وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

متعه چیست؟

  متعه چیست؟

اختلاف بین شیعه وسنی در مورد متعه در چیست؟  اما  اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است ؟مشهور بین اهل سنت نظر اول و اجماع شیعه بر نظر دوم است . 


ادله حلیت متعه:برای اثبات حلیت متعه - جدا از اجماعی که حتی اهل سنت نیز آن را در مورد سالهای اولیه اسلام نقل کرده اند  - می توان از قرآن کریم و روایات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم استفاده نمود  : 


کلام خداوند متعال :فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَةً) سوره نساء آیه 24 )

 


اثبات نزول این آیه در مورد متعه :

 


الف) کلمات مفسرین  در این زمینه:

 


 مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است ، تقریبا اتفاق نظر دارند . و با اثبات این مطلب حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا نسخ آن به دلیل نیاز دارد :


- وقال الجمهور : المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر  الإسلام جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام  بوده است .(تفسیر القرطبی   ج 5 ص 130)


- وإلى ذلک ذهبت الإمامیة والآیة أحد أدلتهم على جواز المتعة وأیدوا استدلالهم بها بأنها فی حرف أبی   فما استمعتم به منهن   إلى أجل مسمى وکذلک قرأ ابن عباس وابن مسعود رضی الله تعالى عنهم والکلام فی ذلک شهیر ولا نزاع عندنا فی أنها أحلت ثم حرمت و شیعه به همین نظر میل دارند و این آیه یکی از ادله ایشان بر جواز متعه است ؛ و استدلال خود را با این مطلب که این آیه در قرائت أبیّ و ابن عباس "إلی أجل مسمی" بوده است تایید می کنند ؛ و کلام در این مطلب مشهور است . ما نیز در این مطلبی بحثی نداریم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد . (روح المعانی ج5/ص5)


ب) قرائت بسیاری از بزرگان صحابه:

طبق روایات اهل سنت ، بسیاری از  بزرگان صحابه و تابعین مانند ابن عباس و ابی بن کعب و مجاهد و سعید بن جبیر و ابن مسعود و سدی و دیگران این آیه را چنین قرائت می کرده اند:"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إلیَ أجَلٍ مُسَمًّی  فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"


-  أخبرنا أبو زکریا العنبری حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهیم أنبأ النضر بن شمیل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة یقول قرأت على بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة  قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها کذلک فقال بن عباس والله لأنزلها الله کذلک هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه


شنیدم ابانضره را که می گوید بر ابن عباس این آیه را خواندم که زنانی را که ایشان ایشان را متعه کرده اید  پس اجر ایشان را به عنوان واجب وفریضه به  ایشان بدهید .ابن عباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کرده اید تا زمان معین  ابو نضره گفت: ما آن را چنین نمی خوانیم .ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنین نازل کرد . این حدیث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در کتب خودشان نیاورده اند . المستدرک على الصحیحین ج2 ص334 شماره 3192


 قرائت ایشان در کتابهای ذیل نیز نقل شده است :جامع البیان ج 5 ص19 - المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ج 7 ص 497 و 498- شرح النووی على صحیح مسلم ج 9 ص 179- الکشاف للزمخشری ج 1 ص519- أحکام القرآن للجصاص ج 2 ص 185- تفسیر القرطبی ج5 ص130- تفسیر ابن کثیر ج1 ص486 - الدر المنثور ج 2 ص 139و 140 و... 


قطعا مقصو د ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است . چون تحریف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است . بلکه مقصود نزول به عنوان تفسیر این آیه از جانب خداوند است . یعنی خداوند متعال بعد از نزول آیه یا همزمان با آن مصداق وتفسیر آیه را به همراه ذکر متن آیه ، به رسول خدا وحی می نمود . پس مقصود این آیه همان ازدواج تا زمان معین ومتعه است . جدا از لفظ استمتاع که در نص آیه آمده و می تواند دلیل دیگری بر اراده متعه باشد .


نهی عمر از دو متعه حلال

ا ز اموری که دلالت بر حلیت متعه می کند ، کلام  عمر بن الخطاب است که گفت : دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود . من از آن دو نهی می کنم و بر(انجام دادن) آن دو عقاب می نمایم . اگر در زمینه متعه  نسخی از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم موجود بود ، قطعا عمر به آن استهشاد می کرد ، اما چنین نکرده است .بنا بر این ، روایت صراحت دارد در اینکه متعه در زمان رسول خدا حلال بوده است و تحریم آن نظر شخصی عمر است .


مدارک این روایت در کتب اهل سنت :  سرخسی در دو کتاب خود این روایت را از جمله روایاتی می داند که با سند صحیح از عمر نقل شده است : وقد صحّ أنّ عمر رضى اللّه عنه نهى الناس عن المتعة فقال: متعتان کانتا على عهد رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم وأنا أنهى الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج .با روایت صحیح ا ز عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع (المبسوط للسرخسی ج4 ص27 - أصول السرخسی ج2 ص6)

 همین روایت در کتب ذیل نیز نقل شده است :مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519  - المغنی ج7 ص136چاپ دار الفکر 1405- أحکام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احیاء التراث العربی - تفسیر القرطبی ج2 ص392 -  تذکرة الحفاظ ج1 ص366 - التفسیر الکبیر ج5 ص130 چاپ اول دار الکتب العلمیه بیروت - بدایة المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفکر بیروت - وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان


اختلاف در جانشینی پیامبر(ص)


در مورد خلافت پس از محمد(ص) و جانشینی او دو نظر عمده وجود دارد.


 الف) نظر اهل سنت که معتقدند محمد برای پس از مرگش جانشین و خلیفه ای معین نکرد، بنابراین شورایی در محل سقیفهٔ بنی ساعده، جانشین او و خلیفهٔ مسلمانان را انتخاب کردند.


ب) نظر شیعیان که معتقدند محمد از روز اول دعوت قریش به اسلام (یوم الدعوه) تا روز وفات خویش (یوم الوفاه) و در این میان در مقاطع مختلف از زندگانی خویش و بویژه در روز 18 ذیحجه سال دهم هجری، روز برادری (موآخاه) و روز مباهله، علی بن ابیطالب را بعنوان ولی، برادر، خلیفه، نفس، وزیر و وصی خود به مسلمانان معرفی و 68 روز پیش از مرگش یعنی در روز 18 ذیحجهٔ سال دهم هجری، در محلی بنام غدیر خم برای او از تمام مسلمانان حاضر در آن محل، که شمار آنها را تا 120 هزار نفر ذکر کرده اند، بیعت گرفت.


ایرادات شیعه به شورای اهل سنت


بنا بر دیدگاه شیعیان شورایی که اهل سنت آن را مطرح می‌نمایند در واقع حکومت شورایی عملی نشد.


ایرادات انتخاب خلیفه اول از دیدگاه شیعه 


در شورایی که ابوبکر را به‌عنوان خلیفهٔ اول انتخاب کرد ند حداکثر هفت نفر حضور داشتند و این اشخاص پیشتر به نمایندگی جامعهٔ مسلمانان منصوب نشده بودند. یکی از این اشخاص ابوبکر بود که به خودش رأی داد، دیگری عمر بود که به ابوبکر رأی داد و ابوبکر نیز به هنگام مرگ او را به‌عنوان خلیفهٔ دوم معرفی کرد. سومی ابو عبیده بود که شغلش قبرکنی بود و از عقلای قوم محسوب نمی‌شد. به اعتقاد شیعیان اگر قرار به برگزاری شورایی هم بود باید در وهلهٔ اول از علی دعوت به شرکت در جلسه را می‌کردند، و نیز در این شورا شخصیتهایی نظیر ابن عباس مفسر بزرگ قرآن، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، کمیل، مالک اشتر نخعی و بسیاری شخصیتهای دیگر حضور می‌یافتند و این اشخاص نیز یا باید از اکثریت مسلمانان نمایندگی کسب می‌کردند و یا اینکه خلیفه بر اساس یک انتخابات آزاد که همهٔ مسلمانان حق شرکت در آن را می‌داشتند برگزار می‌شد.البته شیعیان اعتقاد دارند که مطابق قرآن (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس) یعنی: «ای رسول ابلاغ کن آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده و اگر این کار را به انجام نرسانی رسالت او را ابلاغ ننموده‌ای، خداوند ترا از مردم محفوظ خواهد داشت) محمد از جانب خدا موظف به انتصاب علی به عنوان جانشین و وصی پس از خود بود و تعیین علی به‌عنوان جانشین محمد مانند تعیین هارون به جانشینی موسی بود، با این تفاوت که هارون علاوه بر جانشینی خود پیامبر هم بود اما علی خلیفه و امام بود و پیامبر نبود. اما در مقام بررسی تاریخ شیعه با قاطعیت اعلام می‌دارد که اصولا شورایی نیز در برابر نص محمد برگزار نشد و به آنچه که روی نمی‌توان نام شورا نهاد.


ایرادات انتخاب خلیفه دوم از دیدگاه شیعه


در تعیین عمر به‌عنوان خلیفهٔ دوم نیز اصولا شورایی برگزار نشد و ابوبکر وی را به‌عنوان جانشین خود و خلیفهٔ دوم معرفی کرد. در اینجا شیعیان این سوال را مطرح می‌کنند، که چگونه‌است که وقتی پیامبر علی را منصوب می‌نماید، اهل سنت زیر بار نمی‌روند و از شورا دم می‌زنند، اما هنگامی که ابوبکر خلیفهٔ دوم را تعیین می‌کنند همگی‌شان می‌پذیرند؟


ایرادات انتخاب خلیفه سوم از دیدگاه شیعه 


در خصوص خلافت خلیفهٔ سوم یعنی عثمان نیز شورایی از جانب مسلمانان و یا اکثر منتخب مسلمانان برگزار نشد و عمر خود چند نفر را مشخص کرد تا خلیفه‌ای را برگزینند. این هیأت ابتدا علی را برگزید اما با او شرط کرد که بر اساس قرآن و روش شیخین (ابوبکر و عمر) رفتار نماید، اما علی نپذیرفت و گفت بر اساس قرآن و اجتهاد خود عمل می‌کنم، بنابراین گروه مذکور عثمان را برگزید و این شرط را با او در میان گذاشت و او شرط را پذیرفت. بنابراین خلیفهٔ سوم نیز با شور و مشورت مسلمانان انتخاب نشد بلکه گروهی که از سوی خلیفهٔ دوم مأموریت یافته بودند به شکلی که گفته شد او را منتصب ساختند.


نحوه انتخاب خلیفه چهارم از دیدگاه شیعه 


در دیدگاه شیعه پس از کشته شدن عثمان مردم به علی اقبال کردند و مصرانه از او خواستند که خلافت را بپذیرد، او در مقابل اصرار مردم با این شرط که موضوع به شکل پنهانی نباشد و انتخاباتی در مسجد انجام شود و کلیهٔ مسلمانان در آن شرکت نمایند، این پیشنهاد را پذیرفت. به عبارت دیگر بر اساس اعتقاد شیعیان علی هم منتصب از جانب خدا و محمد است و هم با رأی مردم بر سر کار آمده‌است، بنابراین شورای واقعی هم صرفاً در مورد او مصداق یافته‌است و هیچیک از خلفای پیشین با رای مردم و انجام شورا به معنای حقیقی زمام امور را به دست ن گرفته‌اند..


اختلاف در مسئله ولایت و خلافت:بعد از پیامبر(ص) بود که ریشة بسیاری از اختلافات در این مسئله بوجود آمد. برخی از اختلافات در فروع و احکام دینی در زمان چند خلیفة اوّل پدید آمد، مانند نماز «تراویح» که در شب های ماه رمضان نمازهای مستحبی را اهل سنت به جماعت می خوانند. این از سنت عمر برخاسته است وبه عنوان اجتهاد عمر به رسمیت شناخته شد.این مسئله در زمان امام علی(ع) وجود داشت. حضرت به مبارزه با این عمل بدعت آلود پرداخت، ولی مردم آن را نپذیرفتند. کوتاه سخن این که اختلافات بعد از پیامبر(ص) تدریجاً در بستر زمان شکل گرفته است. و در آغاز وجود نداشت. البته اختلافات دیگری نیز در مسائل جزئی و امور عبادی وجود دارد، مانند نحوه وضو گرفتن، نحوه نماز خواندن که همه به همان مبانی بر می گردد.


علت اختلاف شیعه و اهل سنت در وضو


اختلاف شیعه و اهل سنت در این مسائل به اختلاف در مبانی استنباط احکام دینی بر می گردد.


هر یک از مذاهب فقهى اسلامى براى استنباط احکام دین، از یکسرى اصول و مبانى بهره می گیرند. طبیعى است که اگر در اصول، مبانى و منابع استنباط با هم اختلاف داشته باشند، نتیجه و ره آورد استنباط ها متفاوت خواهد شد. بسیارى از اختلافات فقهى شیعه و سنی،‌ ریشه در تفاوت دیدگاه ها در اصول و مبانى استنباط دارد، مثلا‍ً اهل سنت افزون بر قرآن و سنت پیامبر(ص) به سنت صحابه و گاهى به سنت تابعین ارزش مى دهند،‌ ولى شیعه افزون بر قرآن و سنت پیامبر (ص)، به سنت اهل بیت پیامبر(ص) بها مى دهند و سنت صحابه را اگر مستند به سنّت پیامبر نباشد، به عنوان منبع شرعى نمى پذیرند.

برخى از اختلافات فقهى ریشه در همین نکته دارد. اختلاف در وضو هم از همین نوع است. شیعیان با تمسک به حدیث ثقلین، به اهل بیت و امامان معصوم(ع) مراجعه مى کنند و احکام شرعى خویش را فرا مى گیرند، امّا اهل سنّت این چنین عمل نمی کنند.در زمان خلفا به ویژه خلیفة دوم (عمر) سیاست جلوگیرى از نشر حدیث رواج داشت و خلفاى بعدى تا زمان عمر بن عبدالعزیز، همین سیاست را در پیش گرفتند که سرانجام بسیارى از روایت هاى پیامبر اسلام(ص) و حوادث صدر اسلام به فراموشى سپرده شد و نسل هاى بعدى نسبت به آن بیگانه شدند. ازاین پس شیعیان با مراجعه به امامان معصوم(ع) توانستند سنت فراموش شده پیامبر(ص) را دریابند و آن را سرمشق زندگى خویش قرار دهند؛ به عنوان مثال در مورد وضو: امام باقر(ع) در این راستا ظرف آبى برداشت و به وضو پرداخت و فرمود: پیامبر (ص) چنین وضو مى ساخت.


کیفیت وضوى اهل سنت به جهت تفسیرى است که ایشان از آیه "فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق"  دارند.

ظاهر معناى آیه چنین است که صورت و دست‏ها را تا آرنج بشویید. اهل سنت از کلمه "الى" خیال مى‏کنند که آیه مى‏گوید دست‏ها را از سرانگشتان به طرف آرنج بشویید، ولى با اندکى دقّت روشن مى‏شود که کلمه "الى" تنها براى بیان حدّ شستن است، نه کیفیّت شستن.


توضیح: آیه درست به آن مى‏ماند که انسان به کارگرى سفارش مى‏کند دیوار اتاق را از کف تا یک متر رنگ کند. بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود، نه بیشتر و نه کمتر. بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود، در آیه ذکر شده ، اما کیفیت آن در سنت پیامبر (که به وسیله اهل بیت به ما رسیده) آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.البته مذاهب چهارگانه اهل سنت، شستن دست هنگام وضو از سر انگشتان تا آرنج را واجب نمى‏دانند و مى‏گویند بهتر است که بدین طریق وضو گرفته شود.امامیه(شیعه) گفته‏اند: از آرنج واجب است و عکس آن باطل است، هم چنان که مقدّم داشتن دست راست بر چپ واجب است. باقى مذاهب گفته‏اند: شستن آن‏ها به هر طریقى که باشد، واجب بوده و تقدیم دست راست و شروع از انگشتان تا آرنج افضل است؛  یعنى ثواب بیشترى دارد.


شستن پا به جاى مسح که میان اهل سنت رواج دارد، تفسیر خاصى است که از ادامه همان آیه ارائه داده‏اند. به نظر آنها کلمه "ارجلکم" (پاها) بر "وجوهکم" (صورتها) عطف شده و باید مانند آن شسته شود، اما شیعه معتقد است این کلمه بعد از کلمه رؤوس (سرها) ذکر شده و عطف به آن است و باید پاها را مانند سر مسح کنید.در هر حال اختلاف عمل در مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف برداشت و فهم متفاوت از آیات بوده و سنت پیامبر را هر دو گروه طبق عقیده خود مى‏دانند، اما شیعه افتخار دارد که پیرو ائمه اطهار بوده و پیشوایان معصوم(ع) از آیات الهى و روش و سنت و گفتار رسول خدا(ص) آگاه‏تر بوده و درست‏تر تفسیر مى‏کنند.


   اختلاف در نماز


در مورد نماز نیز فرق هایی بین شیعه و سنی هست مانند مسئله دست بسته بودن در حال نمازکه اهل سنت انجام می دهند، از زمان خلیفه دوم مرسوم شد و از بدعت هاى ایشان است . در زمان پیامبر و خلیفه اول این طور نماز می خواندند هنگامى که اسیران جنگى ایرانى بر عمر وارد شدند، همین کار را کردند. عمر از این کار خوشش آمد و گفت : خوب است در نماز در برابر پروردگار همین کار را بکنیم . اما شیعه با توجه به روایات امامان معصوم آن را درست نمی داند.

امام باقر(ع) فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک ... قال : ولا تکفّر فانّما یصنع ذلک المجوس؛ بر تو باد به توجه قلبى بر نمازت ... و دست بر روى دست در حال نماز نگذار، زیرا این کار مجوس است. بنابر این به عقیده شیعه این نحو نماز خواندن درست نیست وتکفیر یکى از مبطلات نماز است، زیرا بدعت در دین محسوب می شود.پیامبر(ص)فرمود: صلّوا کما رأیتمونى أصلى ؛ همانطور که من نماز مى خوانم نماز بخوانید. پیامبر و اصحاب دست بسته نمى خواندند.


-------------------------------------------------------


پى‏نوشت‏ها:

- شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 1، ص 274،‌ ج 7.

 - سوره مائده (5) آیه 6.

 - تفسیر نمونه، ج 4، ص 286.

 - محمد جواد مغنیه، فقه تطبیقى ،ترجمه کاظم پورجوادى، ص 40.

 - وسائل الشیعه ، ج 4 باب 15 از ابواب قواطع الصلاة.


 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد