ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مصلحت
شخصی در بنى اسرائیل داراى دو دختر بود، یکى از آنها را به عقد کشاورزى و دیگرى را به عقد کوزه گرى درآورد.
پس از آنکه هر دوى آنها به خانه شوهر رفتند، روزى پدر به دیدار دختر و داماد کشاورزش رفت و احوال آنان را جویا شد؟
دختر گفت: شوهرم زراعت کرده است و نیاز به آبیارى دارد، اگر خداوند باران بفرستد حال ما خوب است.
سپس به منزل دیگر دختر و دامادش رفت و احوال آنها را پرسید؟
دختر گفت: شوهرم تعداى کوزه ساخته است و آنها را بیرون گذاشته تا خشک شده و آماده کوره شوند، چنانچه باران نیاید حال ما خوب خواهد بود.
پدر ضمن خداحافظى، دست به سوى آسمان بلند کرده و گفت: خدایا، تو خود به احوال هر دوى آنها و همچنین به مصلحت ایشان آگاهتر می باشى.