ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- احمد بن حنبل درمسند خود از عثمان بن حنیف، چنین روایت می کنند:
«مردی نابینا نزد پیامبر گرامی آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد. پیامبر فرمود: اگر مىخواهی دعا نمایم و اگر مایل هستی به تأخیر می اندازم و این بهتر مىباشد. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرما. پیامبر گرامی او را فرمان داد تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقّت نماید و دو رکعت نماز بگذارد و این چنین دعا کند:پروردگارا! من از تو درخواست می کنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت به تو روی آورم. ای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می شوم تا حاجتم را برآورده فرمایی. خدیا! او را شفیع من گردان
---------------------------------------------
- لسان العرب، ج11، ص724. - مائده: 34 - درالمنثور، ج2، ص280، در ذیل آیه یاد شده.- یوسف: 7-8.
- مسند احمد بن حنبل، ج4، ص138، بخش روایات عثمان بن حنیف
آیا خواندن و صدا زدن دیگران، مستلزم پرستش آنان و شرک است؟
آنچه که موجب برانگیخته شدن این پرسش گردیده، ظاهر برخی از آیات قرآن است که به حسب ظاهر، از خواندن غیر خدا نهی می کند.«مساجد از آن خداست، پس با خدا کسی را نخوانید».«جز خدا کسی را مخوان که نه نفعی به تو می رساند و نه ضرری ».گروهی ، با دستاویز قرار دادن این گونه آیات، ندای دیگران و خواندن اولیای خدا و صالحان را، پس از درگذشت آنها، شرک و پرستش آنان دانسته اند.پاسخ: برای روشن شدن پاسخ این پرسش، شایسته است معنای دو واژه «دعا» و «عبادت» را توضیح دهیم:شکی نیست که لفظ دعا در لغت عرب، به معنای ندا و خواندن و واژه «عبادت» به معنای پرستش است و هرگز نمی توان این دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد؛ یعنی نمی توان گفت هر ندا و درخواستی عبادت و پرستش است زیرا:
اولاً: در قرآن مجید لفظ دعوت در مواردی به کار رفته است که هرگز نمی توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند:
«(نوح گفت): پروردگارا، من شب و روز، قوم خودم را (به سوی تو) دعوت کردم.»آیا می توان گفت مقصود نوح این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم.بنابراین، نمی توان گفت: دعوت و عبادت، مترادف یکدیگرند و اگر کسی از پیامبر یا مرد صالحی استمداد کرد و آنان را خواند، عبادتشان کرده است؛ زیرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.
ثانیاً: مقصود از دعا در مجموع این آیات، مطلق خواندن نیست. بلکه دعوت خاصی است که می تواند با لفظ پرستش ملازم باشد؛ زیرا مجموع این آیات در مورد بت پرستانی وارد شده است که بت های خود را خدایان کوچک می پنداشتند.
شکی نیست که خضوع بت پرستان و دعا و استغاثه آنان در برابر بت هایی بود که آنها را به عناوین مالکان حق شفاعت و مغرت و... توصیف می کردند و آنها را متصرف مستقل در امور مربوط به دنیا و آخرت می شناختند و ناگفته پیدا است که در این شرایط، هر نوع دعوت و درخواستی از این موجودات، عبادت و پرستش خواهد بود. روشن ترین گواه بر این که دعوت و خواندن آنان با اعتقاد به الوهیت بوده، آیه زیر است:«خدایانی که جز خدای بزرگ، آنان را فرا خواندند (می پرستیدند)، آنان را بی نیاز نساخت».بنابراین، آیات مورد بحث، ارتباطی به محل بحث ما ندارد، موضوع بحث ما درخواست بنده ای از بنده دیگر است که نه او را إله و ربّ می داند و نه مالک و متصرّف تامّ الاختیار در امور مربوط به دنیا و آخرت، بلکه او را بنده عزیز و گرامی خدا می شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای او را درباره بندگان خود بپذیرد، آنجا که فرموده است:«اگر آنان هنگام ستم بر خویش، نزد تو می آمدند و از خدا درخواست آمرزش می کردند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می نمود، یقیناً خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند».
ثالثاً: آیات یاد شده، گواه روشن است که مقصود از دعوت، مطلق درخواست کار و حاجت نیست بلکه دعوت پرستشی است، از این جهت در یک آیه، پس از لفظ دعوت، بلافاصله از همان معنا به لفظ «عبادت» تعبیر آورده است:
«و پروردگار شما فرمود مرا بخوانید (دعوت کنید) تا اجابت کنم شما را. آنان که از عبادت من سرکشی می کنند، به زودی با ذلت و خواری ، به دوزخ وارد می شوند».همانطور که ملاحظه می نمایید در آغاز آیه، لفظ «ادعونی » و در ذیل آن لفظ «عبادتی » بکار برده شده، و این گواه است که مقصود از این دعوت، درخواست و یا استغاثه خاص در برابر موجوداتی بوده است که آنها را به صفات الهی شناخته بودند.
-----------------------------------
- جن: 18.
- یونس: 106.
- هود: 101.
- نساء: 64.
- غافر (مؤمن): 60.
چرا شیعیان به هنگام زیارت، در و دیوار حرم را مى بوسند و به آنها تبرّک مى جویند؟
پاسخ: تبرک جستن به آثار اولیای خدا، مسأله ای نیست که هم اکنون در میان گروهی از مسلمانان پدید آمده باشد، بلکه ریشه های این رفتار را در ژرفای تاریخ زندگانی رسول خدا و صحابه آن حضرت می توان یافت.نه تنها پیامبر گرامی و یاران وی ، بلکه پیامبران پیشین نیز، بدین امر مبادرت می ورزیدند. و اینک دلایل مشروع بودن تبرّک به آثار اولیا از دیدگاه کتاب و سنّت را از نظر شما می گذرانیم:
1- در قرآن کریم می خوانیم: هنگامی که یوسف صدیق، خود را به برادران خویش معرفی کرد و آنان را مورد بخشودگی قرار داد، فرمود:«إذهبوا بقمیصی هذا فألقوه علی وجه أبی یأت بصیراً»این پیراهن مرا با خود ببرند و بر صورت پدرم (یعقوب) افکنید تا دیدگانش بینا گردد.سپس می فرماید:«فلما أن جاء البشیر ألقاه علی وجهه فارتدّ بصیراً»آنگاه که مژده دهنده، آن پیراهن را بر رخسار او افکند، بینایی وی بازگشت.
این سخن گویای قرآن، گواه روشنی بر تبرک جستن پیامبر خدا (یعقوب) به پیراهن پیامبری دیگر (حضرت یوسف) می باشد، بلکه بیانگر آن است که پیراهن یاد شده، موجب بازگشت بینایی حضرت یعقوب گردید.آیا می توان گفت رفتار این دو پیامبر گرامی ، از چارچوب توحید و پرستش خدا خارج بوده است؟!
2- شکی نیست که پیامبر گرامی اسلام، به هنگام طواف خانه خدا، حجر الاسود را استلام می نمود و یا می بوسید.
بخاری در صحیح خود می گوید: مردی از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر سؤال کرد و او در پاسخ گفت: «رأیت رسول الله (صلی الله علیه وآله) یستلمه و یقبّله».پیامبر را مشاهده کردم که حجرالاسود را استلام می نمود و می بوسید.
در صورتی که اگر لمس کردن و یا بوسیدن سنگی ، شرک به خدا بود، هرگز پیامبر (که منادای توحید است) به چنین کاری مبادرت نمی ورزیدند.
-----------------------------------------
- یوسف: 93.
- یوسف: 96.
- صحیح بخاری ، جزء2، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، صفحه 152-151، ط مصر.
- صحیح بخاری ، ج3، باب ما یجوز من الشروط فی الاسلام، باب الشروط فی الجهاد والمصالحه، ص195.
اگر شیعه حق است، چرا در اقلیت است و اکثر مسلمانان جهان، آن را نپذیرفته اند؟
پاسخ: شناخت حق و باطل، در گرو کمی پیروان و یا فزونی آنها نیست. در جهان امروز، نسبت مسلمانان به منکران اسلام، در حدود یک پنجم یایک ششم است. اکثریت ساکنان خاور دور را بت پرستان و گاوپرستان و سایر منکران ماوراء طبیعت تشکیل می دهند.چین با جمعیت متجاوز از یک میلیارد، جزء اردوگاه الحادی کمونیسم است و اکثریت مردم هندوستان را، که نزدیک یک میلیارد جمعیت دارد، گاوپرستان و بت پرستان تشکیل می دهند.
و از سویی چنین نیست که اکثریت، نشانه حقانیت باشد. قرآن مجید غالباً اکثریت ها را نکوهش نموده و به ستایش از برخی اقلیتها می پردازد، که در این مورد به عنوان نمونه، به برخی از آیات اشاره می نماییم:
1- «ولا تجد أکثرهم شاکرین». (اکنون آنان را سپاسگذار نخواهی یافت.)
2- «إن أولیائه الاّ المتّقون ولکنّ أکثرهم لا یعلمون». (اولیای وی نیستند مگر پرهیزکاران، ولیکن اکثر آنان نمی دانند.)
3- «وقلیلٌ من عبادی الشّکور». (واندکی از بندگان من سپاسگذارند).
بنابراین، انسان واقع گرا، هیچگاه نباید از اقلیت پیروان آیین خود بهراسد و نیز نباید به خاطر اکثریت آنان مباهات کند. بلکه شایسته است چراغ عقل را روشن سازد و از نور و فروغ آن بهره مند گردد.مردی به امیرمؤمنان علی (علیه السلام) عرض کرد: چگونه ممکن است که مخالفان تو در جنگ جمل، که اکثریت نسبی را تشکیل می دهند، بر باطل باشند؟ امام (علیه السلام) فرمودند:«حق و باطل، با مقدار پیروان، شناخته نمی شود، حق را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت. باطل را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت».
بر یک فرد مسلمان لازم است که این مسأله را از طریق علمی و منطقی تحلیل نماید و آیه «ولا تقف ما لیس لک به علمٌ» را بسان چراغی فرا راه خود قرار دهد.گذشته از این، هر چند شیعه از نظر جمعیت به پایه اهل تسنن نمی رسد، اما اگر سرشماری دقیقی صورت گیرد، معلوم خواهد شد که یک چهارم مسلمانان جهان را شیعیان تشکیل می دهند، و آنان در نوع مناطق مسلمان نشین دنیا زندگی می کنند و در تمام برهه های تاریخ، در میان آنان دانشمندان و نویسندگان نام آور و صاحبان تصانیف و آثار می زیسته اند. شایسته است روشن گردد که پایه گذاران علوم اسلامی نیز غالباً شیعه بوده اند که در میان آنان:ابوالأسود دوئلی ، پایه گذار علم «نحو».خلیل بن احمد، پایه گذار علم «عروض».معاذ بن مسلم بن ابی ساره کوفی ، پایه گذار علم «صرف».و ابوعبدالله محمد بن عمران کاتب خراسانی (مرزبانی ) یکی از پیشتازان علم بلاغت به چشم می خورند.
برای آگاهی بیشتر بر تألیفات انبوه علما و دانشمندان شیعه، که شمارش همه آنها بسیار دشوار است، می توانید به کتاب ارزشمند «الذریعة إلی تصانیف الشیعة» مراجعه کنید و نیز جهت آشنایی با شخصیت های بزرگ شیعه، کتاب «اعیان الشیعة» و برای کسب اطلاع از تاریخچه شیعیان «تاریخ الشیعة» را ملاحظه فرمایید.
------------------------------
- اعراف: 18.
- انفال: 34.
- سبأ: 13.
- اسراء: 36.
- برای توضیح بیشتر، به کتاب «اعیان الشیعه، ج1، بحث12، ص194» مراجعه شود.
- در این مورد، می توانید به کتاب «تأسیس الشیعه»، به نگارش سید حسن صدر مراجعه فرمائید.