وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

جهان آینه ها و نشانه ه

جهان آینه ها و نشانه ه
هر چه را خوب و خوش و زیبا کند

از برای دیده ی بینا کند

یعنی اگر کمی به اندیشه شستوی دل فرو رویم و پنجره جان را از تیرگی گناه بشوییم در آن صورت عروس های هستی جلو خواهند کرد و دریچه های مدرسه وجود به روی جویندگان اقبال خواهد ورزید و هنر رویداد های عالم صحنه و در های بزرگ زندگی و عبرت های شگفت انگیز معرفت بخش خواهد شد .

ای برادر چون بینی قصر              چونکه در چشم دلت رسته ست مو

پاک کن دو چشم را از مو و عیب      تا بینی باغ و سروستان غیب

یعنی اگر عیب از دیدگان پاک شود ، صحنه های زیبای غیب در برابر  دیدگان آدمی آشکار خواهد شد و خداوند نشانه هایش از غیاب به حضور خواهد آمد و بزرگترین تجربه های معنوی رخ خواهد داد .

پرده ی وسواس بیرون کن زگوش        تا به گوشت آید از گردون خروش

گویا خروش و غوغانی در عالم به پا شده که وسوسه های شیطانی راه شنیدن آواز پرندگان الهی را بسته اند و اگر کمی گوش جان از شنیدن یاوه های بی ثمر آزاد گردد در آن وقت نغمه های دلربای علم غرق در شادمانی دل افزا خواهد کرد .

چونکه نا محرم در آید از درم       پرده در پنهان شوند اهل حرم

چونکه آید محرمی دور از گزند     برگشایند آن ستیران روی بند

عروسان هستی روی از نا محرمان و اهل خطا و گناه می پوشانند و هنگامی که دل پاکیزه و شفاف می شود و ذهن و خیال بد از حوزه روح و روان بیرون رانده می شود آنگاه وجود خوش پنهان شده هستی دل می برد و از راه نزدیک با آدمی سخن می گویند آنهم سخن دلگشا .

گفت لیلی را خلیفه آن تویی؟      از تو گشت مجنون پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی    گفت خاموش جون تو مجنون نیستی

برای راه یافتن در این سرای راز آلود و گشودن رمز گرانبهای درهای بزرگ وجود باید با دلی سوخته و نیتی پاک به بازار آمد

اول ای جان دفع شر موش کن        وانگهان در جمع گندم کوش کن

مولوی عزیز در دفتر دوم مثنوی می گوید

مطلع شمس آی اگر اسکندری            بعد از آن هر جا روی نیکو فری

پنج هسی هست ، جز این پنج حس     آن چو زر سرخ و این حس ها چو مس

یعنی اگر در معرض تابش آفتاب معنوی قرار گیری ، حس باطن تو شکوفا خواهد شد و بوی گیسوی یار ترا نیکو صفت خواهد کرد و لحظه های زندگی همه برایت ثمر بخش خواهد شد ، یعنی هر قدم این راه آموختنی و حیرت انگیز خواهد شد و فقط آرمانهای دور دراز نیست که منتظر آن باشی بلکه در هر دمی از جهان خواهی آموخت و هر روز نو تر و با طراوت تر خواهی شد

تیز دوم  تیز دوم تا به سواران برسم                             نیست شوم نیست شوم تا بر یاران بر یاران برسم

خوش شده ام ، خوش شده ام پاره آتش شده ام          سینه بسوزم برم تا به بیابان برسم

آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبند                       من همگی زر شده ام تا که به میزان برسم

هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حب و دوا                          من همگی درد شدم تا که به درمان برسم

 

طبیب و حکیم درمانگر عالم ، کیمیای خود را به روی دردمندانی که موزون شده اند عرضه می کند و آدمیانی که از کژی اخلاقی می کوشند که رهایی یابند می توانند در بر یاران عالم بنشینند و پندهای بزرگ بیداری دل را از زبان جلوه های عالم بشنوند .

تا به اینجای کار معلوم شد اگر با دلی شفاف و روشن به جهان بنگریم او با ما بیگانگی نخواهد کرد و آینه وار نشانه های هدایت و پرورش دهندگی خود را به ما هدیه خواهند داد هر روز این عالم لبریز از چنین نشانه هاست .

در سوره ی اسرا خداوند می فرماید هم شب و هم روز از نشانه های ماست ، یعنی زبان خداوند است که با آدمی حرف می زند آنگاه خداوند به همه ی سالکان مسیر حقیقت و جویندگان عدالت می گوید با کمی صبر ، ما نشانه ی شب را محو خواهیم کرد و صبح درخشان از راه خواهد رسید کافیست با دلی بینا بنگرید و به آینده ی راه خود سخت امیدوار باشید .

حرکت ابر ها در آسمان گواه گذر عمر است و آمدن شب حکایت محدودیت کرانمدی روز است که هر دو به ما هشدار می دهند که وقتمان اندک است و فرصت بسیاری برای شایسته تر کردن وجودمان نداریم اگر چه حرکت جویباران نیز با ما سخن می گویند که عمر سیل آسا می گذرد و اندوخته ی زمان ما روز به روز کمتر می شود در این صورت بهتر است هر دو به بهترین کار ها اقبال ورزیم زیرا شاید فردایی در کار نباشد

بنشین بر لب جویی و گذر عمر ببین         کین اشارت از جهان گذران ما را بس است

رود خانه ها در مسیر عبور خود همواره به اندیشه ی دریا هستند و سنگ های سنگین درشتی که بر سر راهشان قرار گرفته را دور می زنند و با بی توجهی به آنها همچنان رو بسوی دریا بیقرار می دوند ، حکایتی که به ما آدمیان می گویند خود را به حاشیه های دلخراش بند نکنیم و به هر پدیده ی بی مقدار مشغول نشویم زیرا از رسیدن به اهداف بلند باز می مانیم

گر شوم مشغول اشکال و جواب        تشنگان را می توانم داد آب

یکی از بهترین راه های آرامش روان بی اعتنایی به حوادث و دیدگاه های بی معنی و بی ارزش است و ذهن و را به رفتار ناصواب دیگران مشغول نکردن است .

گفته اند که کسی با سخنی درشت ، ناصحیح و با فحاشی و بد زبانی با داستایونسکی برخورد کرد و ایشان با تبسم و آرامش تمام در مقابل فحاشی آن شخص فقط خود را معرفی کرد . آن شخص بد اخلاق این بار با خشم پرسید من به تو توهین کردم و آن تو خودت را معرفی می کنی ، داستایونسکی با متانت تمام گفت : عزیزم تو خودت را معرفی کردی و من خود را معرفی کردم و با بی اعتنایی و سبکی فراخ از کنار آن مرد گذر کرد و رفت .

ما ساعت ها در باره ی حوادث ناپسند اطرافمان فکر می کنیم و صحنه های تلخ را در درونمان نگه می داریم و بخش مهمی از انرژی درونی خود را مصروف خیالات جانسوز می کنیم و دریغا که از رفتار رودخانه ها با سنگ پیش رویشاندرس نمی گیریم که باید به جنبه های بی ارزش و تاریک زندگی بی توجه بود و همواره به دنبال رسیدن به اهداف ارزشمند باید عرصه جان را از خیالات بد رهانید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد