وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

ببخشید آقا! میتونم به خانومتون نگاه کنم

ببخشید آقا! میتونم به خانومتون نگاه کنم


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت: ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلاً توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مردیکه عوضی! مگه خودت ناموس نداری؟ ... می­خوری تو و هفت جد و آبادت، خجالت نمی­ کشی؟

جوان امّا خیلی آرام بدون اینکه از رفتار و فحش­ های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر می­ خوام! فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین­، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می ­برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم، حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!

مرد خشکش زد، همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد