وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

نسبت خدا با انسان و انسان با دنیا

  

نسبت خدا با انسان و انسان با دنیا

نسبت و ارتباط خدا با انسان و انسان با دنیا
انسان موجودی است با چهار بعد وجودی در هم تنیده شده :
۱. جسم
۲. حواس پنجگانه
۳. دل یا درون و مرکز دوست داشتن(حس عشق) انسان و عواطف و هیجانات او که مجموعاً یک بعد را تشکیل می‌دهد.
۴. ذهن و عقل، مرکز انسان یا همان دل و درون را او احاطه کرده و بر کارها و اعمال دل نظارت دارد و می تواند او را کنترل نماید.

مرکز انسان، یا دل وحس درونی او، در ابتدا آزاد آزاد آزاد به دنیا می آید و خالی از هر گونه گرایشی است. یعنی هیچ گرایشی به هیچ کس، به هیچ چیز و به هیچ عقیده و باوری ندارد. اما این مرکز یا دل بتدریج که نیازهایش سر بر می آورند و او را در تنگنای گرسنگی و تشنگی و امنیت و سلامت و دیگر مایحتاج قرار می‌دهد، بتدریج با عوامل رفع نیازها و اقلام برآورنده حاجات‌ش آشنا می‌شود. از این پس هر قلمی و هر کسی و هر فکر و باور و مفهوم و عقیده ای که او را در رفع احتیاجاتش کمک کند، نسبت به او گرایش پیدا می کند و او را دوست خواهد داشت و به او تعلق خاطر پیدا می کند. حتا او را پس از چند بار رفع احتیاج در مرکزش قرار میدهد. بطوریکه به آنها عادت هم می کند و معتاد آن اقلام و موارد میشود و بعضا تا حد پرستش به آنها اعتقاد پیدا می کند. خلاصه این مرکز یا دل انسان کم کم به ۳ بخش تقسیم میشود :
۱. بخشی که کاملاً اقتصادی است. یعنی اشیاء و امکانات دنیوی می‌شود که شامل پول، ملک، ماشین، کاروشغل و دیگر امکانات مادی و دنیوی
۲. بخش فرهنگی که شامل دین و اعتقادات و علم و دانش هایی است که شخص بتدریج می آموزد و کسب می کند.
۳. بخشی که همچنان خالی یا بقول مولانا بصورت عدم یا عدن(خدا) باقی می ماند و آزاد آزاد است.

انسان به نسبتی که این ۳ بخش در مرکز و دل او فعال است از خودش رفتار و شخصیت متناسب با آن بخش از خود نشان می‌دهد. یعنی ممکن است یک انسان در بعضی مواقع رفتار کاملاً اقتصادی و دنیا گرایانه و بعضی مواقع رفتاری فرهنگی و احترام آمیز نسبت به دیگران و گاهی هم هیچکدام از این دو رفتار گرایشی را از خود نشان ندهد.
در طول تاریخ زندگی بشر این فرآیند انجام شده و هنوز هم روال زندگی و بروز و ظهور رفتار انسان در زندگی همین گونه است. ذهن و عقل بشر هم همیشه او را در جهت و راستای گرایش غالب مرکزی(دل و حس) انسان، او را یاری داده است و اتفاقات خوب و بد در تاریخ نیز در اثر همین گرایش های مرکزی انسانها رقم خورده و روی داده است. پیامبران و فلاسفه و عرفا و صلحا هم همه آمده اند تا بلکه انسانها را متقاعد کنند که در یک حد اعتدالی و میانه رفتار کند و دست از ستیزه با یکدیگر و صدمه زدن به همدیگر بردارند و با هم با صلح و صفا زندگی کنند و از مواهب زندگی و طبیعت به یک نسبت و عادلانه و منصفانه بهره ببرند. اما چندان موفق نشده اند و انسانها عموما همان راه و مسیر گرایش مرکزی خود را طی کرده و ادامه داده اند و ظاهراً از این به بعد هم همین کار و فرآیند را ادامه خواهند داد.

---


خداوند عقل و دانایی مطلق است. خداوند انسان را با صورت مادی و بصورت شاگرد خود با عشق (انگیزه و میل و خواستن) وارد این جهان ساخت و او را بسان ماده متحرک و خواهنده(عاشق) برای خودش به حرکت درآورد. این جهان فکرتی از فکرهای خدا و تجلی اوست. 

انسان با انگیزه خواستن و میل (عشق) و با جوهر خدایی(عقل) وارد میدان و کارزار جهان می‌شود. 

یک _ انسان با این میل و انگیزه و خواستن(عشق) می تواند با استفاده از جوهر عقل بپردازد به دیگر آفریده های جهان یعنی موجودات و مادیات و نعمات و آنها را افزایش دهد و از آن لذت ببرد. 


دو_ می تواند با این میل و انگیزه و عشق خود و باز هم با استفاده از جوهر عقل خدایی در خود بپردازد به آفرینندگی، یعنی افزایش عشق و عقل در جهان، یعنی همان کاری که خدا با انسان در این جهان کرده است. یعنی با این کار کمک کند به آفرینندگی خدا در این جهان و انسان(عشق و عقل) بیافریند و آن را کثرت بخشد. 

او مختار است که به یکی از این دو کار بپردازد. مولانا اما توصیه می کند که انسان بجای افزایش آفریده ها که اتفاقاً در نهایت افزایش نمی یابند و از بین میروند، به آفریدن بپردازد و عقل بر عقل بیفزاید که ماندگار و جاویدان است. 

منگر در آفریده، بنگر در آفریدن (مولانا) 

بنابراین برای انسان در این جهان دو هدف برجسته وجود دارد. یکی هدف افزایش نعمات و آفریده ها(مادیات) که نهایتاً از بین رونده و نابود شدنی اند و دیگری هدف افزایش آفرینندگی (عقل و دانایی) که همان خداست و ماندنی و پایدار است. 

تا وجود و درون انسان با کدام نگاه و هدف گره بخورد و عجین شود و شرایط محیطی و جغرافیایی و زیستی و فرهنگی بیرونی او، کدامیک از این دو هدف را برای انتخاب او فراهم آورد و در او اصلی نماید و او را برانگیزاند. 

تاریخ بشر گواهی میدهد که در گذشته شاید بیش از ۹۰ درصد آدم ها هدف افزایش مادیات(آفریده ها) را برای خود اصلی کرده و برگزیده و برای آن زندگی کرده اند. 

پیامبران، اولیاء خدا، عارفان، فیلسوفان و متفکران و حکیمان و آزاد مردان، مصلحان و همه آنهایی که دغدغه بهتر شدن جامعه انسانی را داشته اند و برای برپایی عدالت کوشیده اند جزو این ۱۰ درصد هستند. بقیه عاشقان و شیفتگان آفریده ها و نعمات دنیا بوده اند و از همه عقل و اندیشه و توان خود برای رسیدن به نعمات خدا و افزایش آنها کوشیده اند و البته شاید از اینها در میانه راه زندگی و یا در اواخر عمر، هدف اصلی خود در زندگی را تغییر داده و به هدف اولیاء و انبیاء روی آورده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد