ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از خصوصیات قلب بشر
(زمینه کلى سوره حج)
نخستین آیات سوره حج هول و هراسهاى ساعت قیامت را براى ما مصوّر و مجسّم مىسازد تا روح پرهیزگارى نسبت به خداى متعال را بر انگیزد.
شاید تقوا و پرهیزگارى از هدفهایى باشد که تمام سورههاى قرآنى آن را محقّق مىسازند، ولى بازتابهاى آنها بر زندگى متفاوت است. این سوره چنین آغاز مىشود که مردم را به تقوا و پرهیزگارى فرمان مىدهد، و مناسک و مراسم حج و وظایف و واجبات جهاد را به ما یادآور مىشود و سرانجام به بیان ویژگیهاى امّت اسلامى پایان مىیابد.
این سوره شفاى قلب از بیماریهاى غفلت و جدل و نادانى و دورویى است و نیز عذر و بهانههایى را که انسان براى گریز از مسئولیت به آنها متوسّل مىشود مثل گمان باورى و آرزوجویى و تکیه به پرستش بتها (از هر نوع) و بیم از طاغوتها و گردنکشان، و خوف از شکست خوردن در برابر نیروى (ظاهرى) آنها، همه و همه را چاره مىکند.
چگونه خداوند با آیات این سوره آن بیماریها را شفا مىبخشد و قلب را از عذرهایى که مانع پرهیزگارى و تقوا مىشود پاک و زدوده مىسازد؟
در آغاز این سوره نهیب زلزلهاى سخت را مىبینیم که نقابهاى انسان را فرو مىریزد، انسانى که در گمراهى و جهل سرگشته و حیران شده و از سرنوشت تباهى که در انتظار اوست غافل و بیخبر مانده است.
آن گاه روند سوره به بهانه سازیهاى دیرین و تازهاى مىپردازد که نفس بشرى براى گریز از عظمت مسئولیّت و هیبت مجازات به آنها متوسّل مىشود و عبارت است از جدل نادانسته و ناآگاهانه درباره خداوند و شک و تردید نسبت به رستاخیز، به این عنوان که امرى محال است.
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ (حج3)؛ و بعضى از مردم، ناآگاهانه در بارهى خداوند به جدال مىپردازند و از هر شیطان سرکشى پیروى مىکنند.)
این سوره پس از یادآورى به قدرت خداوند بر برانگیختن مردگان، به درمان حالت جدل ناآگاهانه، و حالت ایمان زبانى مىپردازد که صاحب آن به فکر چاره کردن مصالح آنى و زودگذر خویش است و او را از اینکه زیان دیده دنیا و آخرت باشد بر حذر مىدارد.
آن گاه سیاق قرآنى ما را به گمراهى کسى که مىپندارد خدا در دنیا و آخرت به او یارى نمىرساند آگاه مىسازد، سپس پاداش مؤمنان را متذکر می شود و مجازات کافران را بیان مىکند کسانیکه مردم را از مسجد الحرام باز مىدارند، خانهاى که ابراهیم آن را بنا کرد و واجب است که فقط براى کسب خشنودى خدا آهنگ آن کنند.
بیگمان از بزرگترین حکمتهاى حج برانگیختن روح تقوا در قلب است تا آن را از پلیدى و چرک شرک پاک کند و بزداید، و این امر از طریق ذکر خدا، و اطعام فقرا، و پاک ساختن بدن از پلیدیها است.
به این ترتیب مطالب سوره از آیه 26 با ذکر حج آغاز می شود، و به بیان بعدى مهم از تقوا ادامه می یابد که همانا بزرگداشت، حرمت نهادههاى خداوند و احترام شعائر اوست، و از پرستش بتهاى پلید منع مىکند و فرمان به مردود شمردن آنها از طریق وسیلهاى مىدهد که به معنى طهارت و زدودگى (ظاهر و باطن) است.
به راستى که بزرگداشت شعائر خدا از تقواى قلب است، و هدف از ذبح، پرورش تقوا از طریق یاد کردن خدا به هنگام ذبح است.
والاترین مراتب و درجات تقوا حالت تواضع و فروتنى است و روند سوره صفات متواضعان را از خوف خدا و صبر و بر پاى داشتن نماز و انفاق به ما یادآور مىشود.
فحواى کلام در خلال آیات (38- 41) به ما جهادی را یادآوری میکند که دژ مقدّسات و زره حرمت نهادههاست و پیوند میان حج (که جهاد ناتوانان خوانده مىشود) با جهاد خونین بسیار استوار است، مگر نه این که هدف این دو فریضه همان بالا بردن و بر افراشتن کلمه حق، یکى به صورت مسالمت آمیز و دیگرى با دفاع خونین است؟
شاید اذن به جهاد در این روند قرآنى و در سیاق این سوره براى تکمیل جوانب تقوا و پرهیزگارى است تا به ذهن کسى خطور نکند که تقوا به معنى گوشهگیرى و در خود فرورفتن و رهبانیّت است ... و به طور کلى پیداست که این آیات همان قلّه و اوج این سوره است.
آن گاه روند سوره به بیان بهانهتراشى شیطانى دیگرى مىپردازد که تکذیب کنندگان نسبت به رسالتهاى الهى مىآورند و مىگویند که تأخیر رسیدن عذاب دلیل مسامحه و اهمال خدا نسبت به آنان است. در حالى که سزاوار است در زمین بگردیم و به سرانجام تکذیب کنندگانى که خدا به آنان مهلت داد و سپس به شدت مجازاتشان کرد بنگریم (در حالى که خداوند نعمتهاى آشکار و پنهان خود را بر صالحان و نیک اندیشان فرو ریخت) البته گردش در زمین براى کسانى که در ردّ آیات خدا مىکوشند و مىخواهند او را (سبحانه و تعالى) به عجز آورند و به لجبازی و معاندت با آن آیات بر مىآیند سودى نمىرساند و عذابى سخت در انتظار آنهاست.
بعد از آن قرآن حکیم به بیان یکی از خصوصیات قلب بشر مىپردازد که زمین و کشتگاه وسوسههاى شیطان است، و مىگوید که خداى سبحان پیامبران خود را این گونه تأیید و پشتیبانى مىکند که آنچه را شیطان به دلشان مىافکند نسخ و باطل مىکند، و آنگاه به آیات خود استوارى و استحکام مىبخشد.
ما نیز وظیفه داریم این آرزوجویىها و وسوسهها را با آیات قرآن از دل خود پاک کنیم و درمان کنیم تا باعث فتنهاى براى ما نشود. و باید بدانیم که هر چه شیطان به هنگام آرزوجویى به قلب بیمار و سخت القا کند، آن قلب بیمار استقبال مىکند و در نتیجه از راه راست منحرف مىشود.
عذر شیطانى دیگرى نیز وجود دارد که آیات این سوره به آن نیز مىپردازد، و آن عذر، یأس و نومیدى است، آنجا که آدمى از خود مىپرسد، قیام براى خدا و مطالبه حقوق از دست رفته چه سودى دارد؟
(آرى، آنان که در راه خدا تن به مهاجرت دادند و بر ضد ستم از خویشتن دفاع نمودند خداوند آنها را یارى می کند. و هیچ چیزى در آسمانها و زمین خدا را ناتوان نمىسازد، مگر نه این که او همان شهریار بىنیاز ستوده رئوف مهربان است و اوست که زنده مىکند و مىمیراند؟)
براى آن که حالت یأس را درمان کنیم باید به آیات قدرت و رحمت خدا بنگریم.
مطلب بعدی این است که: آنچه انسان را از عمل (به احکام) باز مىدارد همان جدل درباره دین است، و خداوند از آن نهى کرده، و به ما خبر داده که ذات متعالش براى هر امتى راه و رسمى نهاده و بیگمان او خود به همه چیز آگاه و داناست.
شرک پناهگاه بهانهآوران است زیرا مشرک مىپندارد که اعتماد و توکّل او به شریکان دروغین او را از مسئولیتها نجات مىدهد، ولى قرآن به ما یادآور مىشود که آن شریکان جعلى حتى مگسى را نیافریدهاند و نمىتوانند در برابر او مقاومت کنند.
در آخرین درس این سوره، خداوند بیان مىکند که چگونه پیامبران را از میان فرشتگان و مردم برگزید ... و اوست که بر ایشان تسلّط مطلق دارد.
و در پایان آیه کریمهاى را مىخوانیم که خصوصیّات امّت اسلامى را مشخّص مىسازد، و به جهاد چنان که سزاوار است، امر مىکند.