وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

راننده و پلیس

راننده و پلیس




افسر راهنمایی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می­ داره.

افسر: میشه گواهینامه­ تون رو ببینم؟

راننده: گواهینامه ندارم، بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.

افسر: میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟

راننده: این ماشین من نیست، من این ماشینو دزدیده ­ام.

افسر: این ماشین دزدیه؟

راننده: آره همینطوره ولی بذار یه کم فکر کنم. فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو میزاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم.

افسر: یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست.

راننده: بله، همون تفنگی که باهاش خانم صاحب ماشین رو کشتم و بعدش هم جنازه ­اش رو گذاشتم تو صندوق عقب.

افسر: یه جسد تو صندوق عقب ماشینه؟

راننده: بله قربان همینطوره.

با شنیدن این حرف افسر سریعا با مافوقش (سروان) تماس می­ گیره. طولی نمیکشه که ماشینهای پلیس راننده رو محاصره میکنن و سروان برای حل این قضیه پیچیده به پیش مرد میآد.

سروان: ببخشید آقا میشه گواهینامه ­تون رو ببینم؟

راننده: بله بفرمائید. گواهینامه مرد کاملا صحیح بود.

سروان: این ماشین مال کیه؟

راننده: مال خودمه جناب سروان، اینم کارتش. اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود.

سروان: میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟

راننده: البته جناب سروان ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست. واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود.

سروان: میشه صندوق عقب رو بزنین بالا، به من گفتن که یه جسد اون تو هست.

راننده: ایرادی نداره. مرد در صندوق عقب رو باز می­کنه و صد البته که جسدی اون تو نبود.

سروان: من که سر در نمیآرم، افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین، این ماشین رو دزدیدین، تو داشبوردتون یه تفنگ دارین و یه جسد هم تو صندوق عقبتونه.

مرد: عجب، شرط می­ بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می­ رفتم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد