وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

نثرها

  نثرها
800x600

نثرها

1-«موسی‌ علیه‌ السلام‌ قارون‌ را نصیحت‌ کرد که‌:احسِن‌ کمااحسن‌ الله الیک‌«قصص‌ 77»،نشنید،و عاقبتش‌ شنیدی‌»سعدی‌

2-«جان‌ در حمایت‌ یک‌ دم‌ است‌ و دنیا وجودی‌ میان‌ دوعدم‌،دین‌به‌ دنیا فروشان‌ خرند،یوسف‌ فروشند تا چه‌ خرند:الم‌ اعهد الیکم‌ یابنی‌ آدم‌ اَن‌ْ لا تعبدوا الشیطان‌» سعدی‌

3-«وما من‌ دابة‌ٍ فی‌ الارض‌ الاّ علی‌ الله رزقها»

رزق‌ هر جنبنده‌ای‌ به‌ عهده‌ خداوند است‌.

«صیاد بی‌ روزی‌ ماهی‌ در دجله‌ نگیرد و ماهی‌ بی‌ اجل‌ در خشکی‌نمیرد»

4-«فقیهی‌ پدر را گفت‌ هیچ‌ از این‌ سخنان‌ رنگین‌ دلاویز متکلّمان‌ درمن‌ اثر نمی‌کند به‌ حکم‌ آنکه‌ نمی‌بینم‌ مر ایشان‌ را فعلی‌ موافق‌گفتار...اتأمرون‌ الناس‌ بالبرّ و تنسون‌ انفسکم‌...»«بقره‌44»

5-«تسبّح‌ له‌ السموات‌ السبع‌ و الارض‌ و مَن‌ فیهن‌ّ و اِن‌ مِن‌شی‌ءالاّ یسبح‌ّ بحمده‌ ولکن‌ لاتفقهون‌ تسبیحهم‌»«اسراء 44»آسمانها وزمینها وهرچه‌ در آنهاست‌ تسبیح‌ الهی‌ را گویند ولکن‌ شمامتوجه‌ نمی‌شوید.

«یاددارم‌ که‌ شبی‌ در کاروانی‌ همه‌ شب‌ رفته‌ بودم‌ و سحر در کنار بیشه‌یی‌ خفته‌.شوریده‌ای‌ که‌ در آن‌ سفر همراه‌ ما بود نعره‌ای‌ برآورد و راه‌بیابان‌ گرفت‌ و یک‌ نفس‌ آرام‌ نیافت‌.چون‌ روز شد گفتمش‌ آن‌ چه‌ حالت‌بود؟گفت‌:بلبلان‌ را دیدم‌ که‌ به‌ نالش‌ در آمده‌ بودند از درخت‌،و کبکان‌ ازکوه‌،وغوکان‌ در آب‌ ،و بهایم‌ از بیشه‌،اندیشه‌ کردم‌ که‌ مروّت‌ نباشد همه‌در تسبیح‌ ومن‌ به‌ غفلت‌ خفته‌»این‌ شمار خلق‌فتنه‌ است‌،...کدام‌ صد،کدام‌ پنجاه‌،کدام‌ شصت‌،قومی‌ بی‌ دست‌ وپا وبی‌ هوش‌ و بی‌ جان‌ چون‌ طلسم‌ و ژیوه‌ و سیماب‌ می‌جنبند،اکنون‌ ایشان‌را شصت‌ و یا صد و یا هزار گوی‌ و این‌ را یکی‌،بلکه‌ ایشان‌ هیچ‌ اند،و این‌هزار و صدهزار و هزاران‌ هزار قلیل‌ٌ اذا عدوّا و کثیرٌ اذا شدّوا»

8-«یکی‌ گفت‌ که‌ اینجا چیزی‌ فراموش‌ کرده‌ام‌،خداوندگار فرمود که‌در عالم‌ یک‌ چیز است‌ که‌ آن‌ فراموش‌ کردنی‌ نیست‌ اگر جمله‌ چیزها رافراموش‌ کنی‌ و آن‌ را فراموش‌ نکنی‌ باک‌ نیست‌،واگر جمله‌ را به‌ جای‌آری‌ و یاد داری‌ و فراموش‌ نکنی‌ و آن‌ را فراموش‌ کنی‌ هیچ‌ نکرده‌باشی‌.همچنانکه‌ پادشاهی‌ تو را به‌ دِه‌ فرستاد برای‌ کاری‌ معیّن‌،تو رفتی‌ وصد کار دیگر گزاردی‌ چون‌ آن‌ کار را که‌ برای‌ آن‌ کار رفته‌ بودی‌ نگزاردی‌چُنان‌ است‌ که‌ هیچ‌ نگذاردی‌.پس‌ آدمی‌ در این‌ عالَم‌ برای‌ کاری‌ آمده‌است‌ و مقصود آن‌ است‌ چون‌ آن‌ نمی‌گزارد پس‌ هیچ‌ نکرده‌ باشد.:انّاعرضناالامانة‌ علی‌ السموات‌ و الارض‌ و الجبال‌ فابین‌ اَن‌یحملنها و اشفقن‌ منها فحملها الانسان‌ انّه‌ کان‌ ظل‌.ما جهولا»«احزاب‌72»آن‌ امانت‌ را بر آسمانها عرض‌ داشتیم‌ نتوانست‌پذیرفتن‌،بنگر که‌ از او چند کارها می‌آید که‌ عقل‌ در او حیران‌می‌شود:سنگ‌ها را لعل‌ و یاقوت‌ می‌کند،کوه‌ها را کان‌ِ زر و نقره‌می‌کند،نبات‌ِ را در جوش‌ می‌آرَد و زنده‌ می‌گرداند و بهشت‌ عدن‌می‌کند،زمین‌ نیز دانه‌ها را می‌پذیرد و بر می‌دهد و عیب‌ها را می‌پوشاندو صد عجایب‌ که‌ در شرح‌ نیاید می‌پذیرد و پیدا می‌کند و جبال‌ نیزهمچنین‌ معدن‌های‌ گوناگون‌ می‌دهد،این‌ همه‌ می‌کنند امّا از ایشان‌ آن‌یکی‌ کار بر نمی‌آید،آن‌ یک‌ کار از آدمی‌ می‌آید«ولقد کرمّنا بنی‌آدم‌»«اسراء70»نگفت‌ و لقد کرمّنا السماء و الارض‌ پس‌ از آدمی‌ آن‌ کارمی‌آید نه‌ از آسمانها می‌آید ونه‌ از زمین‌ها می‌آید ونه‌ از کوهها.چون‌ آن‌کار بکند ظلومی‌ و جهولی‌ از او نفی‌ شود.اگر تو گویی‌ که‌ اگر آن‌ کارنمی‌کنم‌ چندین‌ کار از من‌ می‌آید،امّا آدمی‌ را برای‌ آن‌ کارهای‌ دیگرنیافریده‌اند همچنان‌ باشد که‌ تو شمشیر هندی‌ بی‌ قیمتی‌ که‌ آن‌ درخزاین‌ ملوک‌ یابند ،آورده‌ باشی‌ وساطور گوشت‌ گندیده‌ کرده‌ که‌ من‌ این‌تیغ‌ را معطّل‌ نمی‌دارم‌،به‌ وی‌ چندین‌ مصلحت‌ بجای‌ می‌آرم‌،یا دیگ‌زرّین‌ را آورده‌ای‌ و در وی‌ شلغم‌ می‌پزی‌...»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد