دزد دهل زن
دزدی در نیمه شب پای دیواری را با کلنگ می کند، تا سوراخ کند و وارد خانه شود.
مردی که نیمه شب بیمار بود و خوابش نمی برد صدای تق تق کلنگ را می شنید. بالای بام رفت و به پایین نگاه کرد. دزدی را دید که دیوار را سوراخ می کند. گفت: ای مرد تو کیستی؟
دزد گفت من دهل زن هستم.
مرد گفت: چه کار می کنی در این نیمه شب؟
دزد گفت: دهل می زنم.
مرد گفت: پس کو صدای دهل؟
دزد گفت: فردا صدای آن را می شنوی. فردا از گلوی صاحب خانه صدای دهل من بیرون می آید.
مثنوی معنوی