وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

دختر زیبا و شرط مرد بدجنس

دختر زیبا و شرط مرد بدجنس


روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می­ کرد که باید پول زیادی را که از یک مرد بدجنس قرض گرفته بود، پس می­ داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی­ ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی مرد بدجنس طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت: اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می­ بخشد.

دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و مرد بدجنس کلاهبردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می­ کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می ­اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد، باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می ­شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می ­شود، اما  اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین مرد بدجنس خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت، ولی چیزی نگفت. سپس مرد بدجنس از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می­ کردید؟ چه توصیه ­ای برای آن دختر داشتید­؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می ­بینید که سه امکان وجود دارد: 1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند. 2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که مرد بدجنس تقلب کرده است. 3ـ یکی از آن سنگریزه­ های سیاه را بیرون بیاورد و با مرد بدجنس ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ­ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحاً جنبی نامیده می ­شود. معضل این دختر جوان را نمی ­توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می­ کردید؟! و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی­ بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش  لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه­ های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست، اگر سنگریزه­ ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می­ شود سنگریزه ­ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است و چون سنگریزه ­ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد.

آن مرد بدجنس هم نتوانست به حیله ­گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه­ ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی ­کنیم.

3ـ هفته شما می ­تواند سرشار از افکار و ایده­ های مثبت و تصمیم ­های عاقلانه باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد