نیکی به مورچه
حاج آقا مجتهدى یک اربعین در کوه خضر ریاضت کشیدند . کوه خضر بالاى مسجد جمکران است که بیشتر اولیا خدا در این کوه ریاضت میکشند ، آقاى مجتهدى هم چند تا ریاضت هایش را در آنجا کشیدند و یک مدتى در قم بودند .
مى گفت : ایشان وقتى اربعینش تمام شد بنا شد به منزل ما بیاید . ما رفتیم ایشان را آوردیم . وقتى منزل آمدند ، جوراب هایشان را در آوردند که وضو بگیرند . بعد از وضو دستمال شان را از جیب بیرون آورند که دست و صورتشان را خشک کنند ، یک وقت متوجه یک مورچه شدند که توى جیبشان و توى دستمالشان بود .
ایشان وقتى این مورچه را دید فرمود : این حیوان را من از آنجا آورده ام ، الآن باید پیاده این حیوان را ببرم تا تنبیه شوم که دیگر هواسم را جمع کنم و این حیوان را از زندگیش نیندازم . و پیاده تا کوه خضر رفتند و برگشتند و سوار وسیله هم نشدند و گفتند : باید تنبیه شوم تا هواسم را جمع کنم و حیوانى را سرگردان نکنم .