکبر و غرور بوده و آخرت را از یاد انسان می برد، وگرنه روایات متعددی داریم که از خوشحالی و شاد کردن دل مومنین سخن گفته اند:

امام باقر(علیه السلام): «مَا عُبِدَاللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِن»؛ خداوند به هیچ چیزی عبادت نشده که نزد او محبوب تر از شاد کردن و زدودن غم از دل مومن باشد.(6)

یا امام صادق(علیه السلام) که شیعیان واقعی را کسانی دانسته که در شادی و فرح اهل بیت(علیهم السلام) اهل شادی و فرح هستند: «اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»؛ خداوند شیعیانی برای ما برگزید که ما را یاری می دهند، در شادی ما شاد، و در حزن ما محزون هستند.(7)


نکته سوم:

این حزن و اندوهی که در دین وجود دارد نیز به نشاط باز می گردد، این مسئله روشن است که گریه موجب آرامش انسان می شود، و اتفاقا یکی از عکس العمل های روانی انسان در حالت افسردگی گریه های بی دلیل است که بعد از آنها احساس آرامش بیشتری می کند؛ علاوه بر اینکه این آرامش را هر کسی می تواند درک کند و یک مسئله تجربی و درونی است، روایات نیز به آن اشاره دارند.

امام صادق(علیه السلام) در روایتی می فرمایند: «مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ وَجْدٍ بِمُصِیبَةٍ فَلْیُفِضْ مِنْ دُمُوعِهِ فَإِنَّهُ یَسْکُنُ عَنْه‏»؛ هر کس از غم و اندوه مصیبتى، بر خویش ترسید، اشک بریزد؛ زیرا در این صورت غمش تسکین مى‌یابد.(8)

همچنین علاوه بر روایات، برخی مقالات علمی نیز از تأثیر گریه بر روح و روان و سلامتی انسان نوشته شده اند که می توان با جستجوی The health benefits of crying به برخی از آن ها دست یافت.


نکته چهارم:

شادی متعادل در اسلام نه تنها مذموم نیست، بلکه لازم است، دین ما به لذت ها و شادی های حلال سفارش کرده است، همان طور که امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْن‏»؛ مسلمان عاقل باید وقتش را به سه قسمت تقسیم کند. اول:ساعتی (وقتی) را برای رابطه خودش با خداوند بگذارد. دوم:ساعتی را برای ارتباطات اجتماعی و دیدار با برادران مومن، که انسان را در راه آخرت کمک می کنند. سوم:ساعتی را برای لذت های غیر حرام، اختصاص دهد. پس این ساعت سوم، او را برای انجام بهتر مسئولیتش در دو ساعت دیگر، کمک می کند.(9)

یا در روایات دیگری از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در کنار نگاه کردن به قرآن و پدر و مادر، نگاه کردن به دریا نیز عبادت دانسته شده است: « النَّظَرُ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ عِبَادَةٌ النَّظَرُ فِی وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ وَ فِی الْمُصْحَفِ وَ فِی الْبَحْر»؛ نگاه کردن به سه چیز عبادت است: نگاه به صورت پدر و مادر، نگاه به قرآن، و نگاه به دریا.(10)

همچنین در روایت دیگری در خصوص همنشینی انسان با خانواده می فرمایند: « جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِیَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِکَافٍ فِی مَسْجِدِی هَذَا»؛ همنشینی انسان نزد خانواده اش در نزد خداوند از اعتکاف در مسجد من(مسجد النبی) محبوب تر است.(11)


بنابراین؛

هر شادی حلالی چه همنشینی و مزاح و بگو و بخند حلال باشد، چه ورزش باشد، چه تفریح و مسافرت باشد، نه تنها با دین تعارضی ندارد، بلکه اصلا دینی است، و اگر به قصد اطاعت از دین و قربت باشد قطعا پاداش هم خواهد داشت.


پی نوشت ها:

1. آل عمران: 3/ 169 و 170.

2. یونس: 58/10.

3. قصص: 76/28.

4. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، تهران، چاپ اول، 1368ش، ج9، ص47.

5. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج16، ص111

6. کلینی، محمد، الکافی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص188

7. صدوق، محمد بن علی، الخصال، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1362ش، ص635

8. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص187

9. الکافی، ج5، ص87، ح1

10. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج10، ص368

11. ورام، مسعود بن عیسى‏، تنبیه الخواطر، مکتبه فقیه‏، قم، چاپ اول، 1410ق، ج2، ص122

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد