وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

پادشاه و مرگ

پادشاه و مرگ


زمان هایی دور پادشاهی در اواخر عمرش پول کلانی در اختیار یکی از نویسندگان و مورخان معروف کشورش گذاشت که تحقیق کند هدف از زندگی این مردم چیست و این همه آدم که در طی سالیان دراز آمده ­اند و رفته­ اند در طول زندگی چه چیز به دست آورده ­اند.

این مورخ سالها تحقیق کرد و چندین کتاب قطور در این مورد نوشت و تقدیم پادشاه کرد. پادشاه که وقت و حوصله خواندن این همه کتاب را نداشت دستور داد که کتابها را خلاصه کند.

وی 20 جلد کتاب را به 10 جلد کاهش داد که این هم چندین سال طول کشید، پادشاه هم که پیرتر و کم حوصله­ تر شده بود گفت: که باز هم زیاد است.

این مورخ آن را به 5 جلد رساند، باز هم پادشاه حوصله خواندن آن را نداشت و گفت: که خلاصه­ تر کن.

بالاخره این نویسنده آن را در یک جلد جمع آوری کرد و زمانی آن تهیه شد که پادشاه در بستر بیماری بود و لحظات آخر عمر خود را می ­گذراند.

وقتی که کتاب را دید خطاب به وی گفت: که من دیگر دارم از این دنیا می­ روم و نمی ­توانم حتی این یک جلد را هم بخوانم، در یک جمله به من بگو که خلاصه آن چیست و مردم چه دستاوردی داشتند.

نویسنده در پاسخ گفت: اگر بخواهم نتیجه زندگی مردم در طول تاریخ را در یک جمله خلاصه کنم اینکه: مردم آمده ­اند و رنج کشیده ­اند و رفته ­اند.

پادشاه بعد از شنیدن این جمله که سالها در انتظارش بود چشم از جهان فرو بست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد