وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام
وبلاگ سید محمد جواد حسینی

وبلاگ سید محمد جواد حسینی

داستان های جالب _حکایت های جذاب_بیوگرافی اینستاگرام.تلگرام

صبر

صبر

"مصادف و مرازم" که هر دو از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام هستند حکایت می کنند:

روزى ابوجعفر منصور دوانیقى حضرت صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده بود. پس از آن که امام صادق علیه السلام از مجلس منصور بیرون آمد و خواست از شهر حیره خارج شود، ما نیز به همراه حضرت حرکت کردیم .

اوائل شب بود که به دروازه شهر رسیدیم و دژبان مانع حرکت حضرت شد و گفت که نمى گذارم خارج شوید. امام علیه السلام اصرار زیادى نمود ولى سودى نبخشید و مامور حکومت بر ممانعت خود اصرار مى ورزید.

مصادف گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، این شخص همچون سگ شما را مى آزارد و می ترسم بیش از این موجب ناراحتى شما گردد، اجازه فرما تا من و مرازم کار او را بسازیم و جسد او را در رودخانه بیندازیم.

حضرت اظهار داشت: ساکت باش، لازم نیست کارى بکنى.

و بالاخره دژبان همچنان به ممانعت و اذیّت خود ادامه داد تا آن که مقدار زیادى از شب سپرى شد و بعد از آن حضرت را آزاد کرد و توانستیم به حرکت خود ادامه دهیم و چون مقدارى راه رفتیم امام علیه السلام فرمود: اى مرازم! آیا الان بهتر شد یا کارى که مى خواستید انجام دهید؟

گفتیم: یا ابن رسول اللّه! الان بهتر شد.

سپس حضرت فرمود: چه بسا مردى به جهت بى تابى و کم صبرى از یک ناراحتى ناچیز نجات یابد ولى بعد از آن مبتلا به یک ناراحتى شدید و بزرگى گردد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد